به بهانه سالگرد درگذشت يك موسيقيدان بزرگ
نورعلي برومند؛ پلي از گذشته به امروز
محمدجواد صحافي
دوام و قوام موسيقي ايراني مديون كساني است كه از سالهاي گذشته تاكنون با خدمات گرانبارشان به اين هنر در پاسداشت و اشاعه آن نهايت تلاش و كوشش خود را انجام دادهاند. نورعلي برومند از جمله آن بزرگان است كه 40 سال از عمر گرانبهاي خود را صرف آموزش و تحقيق در حوزه موسيقي كرد. وي كه به سال 1285 در تهران متولد شد، در طول دوره حيات هنري خويش خدمات شاياني ازجمله، تاسيس بخش موسيقي سنتي گروه موسيقي دانشكده هنرهاي زيبا، حضور در مركز حفظ و اشاعه موسيقي، همكاري با مرحوم روحالله خالقي در تدوين كتاب سرگذشت موسيقي ايران، تشكيل آزمون باربد، ضبط رديفهاي ميرزا عبدالله، ضبط رديفهاي طاهرزاده، جمعآوري تصانيف و اشعار قديمي و ضبط آن و تربيت شاگردان متعدد موسيقي در حوزه موسيقي انجام داده و در اين راه از محضر اساتيد بسياري همچون درويش خان، صمصامالدوله، ابوالحسن صبا، حبيب سماعي، رضا روانبخش، عبدالله دوامي، اسماعيل قهرماني، حاج محمد ايراني و سيدحسين طاهرزاده علم موسيقي را كسب نموده و آنچنان كه خود گفته است: «استاد مطلع و سرشناسي در مملكت نبوده است كه از محضرش استفاده نكند يا از شاگردياش بهرهمند نشود.» در سال 1344 با درخواست دكتر مهدي بركشلي، مدير وقت گروه موسيقي دانشكده هنرهاي زيبا، برومند مامور تعليم رديفهاي موسيقي در كلاسهاي آن دانشكده شد و پس از سه سال تدريس در دانشكده، بنا به درخواست بركشلي طي نامهاي به معاونت تعليماتي و تحقيقاتي دانشكده هنرهاي زيبا، وي در سال 1348 با حقوق ماهيانه 40 هزار ريال به درجه استادي نائل شد. آشنايي استاد برومند با اسماعيل قهرماني كه از شاگردان توانمند ميرزا حسينقلي خان و ميرزا عبدالله بود و در آن زمان 70 سال سن داشت، باعث شد تا همكاريهاي متقابلي پيش آيد. طي اين همكاري، قهرماني رديفها را نواخته و برومند به ضبط آنها مبادرت ميورزيد، همين مهم باعث شد تا برومند رديفهاي ايشان را با ويرايشي نو روايت كند. خود در اين باره ميگويد: «مرحوم قهرماني بهطور مرتب نزد ما ميآمد و به ضبط رديفها ميپرداختيم. بايد بگويم در آن موقع قهرماني بسيار پير بود و مضرابش به سختي شنيده ميشد، من با ممارست فراوان، گوشههاي تنظيمي را بازسازي كردم و نواختم كه همان رديف ميرزا عبدالله است.» برومند طي حيات هنري خويش شاگردان بسياري را تربيت كرد كه هر يك از آنها بدل به اساتيد نامداري شدند؛ شجريان، رضوي سروستاني، لطفي، مشكاتيان، گنجهاي و كيانينژاد نمونهاي از اين هنرمندان هستند. او «سرسختانه» و «كاملا آگاهانه» با درآميختن موسيقي غربي با سنتي ايران كاملا مخالف بود و معتقد بود: «اگر قرار است موسيقي ما تغييري پيدا كند، اين كار بايد به تدريج و در مسير تاريخي آن صورت گيرد.» اتفاقي كه اين روزها به راحتي و بدون درنظر گرفتن جوانب تاريخي آن توسط نوازندگان جوان، مرتبا رخ داده و تعبير واژگوني از موسيقي اصيل را كه در گذشته امثال برومند حافظ و نگاهدار آن بودند با نام موسيقي ايراني به مخاطب خويش ارايه ميدهند.