• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4298 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۱۳ بهمن

درباره بهمني و ايستايي تفكر در غزل

خلاقيت در بستري ديگر

محمدرضا شيخ‌حسني

 

 

پيش از ورود به شعر و شاعري بهمني چند نقطه است كه مي‌توان ‌در آن توقف كرد. اولي ذهن گذشته‌گراي انسان شرقي است كه به كلي با هر چه نوستالژيكش كند، رابطه خوبي دارد. اين را مي‌نويسم كه بگويم هر چند شخصا پولي براي دوربيني ساخته شده در قرن بيست و يك - طبق الگوي اولين دوربين‌ها- كه رسالتش نوستالژيك بودن است نمي‌دهم، اما مي‌توانم ‌لزوم ‌بودنش را درك كنم! بارهايي هم شده كه از آن، ولو گذرا لذت ببرم. از همين‌جاست كه بهمني و رديف غزل‌ها و چند ترانه‌اش را نمي‌توان ناديده گرفت. حالا كه هر يك بخشي از حافظه ما شده اما از آن بيشتر شاعري در ذهن من نقش بسته كه پنداري از بي‌شمار زمين و زمينه نويسندگي به دست بردن در معدودي از آنها راضي است. به بهانه بهمني و نوشته‌هايش بايد نگاهي به خودم كنم. به سليقه‌اي كه بعد از آشنايي با حافظ و سعدي و خيلي‌هاي ديگر بهمني را شناخت و لذت برد، اما بعد از تدقيق در آثار همان متقدم‌ها نظرش در مورد نوشته‌هاي بهمني تغيير كرد. متني كه پيش‌تر برانگيختگي‌اي در من به وجود مي‌آورد امروز، كاري با من نمي‌كند. از طرف ديگر تقي رفعت در ۱۲۹۹ (تقريبا يك قرن پيش) در جريان ‌مكالماتي با بهار در مورد شعر سعدي در مجله آزاديستان مي‌نويسد: «صداي توپ و تفنگ و محاربات عمومي در اعصاب ما هيجاني را بيدار مي‌كند كه زبان معتدل و موزون جامد و قديم سعدي و هم‌عصران تقريبي او نمي‌توانند با سرودها يا در واقع با «ليتاني»‌‌هاي خود آنها را تسكين يا ترجمه كنند.» بهمني و برجسته‌ترين آثارش در ماهيت ادبي خود غزل‌هايي همان قدر جامد هستند. نسبت دادن جمود به‌ قالب‌هاي كلاسيك در عصري كه رفعت و با فاصله‌اي صد سال ما در حال زيستيم، اتلاق درستي است. از آنجا كه در شعر موزون چيزي پيش نمي‌رود، شما در نقطه‌اي ايستاده‌اي، اين نقطه يكي از اركان كلاسيك شعر نيست. همه آن چيزي است كه ويژگي قالب است! ويژگي تك صداي سنتي فارسي است! قافيه! وزن! معشوق! مطلع! تخلص! همه‌ چيز خاصيت تكرار شدني و برگشت‌پذير دارد و خدشه وارد شدن به اصل هر چيز زمان زيادي مي‌برد! از اينجاست كه بهمني با هر حد از خلاقيت در به كارگيري كلمات در بستري دِمُده و بي‌ربط با زمانه جاري، موفق نمي‌شود توفيقات خاصي در زبان و طبعا در امر اجتماعي ناشي از تحولات زباني داشته باشد. هرچند اجراي ترانه‌ها با صداي خوانندگان مطرح، در اختيار داشتن رسانه و نوشتن نمونه‌هاي راحت‌الحلقومي از مشق قديمي‌ترها، بهمني را از غزل‌سرايان سر زبان افتاده كرده. اما عمر تاثيرات آثار بهمني حداقل صد سال پس از آنچه روزنامه‌نگاري فارسي (اشاره به رفعت) دريافته، قطعا كم خواهد بود. اما اگر از آنچه بهمني نوشته بخواهم حرف بزنم، ياد اين بيت مي‌افتم: دريا شده‌ست خواهر و من هم برادرش/شاعرتر از هميشه نشستم برابرش. مصراع شسته‌رفته اول اين كار اشاره به اتفاق واقعي دارد. دريا وقتي خواهر مي‌شود حالت خاصي است و بهمني از برادر همان‌طور لطيف و با شيطنت استفاده كرده. اما با شروع مصراع بعد، با كلمه‌اي بي‌اندازه قضاوت‌جويانه و كاملا غيرتصويري، نسبت خودش را با آنچه شعر پس از نيماست، زير سوال مي‌برد و «غزل معاصر فارسي» از منزوي‌ترين نمونه‌هايش تا بهمني، از آنجا كه زيستش را مديون اين اسامي محدود است، پنداري بايد تاليفات بيشتري براي همسو كردن خود با بدنه ادبيات (و نه بدنه توليدات غزل) ارايه دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون