• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4309 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۹ بهمن

نگاهي به نمايش‌هاي حاضر در جشنواره تئاتر فجر

خودباختگي استاني

احسان صارمي

 

 

جشنواره تئاتر فجر فرصتي است براي ارزيابي وضعيت تئاتر شهرهايي جز تهران؛ جهاني كه براي من و بسياري از تئاتر دوستان به شكل مستمر دست‌يافتني نيست و تلاش براي ديدن آثار و بررسي جهان‌شان، به سبب مشكلات اقتصادي و زماني ممكن نمي‌شود. فجر محكي است براي يافتن دنيايي كه هنرمندان تئاتر در ديگر شهرها مي‌آفرينند.

در روزهاي اخير چند نمايش منتخب بخش استاني براي حضور در جشنواره فجر را تماشا كرده‌ام. ديدن‌شان چشم‌انداز جذابي به ما مي‌دهد از اينكه جشنواره چگونه ذايقه تهراني را در ديگر شهرها آفريده است؛ به عبارتي، فجر و تداومش به شكل مرسوم، به جاي ايجاد فضاي مناسب فرهنگي در هر شهر به سوي نوعي يكسان‌سازي پيش رفته است.

بخش مهمي از آثار روي صحنه در فجر برآمده از متون غربي است؛ متوني كه براي هر كسي در هر جاي دنياي جذابيت دارد اما زمان اجرا وضعيت فرق مي‌كند. براي مثال وقتي شما «دام» اثر تادئوس روژه‌ويچ را مي‌خوانيد با مجموعه‌اي از مفروضات و خوانش‌ها از فضاسازي نويسنده روبه‌رو مي‌شويد اما در زمان اجراي آن روي صحنه تئاتر، با نگرش سرايت كرده رضا ثروتي روبه‌رو مي‌شويد؛ به عبارتي مشروعيت يافتن ثروتي در فجر موجب تكثير او مي‌شود. فارغ از اينكه آيا مناسبات فرهنگي هنرمند اصفهاني با رضا ثروتي يكي است يا خير. عموم آثاري كه از شهرهاي ايران وارد فجر مي‌شوند نمي‌توانند نشانگر وضعيت اجتماعي و فرهنگي جامعه خويش باشند. نمايش «گزارشي مرگبار از فصل سياه خواب...» تصويري مغشوش از رابطه جامعه با نفت است. نمايش از بوشهر قرار است نشان دهد چگونه دشمن قصد دارد با كمك نيروهاي خودي، سرمايه ما را غارت كند. هنرمند يك حرف سرراست را نمي‌تواند بزند و مدام لقمه بزرگش را به دور سر خويش مي‌چرخاند. نتيجه كار ملغمه‌اي است از جيغ‌ها و دادها و زبان بدوي ابتكاري و اداي ديني به ايرج صغيري اما شايد از خود بپرسيم نمايش چه نسبتي به بوشهر دارد – منهاي آن موسيقي ابتدايي.

در نمايش «عروسي خون» محصول شهر دير وضعيت كمي جذاب‌تر مي‌شود. كارگردان متن لوركا را مو به مو اجرا و نام نويسنده را «فضل‌الله عمراني» عنوان مي‌كند، يعني خودش. تنها تفاوت عمده متن لوركا و اجراي عمراني آنجاست كه «موسون» (Movessun) بدل به نخلستان مي‌شود. نخلستان شدن شايد دلالتي بر جغرافياي هنرمند باشد. هر چند نويسنده بودن متن هنوز قابل هضم نيست. عمراني به اين ادراك مي‌رسد مي‌تواند متن مورد علاقه خود را اقتباس جغرافيايي و آن را به زيست شهري خود نزديك كند. با اينكه نمايش در اجرا درخشان است اما اين اقتباس در همان حد باقي مي‌ماند. در اجرا، اشكال محبوب جشنواره فجر در فُرم نوري و طراحي حركات تداعي مي‌شود. چيزي كه شهاب آگاهي در آثارش دنبال مي‌كند. در گذشته جشنواره تئاتر فجر هنرمندان غيرتهراني را مجبور به ساخت آثاري برآمده از فضاي فولكلوريك مي‌كرد اما محصول يك مشكل اساسي داشت. آنها دراماتيك نبودند. همين مشكل نسل جوان آموزش‌ديده در تهران را به سوي شكل‌هاي محبوبي كشاند كه داوران فجر مي‌پسنديدند. آنان نمي‌خواستند شهرستاني ناميده شوند و براي خودشان هويت مستقلي بيابند اما مشكل آنجا بود كه هويت ديگري را عاريه مي‌گيرند؛ امري كه تا به امروز پابرجاست.تئاترها البته مي‌توانند تداعي‌گر وضعيت اجتماعي شهرها هم باشند. مثلا مي‌توان با توجه به مناسبات اقتصادي تئاتر در مشهد، درك كنيم چرا بايد از مشهد «درياچه قو» در فجر حاضر شود؛ نمايشي كه صرفا براي فروش است ولاغير. در مشهد نمايش‌ها گيشه خوبي دارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون