روساي 2 فراكسيون «اميد» و «مستقلين» درباره انتخابات 98 و 1400 اظهارنظر كردند؛
عارف يا لاريجاني؟!
عليرضا كيانپور
عارف يا لاريجاني؟! پرسشي كه اگرچه حالا با سپري شدن نزديك به 3 سال از زمان آغاز به كار مجلس دهم، كمتر تكرار ميشود اما تا پيش از اين، بخصوص در يك بزنگاه حساس از زمستان 94 تا بهار 95 كه بحث از انتخاب سكاندار جديد پارلمان، بحث داغ مطبوعات و رسانهها بود و همه ميخواستند بدانند بالاخره در مجلس دهم، چه كسي رييس است، سوال اصلي همين بود: عارف يا لاريجاني؟!
حالا البته پاسخ آن سوال را همه خوب ميدانيم. پاسخ لاريجاني است. اما چنانكه گفتيم حالا نزديك به 3 سال از زمان طرح آن پرسش گذشته و اين با توجه به بازه 4 ساله فعاليت هر دوره مجلس، يعني احتمالا همين روزهاست كه اين پرسش بار ديگر مطرح شود و هزاران نفر از اصحاب رسانه و اهالي سياست دست به كار يافتن پاسخ آن شوند تا دريابند كه در مجلس يازدهم، چه كسي رييس خواهد بود: عارف يا لاريجاني؟!
البته يافتن پاسخ براي اين پرسش تازه، پيش از هر چيز نيازمند آن است كه مطمئن شويم هردو طرف اين سوال اساسا عازم اين رقابت هستند يا نه! در واقع بايد ببينيم آيا در اسفند 98 علي لاريجاني همچون 12 سال پيش از آن، همچنان سوداي نمايندگي مردم و البته رياست بر «خانه ملت» در سر دارد و محمدرضا عارف نيز همچون اسفند 94 اقبال خود را براي ورود به مجلس، به راي مردم ميگذارد يا نه؟! اين پرسشها بهويژه وقتي جديتر ميشوند كه به نزديكي انتخابات رياستجمهوري سيزدهم و مجلس يازدهم نظر داشته باشيم. به بيان ديگر اگرچه ممكن است در ظاهر اينطور به نظر بيايد كه هيچ دليلي براي عارف و لاريجاني وجود ندارد كه ناگهان قيد ادامه حضورشان در مجلس را بزنند اما واقعيت اين است كه هردو اين سياستمداران، جايگاه واقعي خود را بالاتر از نمايندگي و حتي رياست مجلس ميدانند. شاهد اين مدعا نيز تلاشي است كه هر دو پيش از اين، هركدام حداقل يكبار براي رسيدن به پاستور داشتهاند و جالب اينكه بررسي نحوه ورود هر دو نفر نيز نشان ميدهد كه لااقل يكي از دلايل عدم توفيقشان در اين راستا آن بوده كه در زمان مناسب وارد رقابت نشده بودند.
از ناكامي لاريجاني84 تا كنارهگيري عارف92
لاريجاني كه يكي از چند كانديداي ناكام دوره نهم رياستجمهوري بود، اگرچه خود نيز عملكردي قابل قبول در آن رقابتهاي انتخاباتي نداشت اما باتوجه به پيروزي احمدينژاد كه پديده آن دوره بود، به نظر ميرسد بازندهاي ناگزير بوده و شايد اگر بهتر هم عمل ميكرد، باز به جايي نميرسيد. عارف نيز كه همچون لاريجاني تنها يكبار بخت خود را در اين بزرگترين آوردگاه سياستمداران ايراني آزموده، در حالي پس از پايان دولت احمدينژاد، خود را به عنوان كانديداي انتخابات 92 معرفي كرد كه پيش از پايان آن رقابت، به نفع حسن روحاني يكي از مهمترين رقبا كناره گرفت تا مگر در طليعه قرن تازه خورشيدي، با شعار «اميد براي ايرانيان» گزينهاي بالقوه براي جايگزيني رييس دولت تدبير و اميد باشد. اما اينها را گفتيم كه چه؟! در واقع سوال اين است كه مگر تازه چه شده كه ميشود شبيه به 3 سال پيش، از دوقطبي عارف-لاريجاني گفت؟! هيچ، به شرط آنكه صحبت از حضور عارف و لاريجاني در دو انتخابات مجلس يازدهم و رياستجمهوري سيزدهم را اتفاقي كوچك بشماريم و همزماني اين اظهارات را نيز ناديده بگيريم. آنجا كه محمدرضا عارف از آخرين وضعيت حضور خود و ديگر اصلاحطلبان در اين دو انتخابات به ايلنا خبر داده و كاظم جلالي، رييس مركز پژوهشهاي مجلس و ازجمله نمايندگان نزديك به لاريجاني، به احتمالات مختلف در خصوص ادامه فعاليتهاي سياسي كسي كه گفته از همكاري با او به خود «افتخار» ميكند، پاسخ گفته است.
بيخبري جلالي از آينده لاريجاني!
جلالي اگرچه تاكيد كرده كه لاريجاني شخصيت مستقلي است و سخنگو ندارد، گفته است: «به عنوان كسي كه افتخار دارم خدمت ايشان كار كنم، هيچ رفتار انتخاباتي از او نديدم. آخرين بار صحبتم با آقاي لاريجاني به چند ماه گذشته برميگردد كه تاكيدشان بر اين بود كه موضوعات مهمتري در كشور وجود دارد و بايد به اين مسائل پرداخت. صحبتهاي انتخاباتي زود است و جايگاه خود را دارد. در حال حاضر هم آقاي لاريجاني در ساحت سياسي به عنوان رييس مجلس شوراي اسلامي وظايف خود را انجام ميدهد و بسياري از مسافرتها و جلسات را مورد پذيرش قرار نميدهد.» چنانكه ميبينيم جلالي لااقل تا اينجا، هيچ اشارهاي به ورود لاريجاني به انتخابات نكرده و حتي در ادامه ميگويد كه مدتي است جز ديدارهاي كوتاه در حاشيه جلسات علني مجلس، جلسهاي با رييس مجلس نداشته است. او صراحتا نسبت به كانديداتوري لاريجاني در انتخابات رياستجمهوري و حتي مجلس ابراز بياطلاعي كرده و از خبرنگاران خواسته باور كنند كه او «فيلم بازي نميكند»!
لاريجاني در نگاه ناظران
با اين همه اما چنانكه خود جلالي نيز در بخشي از سخنانش گفته، اين بياطلاعي احتمالا از سوي همه ناظران پذيرفته نيست و مهمتر از پذيرش يا رد ادعاي جلالي نسبت به ميزان اطلاع و آگاهي او از برنامههاي سياسي و انتخاباتي لاريجاني، هستند سياسيوني كه يا باورشان نميشود لاريجاني و يارانش تا يك سال پيش از انتخابات مجلس، هيچ برنامهاي براي انتخابات نداشته باشند يا تصور ميكنند كه آنها درباره اين انفعال خود نسبت به انتخابات به مصلحت اهداف سياسيشان همه واقعيت را نميگويند يا در خوشبينانهترين حالت «اشتباه» ميكنند كه اينچنين منفعل با انتخابات مواجه شده و ميشوند. به هر حال جلالي حالا در آستانه بيستمين سال نمايندگي به خوبي نسبت به زير و بم كار سياست واقف است و نيك ميداند، «هركس نسبت به سخنان و فعاليتهاي ديگر سياسيون تلقي و برداشتي متفاوت دارد» و بهتر از آن، ميداند اهداف بزرگ سياسي همچون ورود به «پاستور» يا ماندن در «بهارستان» نيازمند كار جدي، هدفمند و بلندمدت است. به اين اعتبار، شايد هنوز ندانيم لاريجاني براي انتخابات رياستجمهوري 1400 تلاش ميكند يا نه اما به نظر بعيد ميرسد كه فكر كنيم او برنامه مشخصي حتي براي انتخابات مجلس 98 هم ندارد و مثلا تصور كنيم وقتي اسفند سال آينده از راه رسيد، علي لاريجاني هم بدون هيچ نگاهي به آينده سياسي خود، آرامآرام از سكوي رياست پارلمان پايين ميآيد، كتش را روي دوشش مياندازد و در حالي از در پشتي صحن علني خارج ميشود كه به فكر سبزه و ماهيگلي سفره نوروز خانوادهاش در بهار 99 است. محال نيست اما چندان مطابق واقع نمينمايد.
عارف و هويت اصلاحطلبانه
اوضاع براي عارف اما ظاهرا سادهتر است. او كه اين سالها در مقام رياست شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان، مهمترين نهاد و تشكيلات اين جريان سياسي بيرون حاكميت را مديريت كرده و همزمان در راس فراكسيون اميد، اداره مهمترين پايگاه حاكميتي اصلاحطلبان را نيز برعهده داشته، ترس از شكست در انتخابات را انگيزه اصلي طيفي از اصولگرايان از طرح بحث «فتنه 98» ميداند و معتقد است رقيب «ميخواهند با اين نوع زمينهسازي، مانع از شكست خود شود.» عارف كه «انتخاباتي پرشور» توام با «حضور حداكثري مردم» را در اسفند 98 پيشبيني ميكند، در تشريح رويكرد اصلاحطلبان در انتخابات مجلس يازدهم گفته است: «خوشبختانه اصلاحطلبان در 2، 3 انتخابات گذشته روند خوبي را پشت سر گذاشتهاند و توانستند موفقيتهايي را داشته باشند. انشاءالله با وحدت و انسجامي كه در طول چند سال گذشته وجود داشته، همان مسير عقلانيت را دنبال ميكنيم و اميدواريم با يك انتخابات پرشور و باشكوه روبهرو باشيم كه اصلاحطلبان نيز امكان حضور داشته باشند و مردم حرف آخر را بزنند.» اين نماينده مجلس چنانكه گفتيم بهواسطه رياست بر شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان تقريبا در مركز همه تصميمگيريهاي اين جريان سياسي در سالهاي گذشته، از جمله ائتلاف انتخاباتي سال 94 با اعتداليهاي همراه با روحاني و اصولگرايان ميانهرويي از جنس لاريجاني قرار داشته، درباره تكرار اين دست ائتلافها ميگويد: «در شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان بحث هويت، جدي است. ما هويت اصلاحطلبي داريم، با هويت خود به ميدان ميآييم و همانطور هم كه گفتم راهبردمان مشاركت حداكثري است.» او گفته است: «اگرچه هويت براي ما بسيارمهم است، اما ائتلاف را هم هيچ وقت رد نميكنيم.»
عمليات دشوار 98 و 1400
فارغ از تمامي اين مباحث اما احتمالا پرسشي كه شايد به مراتب از آن سوال نخستين در خصوص دوقطبي عارف- لاريجاني بنياديتر باشد، پرسش از اقبال اين دو چهره سياسي نزد افكارعمومي و احتمال توفيقشان در دو انتخابات پيشروست. پرسشي كه طبيعتا هم لاريجاني بهواسطه بيش از يك دهه رياست مجلس بايد به آن پاسخ بگويد و هم عارف، به دليل 4 سال نمايندگي مجلس و رياست شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان كه مهمترين حامي حسن روحاني و دولت بوده است. لاريجاني و نزديكانش همچون جلالي كه به نظر ميرسد راهحل ساده را برگزيدهاند. آنها اساسا حرفي از ورود به انتخابات نميزنند كه بخواهند پاسخگوي افكارعمومي باشند اما اوضاع عارف و اصلاحطلبان متفاوت است. اصلاحطلبان كه انگار بهواسطه اصلاحطلبي، هدفي جز «ممكن كردن ناممكنها» ندارند، بايد خود را براي اين شرايط دشوار نيز مهيا كنند. پاسخ عارف به اين پرسشهاي سخت اين است: «اين تكليف ماست كه براي تحقق انتظارات مردم جديتر عمل كنيم»؛ ماموريتي دشوار در روزگاري كه انتظارات بالاست و امكانات زيرفشار تحديد و تهديد!