• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4311 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱ اسفند

نگاهي به نمايشنامه «ويتسك» به بهانه اجرايش در جشنواره تئاتر فجر

وراي اصل تئاتر

سيدحسين رسولي

جالب است كه در جشنواره تئاتر فجر شاهد اجراي نمايشنامه‌اي به نام «ويتسك» به نويسندگي «گئورگ بوشنر» و كارگرداني سينا احمدي بوديم. به نظر مي‌رسد اين نمايشنامه براي برخي اهالي تئاتر تبديل به «كالت» شده است. منظور آثاري است كه طرفداران دو آتشه‌اي را به سوي خود جذب مي‌كنند. البته نمايشنامه «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بكت با اينكه مخاطب عام ندارد ولي مورد توجه بسياري از تئاتري‌ها‌ است و در كنار «هملت» ويليام شكسپير از «كالت»هاي اساسي است. «ويتسك» بدون هيچ شك و شبهه‌اي اثري پيشرو است. بوشنر به هيچ اصول و ساختار از پيش موجودي وفادار نيست. نكته كليدي روايت اين نويسنده آلماني توجه به «ناخود آگاه» است. گويا كاراكترهاي او به جاي خودآگاه داراي ناخودآگاه هستند. هما‌ن‌طور كه مي‌دانيد نظريه‌پرداز اصلي «ناخودآگاه» هم زيگموند فرويد اتريشي است. فرويد در سال‌هاي ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۵ ميلادي مدل توپوگرافي ذهن را ارايه داد و در اين بين سعي كرد ساختار و عملكرد ذهن را تشريح كند. فرويد براي توصيف مدل ذهن خود از مثال معروف «كوه يخ شناور» استفاده كرد. كوهي كه بخش اعظم آن زير آب قرار دارد. مقالات ديگر فرويد مانند: «ماتم و ماخوليا»، «وراي اصل لذت»، «پيش درآمدي بر خودشيفتگي»، «تحقق آرزو» و «انديشه‌هايي
در خور ايام جنگ و مرگ» به خوبي مي‌توانند در تحليل كاراكترهاي نمايشي بوشنر كمك كنند. تمام اين مقالات كليدواژه‌هاي اصلي بررسي را نشان مي‌دهند. فرويد در «وراي اصل لذت» بر غريزه مرگ تاكيد ويژه‌اي مي‌كند. فرويد به‌شدت جبرگراست و معتقد بود كه تمام فعاليت‌هاي انسان به وسيله غرايز مشخص مي‌شوند. او غرايز را علت اصلي تمام فعاليت‌ها مي‌دانست. فرويد يك دوگانه مهم تبيين كرد: «ليبيدو» (غرايز زندگي) و «تاناتوس» (غرايز مرگ). نيروي انرژي‌دهي كه وراي غرايز جنسي قرار دارد، ليبيدو (از كلمه يوناني به معني خواسته و آرزو) است. «تاناتوس» مرگ هستند (كه باز هم از پايه و اساس تمام اشكال رفتار ظالمانه، پرخاشگري، خودكشي يا جنايت است. جالب است كه اوريپيد يوناني «تاناتوس» را ايزد مرگ مي‌نامد كه در دوزخ منزل دارد. او همان هادس است كه شهريار مردگان بود، نه فرمانرواي مرگ. يونانيان او را تاناتوس و روميان «اوركوس» مي‌ناميدند. هادس، خدايي مهيب و هراس‌انگيز بود ولي پليد و شيطاني نبود. نمايشنامه «ويتسك» شخصيت‌محور و موقعيت‌محور است. ويتسك و همسرش «ماري» زن و شوهري عجيب هستند. دور و بر ويتسك هم انسان‌هاي غريبي زندگي مي‌كنند. ويتسك در صورت از دست دادن ماري ديگر هيچ انگيزه‌اي براي ادامه حيات ندارد. او دوستي به نام «اندرس» دارد. سروان خشني هم هست كه نمادي از قدرت است. ويتسك براي او هيزم مي‌شكند و ريش‌هايش را مي‌تراشد. دكتري هم وجود دارد كه نمادي از علم است و براي از بين بردن توهم و ترس‌ به ويتسك مشاوره مي‌دهد. تمام اين كاراكترها نماد زندگي انسان مدرن و ناخودآگاه شورشي او هستند. بوشنر در اين نمايشنامه دست روي «تاناتوس» (غرايز مرگ) گذاشته است. خيانت، دورويي، پستي، ابتذال، ترس، اضطراب، وحشت، خودشيفتگي، ماتم دايمي، لذت‌گرايي فردي و هزار و يك مساله ديگر در «ويتسك» متبلور مي‌شود كه تمام اينها از معضلات اساسي زندگي روزمره ماست.

 

 

 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون