نيروي ويژه سالت فيش كه توسط مئير داگان و رافي ايتان تشكيل يافته بود به انجام عمليات در خارج از فرماندهي جنگ ادامه دادند و اكثر نيروهاي آنها را سربازان سايرت متكال كه از سوي سرهنگ يوزي دايان، رييس اخراجي، فرماندهي ميشد تشكيل ميداد. با اين حال، ماموريت آن به خاطر واقعيتهاي جنگ شهري خيلي پيچيده شده بود.
تيم به راحتي نميتوانست يك جوخه را از طريق بيروت براي كشتن يك فرد اعزام كند، يك تاكتيكي كه به راستي ويرانيهاي غيرقابل تصوري را به وجود ميآورد. دايان گفت، «به همين خاطر وظيفه اصلي اين بود كه سالت فيش را روي زمين و آن را در معرض ديد نيروي هوايي قرار دهيم. بدون اينكه تخريبهاي خيلي زياد جانبي را ايجاد كنيم.»
در ماه ژوئن، سرهنگ يوسي لانگوتسكي، يكي از پدران بنيانگذار واحد فني آمان به بيروت احضار شد تا تمامي سيستمهاي ارتباطاتي ساف را شنود كند.
تيمهاي سالت فيش توانستند از طريق تماسهايي كه گرفته ميشد اطلاعات قابلتوجهي از پناهگاههايي كه توسط عرفات استفاده ميشد به دست بياورند.
با اين حال به گفته دايان، «اين يك ماموريت خيلي پيچيدهاي بود. ما مجبور بوديم اطلاعات را از منابع مختلف جمعآوري كنيم تا ببينيم كه كدام ساختمان يا غار پناهگاه اصلي است تا روي نقشه علامتگذاري كنيم تا به تدريج آنها را به يك نقطه برسانيم و سپس آن را به نيروي هوايي منتقل كنيم و به آنها اين فرصت كافي را بدهيم تا يك هواپيما براي بمباران آن به هوا بفرستند.»
روزها و شبهاي طولاني آزاردهندهاي در مقر فرماندهي سالت فيش ميگذشت چون عرفات هر بار فرار ميكرد. لانگوتسكي و دايان از محافظان، نحوه ورود عرفات را در يك زمان و مكان معين ميشنيدند و به سرعت به نيروي هوايي مختصات محل را ميدادند. حتي يكبار آنها صداي خود عرفات را شنيدند و دو فروند جنگنده را فرستادند و ساختمان را از روي زمين پاك كردند اما عرفات طبق گفته دايان، «30 ثانيه زودتر آن محل را ترك كرده بود.»
رهبر فلسطين فهميده بود كه اين تصادفي نيست كه بمبها هر بار در مكانهايي كه او وارد ميشود يا ترك ميكند، فرود ميآيند. او به افرادش گفته بود كه شارون در بيروت مانند يك «گرگ زخمي» عمل ميكند و ميخواهد انتقام از عرفات را با راه انداختن اين جنگ و كشتن او بگيرد. به همين خاطر او اقدامات محتاطانه بيشتري را در پيش گرفت و چندين نشست در مكانهاي مختلف را در يك زمان ترتيب ميداد. او با اين سوءظن كه شايد يكي از اطرافيانش عامل موساد باشد اطلاعات نادرستي را در ميان اطرافيانش پخش ميكرد و در تمام مدت در حركت بود.
موشه يالون، يكي از افسران سالت فيش گفت، «عرفات روال عادياش را بههم زده بود. رفتارش هيچ نظمي نداشت، هيچ چيزي كه بتواند ما را قادر سازد تا يك حمله زميني عليه يك پناهگاه يا يك خانه انجام دهيم.»
تيم كه بهطور فزايندهاي نااميد شده بود ايدههاي بيشماري را جمعآوري كرد.
در سوم جولاي، اوري آونري، سردبير مجله اسراييلي كه گرايش چپ داشت همراه با ساريت ياشايي، گزارشگر و آنت سارگوستي، عكاس مجله، از خط جبهه در بيروت عبور كرد تا با عرفات در قلب اين شهر مصاحبه كند. اين نشست بهشدت در اسراييل محل مناقشه شد.
عرفات به عنوان دشمنترين دشمن ديده ميشد و اين اولين ملاقات يك اسراييلي با عرفات بود. آونري گفت، «هدف من اين بود كه با آماده كردن طرح صلح اسراييلي-فلسطيني، مسير تفكر اسراييليها را عوض كنم.»
تيم سالت فيش اين ابتكار را نميپسنديد (يائلون گفت، «من حتي نميخواهم به آونري و عمل ناراحتكنندهاش فكر كنم») اما تصميم گرفت كه از اين فرصت براي رديابي سه اسراييلي استفاده كند و به آنها اين امكان را بدهد كه يك گروه از تروركنندگان مستقيم به عرفات برسند.
در ميان اعضاي تيم سالت فيش، بر سر اينكه آيا بايد زندگي اسراييليها را به خطر انداخت يا حتي شايد آنها را كشت، بحث شد اين در حالي بود كه آنها در حال آماده كردن ماموريتشان بودند. آونر آزوئالي، نماينده موساد در گروه سالت فيش، اين بحث را با يك جمعبندي به پايان رساندند: «اگر از ديدگاه عملياتي شرايط مناسب تشخيص داده شد، منطقي است كه فرض را بر اين بگذاريم كه هم عرفات و هم اين سه يهودي زنده نمانند.»
اما طبق هميشه عرفات محتاط سوءظن برد كه شايد موساد روي آونري و دو روزنامهنگار همراهش متمركز شده باشند. گارد امنيتي عرفات اقدامات فريبكارانه محض را به كار برد و تيم سالت فيش مسير آنها را در كوچه پس كوچههاي بيروت گم كرد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه