كوتاه درباره منصور ياقوتي به مناسبت سالروز تولدش
شصت سال حضور در ادبيات
رسول آباديان
منصور ياقوتي، يكي از نويسندگان پيشكسوت ايراني است كه سبك رئاليستي او توانست راه را براي ظهور بسياري از نويسندگان در اين زمينه فراهم كند. ياقوتي با همان چند كتاب اول نشان داد كه استعدادي ژرف در نشان دادن عمق جغرافياي فقر دارد، مسالهاي كه گرچه تا پيش از دوران اين نويسنده بيسابقه نبود اما نميشد نام ادبيات مستقل بر آن گذاشت. ياقوتي با نوشتن كتابهايي چون «زخم، گلخاص، چراغي برافراز ماديانكوه و توشاي پرنده غريب زاگرس» توانست پيشنهادي تازه در امر پرورش شخصيتهاي واقعي و نمايش درد و حرمان زندگي به ادبيات داستاني ارايه بدهد. ياقوتي تاكنون چيزي درحدود 25 كتاب منتشر كرده كه همگي آنها داراي روايتهايي سرراست هستند. روايتهايي كه بيش از هركس ديگر به دنبال جذب خوانندگاني از سطوح پايين جامعه هستند. ياقوتي به نوعي تعهد درادبيات معتقد است، تعهدي كه از نگاه او نبايد شانه از زير بارش خالي كرد. ياقوتي در نوشتههايش ثابت كرده كه منزلت انسان را ارجح بر ديگر موارد ميداند و آنچه مينويسد، بازگرداندن هويت واقعي انسانها به تعريف انسانيت است. منصور ياقوتي از آنجمله نويسندگانياست كه از همان ابتدا با تعريفهاي مندرآوردي در عالم نوشتن سر ناسازگاري داشته و دارد. آنچه اين نويسنده را به عنوان نويسندهاي جدي در سبك رئاليسم ماندگار كرده، پيوند روح ادبيات با روح شخصيتهايياست كه به اشكال گوناگون، چرخفلك بر مدار خواستههايشان نچرخيده، ياقوتي را ميتوان نويسنده موفق ناكاميهاي زندگي به حساب آورد. ناكاميهايي كه شخصيتها در برابرشان فقط و فقط بايد حسي از تسليم داشته باشد. منصور ياقوتي تاكنون موفق شده اين امر مهم را جا بيندازد كه دوران نوشتن در هيچ سبكي نميتواند بنا به گفته خيليها كمرنگ و كمرونق و تاريخمصرفگذشته باشد. او معتقد است كه هجمههاي فراوان به سادهنويسي روستايي كه برخي نويسندگان را به شهرت رساند، نهتنها رنگ نباخته بلكه حركتهاي خودجوش در نوشتن به اين سبك از سوي بعضي نويسندگان جوان امروزي نشان ميدهد كه نميتوانيم ذهنيت جامعه را در مواجهه با ادبيات مهندسي و مثلا ديگران را به راه اجبار و پيروي از سبك و شيوه نوشتني خاص هدايت كنيم. ياقوتي بر اين باور است كه منكوب كردن نوعي ازنوشتن و پروبال دادن به نوعي نوشتن ديگر، نوعي استبداد ادبي است و ره به جايي نخواهد برد. ياقوتي هميشه گفته است خواننده بايد آزادي داشته باشد كه هر نوع ادبياتي كه دوست داشت دنبال كند زيرا شكوفايي گونههاي ادبي يكي از نشانهاي زندهبودن يك كشور است. حضور شصتساله منصور ياقوتي در زمينه ادبيات داستاني مويد اين نكته است كه هر حرف از دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند.