• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4315 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۶ اسفند

بونوئل؛ سردمدار سينما دوستان

احمد طالبي‌نژاد

براي بخشي از علاقه‌مندان سينما كه از اين هنر‌ توقعي بيش از سرگرمي دارند، لوئيس بونوئل جزو چند فيلمساز برگزيده از جهت تاثيرگذاري بر سينما و مخاطبان است. وقتي بونوئل فيلم كوتاه «سگ اندلسي» (1929) را ساخت هنوز جريان سوررئاليسم در سينما به شكل جدي وارد نشده بود (در نقاشي و برخي هنرهاي تصويري ما شاهد ظهور هنرمنداني مانند سالوادور دالي بوديم كه اين سبك را معرفي كرده بودند.) با بونوئل جريان سوررئاليسم به شكل جدي وارد فيلمسازي شد و اسم او با نوعي از هنر سينما و فيلم گره خورد كه بيش از آنكه هدفش سرگرمي باشد، ارتقاي سطح سليقه مخاطب و آگاهي بخشي را مدنظر داشت. با اين مولفه‌ها و ويژگي‌ها بونوئل از معدود فيلمسازان جهان است كه براي عده‌اي به عنوان مرجع و سردمدار در عرصه سينما شناخته شده است. دليل اين امر تنها به تسلط تكنيكي و فني او برنمي‌گردد بلكه نگاه او به جهان پيرامونش غيرمتعارف بود. بيست و اندي سال پيش در ايران كتابي با عنوان «با آخرين نفس‌هايم» با ترجمه علي اميني نجفي منتشر شد كه خاطرات و زندگي اين فيلمساز است، اين كتاب با استقبال قابل توجهي از سوي مخاطبان و دوستداران سينما مواجه شد و به چاپ چندم رسيد. در «با آخرين نفس‌هايم» ما با واقعيت‌هايي كه باعث پيدايش و ترويج سبك سوررئاليسم در آثار بونوئل شده است، بيشتر آشنا مي‌شويم. اين فيلمساز همانند ديگر پيروان سوررئاليسم نسبت به واقعيت‌هاي جامعه خود معترض بود. در آن زمان طرفداران اين مكتب از سوي جامعه منفعل به عنوان افراد ناراحت شناخته مي‌شدند زيرا فراتر از چارچوب‌هاي متعارف حركت مي‌كردند. اين اعتراض تنها به عرصه سينما و تئاتر محدود نمي‌شد، در موسيقي و شعر هم شاهد اين جريان بوديم كه نمونه آن شعرهاي «آلن كينزبرگ» است كه جزيي از جريان «بيت» در آن زمان به حساب مي‌آمد.

بونوئل در طول تاريخ فيلمسازي خود هيچگاه سراغ ساخت اثري نرفت تنها به اين دليل كه فيلم ساخته باشد. او بيشتر درباره موضوعاتي فيلم مي‌ساخت كه آزارش مي‌دادند و برايش دغدغه بودند؛ زماني درگير مقوله جنسيت و زنان بود و در همين راستا ويرديانا، تريستانا و بلدژور (زيباي روز) را ساخت. در دوران ديگري مساله‌اش اختلافات طبقاتي بود كه حاصل آن فيلم تاثيرگذار و ماندگارش يعني «جذابيت‌هاي پنهان بورژوازي» شد، در واقع او با ساخت هر اثري خشت بناي سوررئاليسم را كامل‌تر كرد.

در قياس با آثاري كه امروزه تحت عنوان سوررئال مي‌شناسيم، آثار بونوئل معقول به نظر مي‌آيند.‌ اما بايد توجه داشت در زمانه اين فيلمساز، سينماي متعارف و كلاسيك امريكا بر سينماي جهان سلطه داشت و فيلم‌هاي كارخانه‌اي امريكا حرف اول را در جهان مي‌زدند و از اين جهت كاري كه بونوئل مي‌كرد، غيرمتعارف به نظر مي‌رسيد؛ كما اينكه نقاشاني مانند سالوادور دالي و پابلو پيكاسو كه از دوستان اين فيلمساز بودند، ديوانه خطاب مي‌شدند.

جنوني كه در آثار بونوئل و سوررئاليست‌ها ديده مي‌شود، ناشي از فضاي جامعه و شرايط صنعتي حاكم بر امريكا و اروپا در نيمه دوم قرن گذشته است؛ يعني در دوراني كه هيمنه چرخ‌هاي صنعت بر روح و روان انسان‌ها سنگيني مي‌كرد و واكنش بونوئل و امثال او مقابله با اين حال و هوا بود. همزمان مي‌بينيم در سوئد «اينگمار برگمان» درباره مقوله تقابل مرگ و زندگي در فيلم‌هايش حرف مي‌زد و در ايتاليا بعدها «ميكل آنجلو آنتونيوني» درباره تنهايي و وحشت انسان‌ها فيلم مي‌سازد. در ايران هم بونوئل بسيار شناخته شده است و موافقان و مخالفان زيادي دارد. يادمان نرفته در دهه 60 كه مخملباف فيلم‌هاي ايدئولوژيك مي‌ساخت، از اين فيلمساز با اصطلاح «لعنتي» ياد و او را به كفرگويي متهم كرد. اين اختلاف ديدگاه‌ها و نظرات درباره بونوئل به اين برمي‌گردد كه او فيلمسازي نبود كه اثري خنثي بسازد و هر اثرش نقدي به شرايط اجتماعي و فرهنگي روزگار ما بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون