مسيح مهاجري:
برخي افراد حلقه اطراف روحاني «انجمن حجتيهاي» هستند
37 سال از حضورش در راس روزنامه جمهوري اسلامي ميگذرد. روزنامهاي كه ابتدا ارگان حزب جمهوري اسلامي بود اما با منحل شدن آن در سال 66 همچنان به انتشار ادامه داد. روزنامه جمهوري اسلامي با مديريت مسيح مهاجري گرچه در گروه حاميان دولت جاي ميگيرد، اما گاهي در سرمقالههايي كه به قلم مديرمسوول منتشر ميشود، انتقاد از دولت نيز ديده ميشود. مهاجري در مصاحبه اخير با پايگاه خبري «انتخاب» نيز انتقاداتي به دولت و بخصوص حلقه اطراف حسن روحاني وارد دانسته است.
او كه در بخش آغازين مصاحبه به دليل ضعفهاي دولت اشاره كرد. معتقد است بخش اصلي عامل ضعف فشارهاي وارده به دولت، دولت است. البته او واكنش روحاني به فشارها را نميپسندد و در اين مصاحبه گفته كه «وقتي كسي دولتي را به عهده ميگيرد، مخصوصا رييسجمهور كه رييس دولت است يا بايد نماند يا وقتي فشارها را ميبيند در مقابل آن مقاومت كند و كار خودش را انجام دهد.» به همين دليل عامل ضعف دولت را اول فشارها و دوم عدم مقاومت در مقابل فشارها ميداند.
او يكي از مصاديق عدم مقاومت در مقابل فشارها از سوي رييسجمهوري را گردهمايي ائمه جمعه سراسر كشور ميداند كه در روزهاي اول رياستجمهوري روحاني برگزار شد. گويا در اين گردهمايي خطاب به ائمه جمعه ميگويد كه مطمئن باشيد «اگر بخواهيم استاندار يا فرماندار انتخاب كنيم حتما نظر شما را ميگيريم و رعايت ميكنيم» مهاجري اين جمله را خلاف قانون عنوان كرده و البته وزير كشور را هم در اين روند بيتقصير نميداند.
او در بخش ديگري از مصاحبه و در پاسخ به سوالي در مورد چرخش روحاني در دولت دوم بار ديگر تاكيد كرده كه كار اشتباه روحاني عقبنشيني بود و تاكيد دارد: «دليل اين عقبنشيني هر چه ميخواهد، باشد. آدم وقتي مسووليتي ميپذيرد يا بايد درست انجام دهد يا بايد كنار برود. اين كارهايي كه ايشان الان ميكند و ضعفي كه نشان ميدهد به هيچوجه قابل قبول نيست.»
البته آنطور كه مهاجري گفته اين گله مختص او يا مربوط به زمان حال نيست، چرا كه مهاجري كه نزديكياش با آيتالله هاشميرفسنجاني مشهود بود، نقل كرده: «همان زمان كه آقاي هاشمي بودند هم خيلي از آقاي روحاني گله داشتند. اينها را آقاي هاشمي به من ميگفتند. خيلي جاها خيلي چيزها را به آقاي روحاني گفتند ولي آقاي روحاني عمل نكرد كه موارد زيادي موجود هست.»
مهاجري گفته در بعضي وزارتخانهها برخي عناصر جبهه پايداري و احمدينژاد حضور داشتند و كارشكني كردند كه هنوز هم حضور دارند و گويا آيتالله هاشمي هم چندين بار با اسم و نمونه از آنها ياد كرده اما روحاني به هر دليل به اين حرفها گوش نسپرده و عمل نكرده است.
او همچنين مدعي شده كه حلقه اطراف روحاني «انجمن حجتيهاي» هستند بدون اينكه خود را با اين عنوان بشناسانند. مهاجري توضيح داده: «اخيرا بعضي از انجمن حجتيهايهاي ماركدار و سابقهدار شروع به سخنراني در اين طرف و آن طرف ميكنند و در سخنرانيهايشان دقيقا حرفهاي گروه مقابل دولت و دلواپسان را در مورد برجام مطرح ميكنند و اينهايي كه هستند، ميگفتند ما در سياست هيچ دخالت نميكنيم. پايه اصلي انجمن حجتيه عدم دخالت در سياست بود. شاه به اين دليل اينها را پذيرفته بود. اينها با امام مخالف بودند به دليل اينكه چرا اصلا امام كار سياسي ميكند و وارد سياست شده است. حالا آمدهاند برجام را با استدلالهاي اين شكلي خودشان رد ميكنند. عين استدلالهاي همان دلواپسان و بقيه كساني كه مخالف با دولت هستند. با گوش دادن سخنراني برخي از اينها احساس كردم يك پيوندي بين اين دو جريان انجمن حجتيه و مخالفان دولت برقرار شده كه ميخواهند هر طور شده برجام را از بين ببرند، دولت را زمين بزنند و در دولت بعدي سهيم باشند. اين خطرناك است يعني همان انجمن حجتيهاي كه ميگفت ما اصلا با سياست كاري نداريم، شما چرا اصلا وارد سياست ميشويد، حالا با حربه سياسي آمده و عناصرش با سخنرانيهايشان با دولت برخورد ميكنند تا بعدا در دولت سهيم شوند و قدرت بگيرند كه خيلي خطرناك است.»
مدير مسوول جمهوري اسلامي كه به معناي سياسي نه در طيف اصلاحطلب و نه در طيف اصولگرا جاي ميگيرد، به نظر ميرسد كه دل خوشي هم از اين دو جريان سياسي ندارد، چرا كه در خلال مصاحبه و پاسخ به يك سوال گفته «اين دو جريان يعني اصلاحطلب و اصولگرا، سر و ته يك كرباسند و با هم فرق چنداني ندارند. نمايندگاني هم كه الان از اصلاحطلبان در مجلس هستند، در تهران مردم چكي راي دادند و اينها را نميشناختند ولي از لج آن طرف به دليل عملكرد دوران احمدينژاد و كارهاي خلافي كه در آن زمان صورت گرفت، به اين طرف چشم بسته راي دادند. والا اين معني نداشت و تقريبا سابقه هم نداشت كه يك ليست يكجا راي بياورد كه هم مجلس و هم شوراي شهر اينگونه بود. وقتي مردم از روي عدم شناخت ولي لجبازي راي دادند، نتيجهاش همين ميشود. كساني كه از اصلاحطلبان الان در مجلس هستند، فكر نكنيد كه تافته جدابافتهاي هستند. در آنها هم همه جور آدمي هست.»
او همچنين تاكيد دارد: «نكته ديگر در مورد اين دو جريان اين است كه از اول اينطور بوده كه هم اصلاحطلبان و هم اصولگراها، خودشان به دو، سه بخش تقسيم ميشوند؛ افراطي، تفريطي و معتدل دارند. همه جور آدمي در ميانشان هست. شرايط كشور هم به دليل اينكه هيچ انضباطي حاكم نيست، ايجاب ميكند كه هر كسي هر كاري دلش ميخواهد بكند. در جناحها هم ديگر ترمز وجود ندارد و همه چيز از دست رفته. من گمان نميكنم اينطور باشد كه سران اصلاحات به بدنه خودشان چيزي نگويند و به قول شما تشري نزنند منتها اين تشر ممكن است، علني نباشد. در جلسات خصوصي گفته ميشود ولي كسي گوش نميدهد. پشمي به كلاهشان نيست. لذا اصلاحطلبان و اصولگرايان هر كاري دلشان ميخواهد، ميكنند. مساله، مساله خودشان است نه مساله كشور و نظام و انقلاب. درد اينجاست.»