برخيز و اول بكش (163)
فصل شانزدهم
پرچم سياه- عمليات گولد فيش كليد خورد
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
شارون اما با وجود قدرت انباشته شدهاش يك واقعگرا بود و بعد از مرگ بشير جميل به سرعت متوجه شد كه آرزوهايش براي لبنان شدني نيست. امين جميل كه به جاي برادرش، بشير، رييسجمهور منتخب شد كمتر به اسراييل متعهد و با آن در ارتباط بود و بعد از مدت كوتاهي پيمان صلحي كه اسراييل به او تحميل كرده بود را ملغي كرد. او يك رهبر پرقدرت نبود؛ او علاوه بر آنكه توان يا تمايلي نداشت كه تمام فلسطينيها را از لبنان براند، فاقد كاريزماي برادر بود و رفتار خشن او را هم نداشت. هر چند كه برنامههاي شارون براي كشتن ياسر عرفات براي يك ثانيه هم فراموش نشد. بعد از آنكه نبردها در بيروت خاتمه يافت و رهبران و نيروهاي ساف از بيروت تخليه شدند به گفته سرتيپ آموس گيلبوآ، سرپرست وقت بخش تحقيقات آمان «آريك و رافوئل(ايتان) داشتند ميمردند واقعا حاضر بودند بميرند اما او را بكشند.» شارون فهميد كه در اين موقع، عرفات آنقدر چهره محبوبي هست كه ترور باز فقط از او يك شهيد ميسازد. به همين خاطر او به سازمانهاي اطلاعاتي دستور داد كه نظارتشان را بر عرفات تشديد كنند و اينكه ببينند آيا راهي هست تا سريعتر از دست او خلاص شوند. عمليات سالت فيش به عمليات گولد فيش تغيير كرد. اما ماموريت همان بود. شارون دستور داد كه همان ماموريت اولويت اولشان باشد. روزانه و گاهي اوقات هم دو بار در يك روز تيم گولد فيش در دفتر ايتان جمع ميشدند. گيلبوآ گفت «ما هزاران موضوع داشتيم كه صدها بار مهمتر بود.» اما شارون پافشاري ميكرد. در آن زمان هر اطلاعاتي حتي جزيي درباره حركات رهبران ساف بسيار مهم بود و عالي تلقي ميشد. زمان جنگ براي جمعآوري اطلاعات يك زمان ايدهآل نيست و از آنجا كه ساف هنوز يك پايگاه دايمي براي جايگزين بيروت پيدا نكرده بود، مقامات و شبهنظاميان آن به طور دائم در حركت بودند و چمدانهايشان را در سراسر خاورميانه و اروپا گذاشته بودند. عرفات زيركانه سفر ميكرد، با رهبران ملاقات ميكرد، حمايتها را تجميع ميكرد؛ مصاحبه ميكرد و منابع مالي را جابهجا ميكرد. يكي از افسران اطلاعات قيصريه به مجمع گولد فيش گفته بود،«زماني كه يك نفر اين روال را دارد و تحت حمايت سنگيني است براي ما بسيار سخت است كه عملياتي را عليه او به اجرا درآوريم.»
موساد به شارون گفت كه تحت اين شرايط براي آنها غيرممكن است كه به عرفات دست يابند. آنها در بهترين حالت ميتوانند فقط گزارش بدهند كه او در چه روزي در كدام كشور در حال ديدار است و با چه پرواز، پرواز خواهد كرد. آمان به وزير دفاع گفت كه عرفات غالبا از يك جت شخصي كه توسط عربستان سعودي فراهم شده، استفاده ميكند و اينكه دو خلبان آن هم پاسپورت امريكايي دارند. هيچ كاري براي زدن آن نميشود كرد. آكوس گيلاد از آمان گفت، «هيچ كس نميتواند به امريكاييها دست بزند.» حداقل اين بود كه آمان ميديد هيچ امكاني براي ترور او در آن زمان وجود ندارد. يك نماينده آمان در مجمع گولد فيش گفت،«ما بايد منتظر باشيم كه او در يك مكان دايمي مستقر شود و پس از آن شروع به برنامهريزي يك عمليات براي آنجا كنيم.» اما شارون عجله داشت. عرفات هم گاهي اوقات از هواپيماي شخصي ديگران استفاده ميكرد. گاهي اوقات او با پروازهاي تجاري هم پرواز ميكرد. از نگاه شارون، منفجر كردن يك هواپيما در آسمان به ويژه بر فراز آبهاي عميق، جايي كه لاشههاي آن را به سختي بتوان پيدا كرد، ميتوانست يك راه قابل قبولي براي حل اين مشكل باشد.
اما مساله بعدي اين بود كه چطور مطمئن شوند كه عرفات در آن پرواز به خصوص است.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه