وقتي آقاي دريابندري سراغ متون فلسفه ميرود
دور از هياهوي ديگران
محسن آزموده
به لحاظ موضوعي و محتوايي مجموعه آثار تاليفي و ترجمهاي نجف دريابندري را ميتوان با تسامح در دو دسته كلي قرار داد: اول ادبيات (و هنر) و دوم فلسفه (و تاريخ). نقطه تلاقي و حلقه واسط اين دو احتمالا سياست است، چنانكه در شرح خاطرات او ميخوانيم كه در زندان به فلسفه علاقهمند شد، در حالي كه پيش از آن (1333) در زمينه ادبيات كار كرد و براي نمونه ترجمه «وداع با اسلحه» (ارنست همينگوي) را در سال 1332 منتشر كرد. به عبارت ديگر به نظر ميرسد اصطكاك دريابندري در مقام يك شيفته ادبيات و نويسندهاي خوشذوق با عينيت قدرت، او را به فلسفه و تفكر مفهومي سوق داده است.
علاقهمندان به ترجمههاي دريابندري، در حوزه فلسفه عمدتا ترجمههاي او را ميشناسند، آثار خواندني و ارزشمندي چون «تاريخ فلسفه غرب» و «عرفان و منطق» و «قدرت» (هر سه اثر از برتراند راسل) و «افسانه دولت» و «فلسفه روشنانديشي» (هر دو از ارنست كاسيرر). اما گذشته از اين ترجمهها، دريابندري در زمينه فلسفه يك كتاب تاليفي نيز دارد كه با وجود اهميتش، در سالهاي اخير، بسيار ناشناخته مانده است: «درد بيخويشتني» عنوان يك تكنگاري درخشان نوشته دريابندري است در «بررسي مفهوم اليناسيون در فلسفه غرب.» اين كتاب نخستينبار در سال 1369 توسط نشر پرواز منتشر شد و خوشبختانه در سال 1396 نشر نو آن را بار ديگر منتشر كرده است. اين كتاب چنانكه از عنوانش بر ميآيد، درباره يكي از مفاهيم محوري در فلسفه جديد به ويژه در تفكر ماركسيستي يعني «اليناسيون» است. ايدهاي كه عمدتا (همانطور كه در يادداشت نويسنده ذكر شده) آن را «از خودبيگانگي» ترجمه ميكنند و دريابندري آن را «بيخويشتني» خوانده است. آشنايان به ادبيات روشنفكري و فلسفي دهههاي 1340 تا 1360 در ايران و آثار نويسندگان سرنمون اين دو دهه يعني آلاحمد و شريعتي و شايگان و آشوري و نصر و نراقي و فرديد و... ميدانند كه مضمون «بيخويشتني» از مفاهيم رايج در آن دوران بود، چنانكه اين روشنفكران عمدتا با گرايشها و معناهاي متفاوت اعم از ماركسيستي يا ناسيوناليستي يا اگزيستانسياليستي يا مذهبي يا تجددستيزانه يا... به «بازگشت به خويشتن»، فرا ميخواندند. از اين حيث كتاب دريابندري را بايد كوششي تلقي كرد، درراستاي دقتبخشي مفهومي و متكي به خاستگاه اصلي، به مضموني كه در ادبيات روشنفكري ايران در آن دههها مدام و به معاني گوناگون بر سر زبانها تكرار ميشد. دريابندري در اين كتاب، به شيوهاي كاملا دانشگاهي و با تكيه بر متن يا ترجمههاي انگليسي آثار اصلي فيلسوفاني چون هگل، كانت، ماركس، هيوم، راسل، مكاينتاير، كاسيرر، ماركوزه، هيپوليت، كارل لوويت و چارلز تيلور تلاش كرده با زباني روشن و دقيق، نخست زمينههاي مفهومي پيدايش ايده «بيخويشتني» را طرح كند و سپس آن را در انديشه دشوار و پيچيده هگل نشان دهد. او در اين كتاب به «بيخويشتني» در انديشه ماركس تنها به اختصار (در يك فصل) اشاره ميكند و آن را به مجلدي ديگر (كه متاسفانه تا به امروز به نگارش درنيامده يا منتشر نشده)
وا ميگذارد.
به زعم نگارنده آنچه اين كتاب را با وجود گذشت قريب به سه دهه از نگارشش برجسته و ممتاز ميسازد، غير از ارزش انكارناپذير خود كتاب به عنوان يك تكنگاري شسته و رفته و خواندني درباره مفهوم «اليناسيون»، در دو نكته است: نخست روشمندي كتاب و شيوه نگارش آن كه در عين بيادعايي (هم در ارجاع به منابع و هم در تحليلها) و ايجاز، بسيار روشن و دقيق و آموزنده است و شيوه و روش نگارش و بحث كردن و سازمانش ميتواند براي خيل عظيم پژوهشگران و استادان و نويسندگان و مترجمان فلسفه در روزگار ما به عنوان كتابي آموزشي مورد توجه قرار گيرد. به عبارت ديگر امروز چند نفر از لشكر عريض و طويلي كه ذكر كرديم، قادرند با همه مدارك دانشگاهي كه دارند يا زبانهاي متعددي كه مدعي دانستنش هستند، كتابي چنين روشمند، جمع و جور و در عين حال پرمحتوا، با زباني روشن و دقيق بنويسند؟ نكته دوم و مهمتر اما، تعهد و مسووليتپذيري دريابندري در مقام روشنفكري پژوهشگر و دلسوز است. در زمانهاي كه مفهوم «اليناسيون» (از خودبيگانگي يا «بيخويشتني») به عنوان كليدواژهاي براي نفي تجدد و دعوت به «خويشتني» كه نميدانستيم چيست، از همه سو مطرح ميشد، دريابندري نشان داد كه اين مفهوم (اليناسيون) دقيقا از كجا برآمده و خاستگاه نظرياش در انديشه جديد، منازعات فكري و فلسفي و صدالبته سياسي و اجتماعي و اقتصادي سدههاي متاخر است. دريابندري بدون درگير شدن در هياهوي رايج ديگران در تخطئه شرق و غرب و بازگشت به گذشتههاي موهوم، بدون اينكه از مراكز تحقيقاتي رايج سفارش بگيرد، خود احساس مسووليت كرد و آستين همت بالا زد و عالمانه در اين زمينه اداي سهم (contribute) كرد. اين ميتواند درسي باشد براي كساني كه اين روزها مضامين و مفاهيمي چون «ناسيوناليسم»، «نئوليبراليسم»، «ايرانشهري» و... را مثل نقل و نبات استفاده ميكنند، اما گامي در ايضاح اين اصطلاحات
بر نميدارند.