نگاهي به تعدادي از كتابهاي ماندگار نجف دريابندري
گزارش يك ذهن درخشان
گروه ادب و هنر|وقتي نام نجف دريابندري كبير به ميان ميآيد، اهل فرهنگ قطعا در يك توصيف اتفاق نظر دارند:«او بيش از يك نفر است». سكوت سرشار و كار پيوسته و خستگيناپذير دريابندري، نه فقط از سال كودتا- تاريخ ترجمه «وداع با اسلحه»- كه تمام دهههاي پس از آن را به گنجينه و منظومهاي فرهنگي بدل ساخته كه هر كام تلخي را شيرين كرده و آثارش براي دههها باقي مانده است؛ چنانكه از 70 سال پيش تا امروز چنين شد. مهدي غبرايي به درستي ميگويد كه «ترجمه وامدار دريابندري است». چند سطر پيش رو به هيچوجه نميتواند بازتابدهنده عمق تلاش و اهميت فعاليتهاي اين مترجم و نويسنده يكه باشد بلكه كوششي است، مختصر در معرفي بخشي از گنجينهاي كه او تاكنون و براي هميشه در تاريخ فرهنگ و هنر ايران به يادگار گذاشته است.
«وداع با اسحله»
پيش از آنكه دريابندريِ جوانِ 24-23 ساله تصميم به ترجمه اين رمان بگيرد، آثار ديگري از همينگوي توسط چهرههايي همچون م.ح.يحيوي، پرويز داريوش و ابراهيم گلستان به زبان فارسي ترجمه شده بود. ترجمه دريابندري از «وداع با اسلحه» ابتدا از سوي انتشارات صفيعليشاه منتشر شد. حالا نشر نيلوفر اين كتاب را منتشر ميكند.
«پيرمرد و دريا»
به يمن ترجمه نجف دريابندري، امروز يك خطي قصه براي همه ما آشناست. داستان «مبارزه حماسي ماهيگير پير به نام «سانتياگو» براي به دام انداختن يك نيزهماهي غولپيكر. اين ميتواند بزرگترين صيد تمام عمر پيرمرد باشد.»
«ماجراهاي هاكلبري فين»
پيش از هر توضيح درباره اين كتاب بد نيست، سوالي بپرسيم. كسي هست كه با ماجراهاي هاكلبري آشنا نباشد؟ اگر جواب مثبت باشد، چه بهتر كه در سير مطالعه ادبيات داستاني خود تجديدنظر كند! روزگاري در سالهاي پس از انقلاب نسخههاي اين كتاب در ميان نوجوانان مقاطع تحصيلي دبستان و راهنمايي دست به دست ميشد و اين گروه سني غرق در ماجراهاي مهيج شخصيت، گام در سفري طولاني ميگذاشت. اثر مارك تواين در سال ۱۸۸۵ براي اولين بار در ايالات متحده به چاپ رسيد و سال 1366 با ترجمه نجف دريابندري از سوي انتشارات خوارزمي در ايران روانه بازار شد .
«رگتايم» شگفتانگيز
رماني نوشته ادگار لورنس دكتروف، نويسنده امريكايي اثري است پست مدرن در نقد شروع انقلاب صنعتي در امريكا كه سال ۱۹۷۵ منتشر شد. ماجرا در ايالات متحده امريكا ميگذرد. اگرچه مطالعه اين كتاب را نبايد از دست داد اما پيشنهاد ميكنيم هر اتفاقي هم افتاد حداقل تماشاي فيلم رگتايم ساخته ميلوش فورمن را از دست ندهيد.
«چنين كنند بزرگان»
كتاب «چنين كنند بزرگان» در ميان كتابهاي طنز معاصر در زبان فارسي، از حاشيههاي ويژهاي برخوردار است. نويسنده اين كتاب ويل كاپي است و نجف دريابندري آن را به فارسي ترجمه كرده است. ناشناخته بودن ويل كاپي در ايران هنگام انتشار كتاب، تسلط ويژه دريابندري بر زبان فارسي و اصرار او بر اينكه تقريبا هيچ جا به ويل كاپي وفادار نبوده، باعث شد سالها اين شايعه مطرح باشد كه اين كتاب، نوشته واقعي دريابندري (شايد با تصحيحات و اظهارنظرهايي از سوي شاملو) است و بنا بر مصلحتانديشي و رعايت محدوديتها و تنگناهاي عصر پهلوي به ويل كاپي نسبت داده شده است. دريابندري بعدها در گفتوگو با ناصر حريري درباره تصوير به وجود آمده توضيح داد و اين موضوع را رد كرد.
«بيگانهاي در دهكده»
مارك توين در قالب داستاني خيالي ماجراي ورود فرشتهاي به نام شيطان به دهكدهاي دورافتاده در اتريش را ترسيم ميكند. دهكدهاي كه مردم آن اعتقادات مذهبي و تعصبات قوياي دارند اما با اين همه شيطان به سادگي بين آنها راه پيدا ميكند و با ۳ پسربچه از اهالي دهكده دوست ميشود و از طريق آنها سعي ميكند به روش خود مانند ديوانه كردن و كشتن و... زندگي مردم دهكده را تغيير داده و مسير زندگي آنها را عوض كند.
«بيلي باتگيت»
نام رماني از اي.ال.دكتروف است كه در سال ۱۹۸۹ توسط راندوم هاوس منتشر شد. اين رمان برنده جايزه انجمن ملي منتقدان كتاب امريكا و جايزه پن/فاكنر براي داستان در سال ۱۹۹۰ شد. بيلي باتگيت همچنين نامزد دريافت جايزه ادبي پوليتزر بود. داستان از زبان اول شخص پسر نوجوان ۱۵ سالهاي روايت ميشود كه وارد يك باند گانگستري ميشود و پيشرفت هم ميكند. اين كتاب دوبار جداگانه توسط نجف دريابندري و بهزاد بركت به فارسي ترجمه شده است.
«برفهاي كليمانجارو»
همينگوي در داستان «برفهاي كليمانجارو» درد و رنج مردي زخمي به نام هري را كه پايش قانقاريا گرفته، شرح ميدهد و دردهاي مادي و معنوي هري را به تصوير كشيده و خاطرات گذشتهاش را در لحظههاي رهايي از درد بيان ميكند. اين داستان تلفيقي از دردمندي آدمي و بيرحمي طبيعت است. هنري كينگ بر اساس همين رمان فيلمي ساخت كه در سال ۱۹۵۲ اكران شد. گريگوري پك، اوا گاردنر و سوزان هيوارد در اين فيلم به ايفاي نقش پرداختند.