پيشنهاد حذف رياستجمهوري از سوي صفارهرندي
وقتي يك رييسجمهور انتخاب ميكنيم نميتوانيم او را بركنار كنيم
صفارهرندي عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و وزير اسبق وزارت فرهنگ در دولت احمدينژاد در برنامه «اين.ج.ا» كه از شبكه چهار با محوريت پرونده سال 97 بيمها و اميدهاي حكمراني پخش ميشد، حاضر شد و حول اين موضوعات سياسي صحبت كرد. وقتي سوال و جوابها به بحث اصلاح ساختار سياسي رسيد تمام تاكيداتش متوجه احياي سمت نخستوزيري شد. او در پاسخ به اين سوال كه مدتي است، اصلاحات ساختاري بر زبان سياستمداران آمده و مجلس نيز از سال 91 تحقيقاتي را در اين زمينه شروع كرد، شما نيز يكي از بزرگترين اشتباهات ما را اصلاح ساختاري در بازنگري قانون اساسي در حذف نخستوزيري برشمرديد، علت آن چيست، ميگويد: بنده معتقدم اولا اين مباحث در مقام بيان مشكل در نشستهاي تحقيقاتي و از جنس بررسي و انديشهورزي نبايد حد و حصري داشته باشد يعني ما خودمان را نبايد به هيچوجه محدود در بررسيهاي از اين قبيل كنيم، حال در مقام اجرا و عمل ممكن است، معذوراتي داشته باشيم.
او ادامه ميدهد: شايد ما جرات راحتتر حرف زدن در اين زمينه را از آن زماني پيدا كرديم كه رهبر معظم انقلاب در يكي از سفرهاي خود بحثي را مطرح كردند كه نظام در مورد ساختارهاي خود متصلب نيست و در بيانيه ايشان نيز به گونهاي ديگر اين مطلب را مطرح ميفرمايند كه ما تصلب در مورد ساختارهايي كه اكنون كشور را با آن اداره ميكنيم را نداريم.
از آنجا كه در تقسيمات سياسي كشور دولتها معمولا در دست جناح چپ بوده و مجلس در دست جناح راست، اصولگرايان همواره حامي اين طرح بودند كه انتخاب سكاندار قوه مجريه با مجلس باشد. از همينرو بسياري از اصولگرايان از جمله صفارهرندي تمام قد از اين موضوع حمايت ميكنند. در همين راستا صفارهرندي ميگويد: در حقيقت اسم نخستوزيري براي ما مطرح نيست، اما حرف ما اين است كه ما يك رييسجمهوري داشته باشيم كه خصوصيات همان نخستوزير را داشته باشد. يعني كسي كه برانگيخته از جانب يك دستگاه مانند مجلس باشد و هر روز از آن حساب بكشند و بايد پاسخگو باشد و اگر هم روزي به نظرشان رسيد كه مناسب نيست او را كنار بگذارند و يك شخص ديگري بگذارند.
اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام كه در تمام طول برنامه تلاش ميكند، بحثها را به شكلي هدايت كند تا شائبه مخالفت با دولت مطرح نشود اما نهايتا اين موضوع را نميتواند مخفي كند و ميگويد: مشكل ما اين است وقتي يك رييس انتخاب ميكنيم چهار يا غالبا هشت سال مدير است و حتي اگر به اين نتيجه برسيم كه كاركردش خيلي ناچيز شده است يا حتي در مقام نظرسنجيها محبوبيت او به زير 10 درصد رسيده است، اما نميتوانيم او را بركنار كنيم آيا بايد اينطور باشد؟
نكته قابل توجه ديگر در صحبتهاي صفارهرندي بحث مجمع تشخيص مصلحت نظام و تلاش براي افزايش اختيارات است. اگر تا همين چند ماه پيش تنها اين گمانهزني وجود داشت كه شايد در افزايش اختيارات مجمع تشخيص مصلحت نظام تلاش پشتپردهاي در جريان است با اين صحبتهاي صفارهرندي تا حدودي اين گمانه تقويت شد. او در بخش پاياني سخنانش ميگويد: برخي بعد از اينكه نقش مجمع در جامعه و در افكار عمومي بيشتر مطرح شد، گفتند اين مجمع مجلس دوم است در حالي كه اينطور نيست، اگر بخواهيم بگوييم مجلس دومي وجود دارد، آن شوراي نگهبان است. او در پاسخ به اين سوال كه چه ضعفي را در مجمع ميبينيد، گفت: بنده در مقام كاركرد ميگويم كه مجلس ديگر شوراي نگهبان است كه مصوبات مجلس را بررسي ميكند و به عنوان يك مجلس ديگر بايد در آنجا به تصويب برسد. اما مجمع تشخيص برحسب ضرورتي در سيستم ما كار گذاشته شد و ظهور آن كاملا طبيعي و منطقي بود. وقتي معضلي در نظام پيش آمد، گفتند اين را يكجا بايد بررسي كند و با دستور رهبري انجام شد.