• 1404 شنبه 24 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4340 -
  • 1398 پنج‌شنبه 22 فروردين

كتاب مستطاب حسین كرد شبستري/ 10

ابوتراب جلی

اشاره: «کتاب مستطاب حسین کرد شبستری»، از یادگاران زنده‌یاد استاد «ابوتراب جلی» است که چند دهه پیش با اسم مستعار «فلانی» و در قالب پاورقی، در نشریه فکاهی «توفیق» منتشر می‌شد. هر هفته، طنز منظوم و شیرین جناب جلی را در ستون «طنز مستطاب» بخوانید.

 

قسمت چهاردهم:

اعتصاب غذاي عمومي در دنيا و مافيها و اعتراض دسته‌جمعي خلق اولين و آخرين نسبت به تعويق داستان حسين كرد:

به نام مخلص از اقطار دنيا

رسيده نامه‌ها با خط خوانا

نه‌تنها مال هفت‌اقليم عالم

نه‌تنها از بهشت و از جهنم

رسيده نامه تهديد و توبيخ

ز ماه و زهره و نپتون و مريخ

به جوف نامه‌ها يك رشته طومار

در آن طومار، امضاهاي بسيار

نه آن طومارهاي پشت برزن

كه هم سركار مي‌داني و هم من

ز جابلقاي پر افسون و اسرار

ز پشت كوه قاف و شهر سگسار

به خط رومي و ميخي و چيني

به خط آسماني و زميني

به لفظ هندي و تركي و زنگي

همه با اصطلاحات فرنگي

كه به به، چشم ما روشن، فلاني!

تو و با دوستان نامهرباني؟

تو و اين‌قدر بدقولي نمودن؟

تو و اين‌قدر ابن‌الوقت بودن؟

تو و اين‌جور دررفتن ز ميدان؟

تو و اين‌طور نقض عهد و پيمان؟

مگر خواهش نكرديم از تو صدبار

كه ما را بي حسين كرد نگذار؟

مگر تصميم تو خواب و خياله؟

مگر قول تو هم، قول رجاله؟

چرا يك‌هفته نگشودي زبان را؟

چرا تعطيل كردي داستان را؟

چرا بگذاشتي در سال جاري

همه خوانندگان را در خماري؟

چرا ساز مخالف ساز كردي؟

چرا اين‌قدر بر ما ناز كردي؟

«اگرچه ناز تو جان تازه دارد»

خلاف قول هم اندازه دارد!

نمي‌داني كه ما تا زنده هستيم

حسين كردها را مي‌پرستيم؟

براي هركه داراي حيات است

حسين كرد، جزو واجبات است!

براي هركه قلبش صاف و خوب است

حسين كرد، محبوب القلوب است

اگر كار تو شد اين‌بار تعطيل

ندادي داستان را طول و تفصيل

نياوردي تهمتن را به ميدان

نكردي روبه‌رويش با قدرخان

تو را از شاعري معزول سازيم

به شغل ديگري مشغول سازيم

 

قسمت پانزدهم:

در بيان اوصاف شعرا و اخلاق ادبا فرمايد:

خبر دارد هرآن‌كس هوشيار است

كه شاعر در جهان بي‌بندوبار است

گذارد با تو گر قول و قراري

نباشد قول او را اعتباري

براي او از اين بهتر مثل نيست

كه در حرفش نشاني از عمل نيست

بخواند شعرها در وصف معشوق

چه معشوقي، كه خود ناگشته مخلوق!

همان ياري كه بهرش اشك بارد

وجود خارجي هرگز ندارد!

ببافد يك‌دو جين ابيات مغلق

به وصف دلبر مجهول مطلق!

به وصف مي بخوان اشعار وي را

خودش هرگز نديده رنگ مي را!

شنو فرموده خلاق بي‌چون

كه «ما لايفعلون» اما «يقولون»

كند روباه را در شعر خود شير

قد خم‌گشته‌اي را سر كشمير

لب همچون لبو را كان شكر

سر همچون كدو را مشك اذفر

زمين شوره را رشك گلستان

«زليخا كوره» را خورشيد تابان

بله جانم! زبان شعر، اين است

چه بايد كرد؟ شاعر اين‌چنين است

ز فردوسي و سعدي و نظامي

بيا تا حافظ و عطار و جامي

به جز اغراق‌گو چيزي نباشند

همه اين‌ها سر و ته، يك قماشند

سخن كوتاه كن اي مرد عاقل!

حسين كرد بيرون شد ز منزل...

ادامه دارد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون