مردم مقاومي كه يزله ميروند
و با سيلبند جلوي پيشروي آب را ميگيرند
ميانگريه ميرقصم
زهرا چوپانكاره
رابطه شط و شطنشينان از آن قصههاي سرراستي نيست كه بقيه راحت از آن سر درآورند. كرخه جنگآوري است در بدن رود و هر پيچ و تاب و خروشش را بايد با پيچوتاب و جوش و خروش پاسخ داد. حريف كه عقب مينشيند همان بيلها و گونيهايي كه تا آن لحظه ابزار نبرد بودهاند، تبديل ميشوند به اسباب شادي و همراه دستهاي مردمان حميديه به رقص درميآيد. اين همان تصوير يزلهاي است كه در چند روز گذشته حيرت و بعد احترام همه را برانگيخت. با حساب منطق مردم بايد حميديه و روستاها را تخليه ميكردند اما رابطه با كرخه براي آن كساني كه دارند بيل به دست پايكوبي ميكنند، منطق خودش را دارد.
«مردم بيشتر از واژه مقاومت استفاده ميكنند. شعر ميخوانند و در شعرهايشان كلمه مقاومت و غيرت تكرار ميشود. اميد دارند و حتي اگر آب بالاتر هم بيايد باز اين روحيه در آنها هست كه كارشان را ادامه دهند.» قاسم آلكثير، فعال اجتماعي اهواز حالا در حميديه است و آنچه ميبيند خيل آدمهايي است كه نميخواهند عقب بكشند. آن مقاومت و غيرتي كه در شعر خواندنها و يزلههايشان جا خوش كرده آيا سدي براي امدادرساني و تخليه پيش از وخيمتر شدن اوضاع نيست؟ «والا بعيد ميدانم اين جوانهايي كه ميبينم تا آخرين لحظه هم دست از اين كار بكشند. حتما فيلم سد انسانيشان را ديدهايد كه كنار هم خودشان ايستادهاند جلوي جريان آب، اينها زمينهايشان را دوست دارند.» به نظرش امدادرسانيهاي مردمي در اين مدت خيلي خوب بوده اما جاي خالي كمپهاي سازمان يافته و ياري رساندن فنيتر به مردم حميديه خالي است: «غير از هلال احمر كه به شكل ويژه دارد كار ميكند، مردم اگر بيل مكانيكي و بيل بيشتر بخواهند كسي نيست كه بهشان كمك كند. سوالي هم كه مردم ميپرسند اين است كه چطور دولت براي حفاظت از تجهيزات نفتياش كه از زير پاي آنها بيرون كشيده ميشود، ميتواند ديوارهاي بتوني بالا ببرد اما براي كشيدن ديوارهاي كوچك يك متري نميتوانند به مردم بيل بدهد. اين سوالي است كه هم مردم دارند هم فعالان اجتماعي.» شهرداريها و بخشداريها دارند تلاششان را ميكنند تا تجهيزات به دست اهالي برسد اما حالا نقطه توجه فعالان اجتماعي مانند آلكثير اين است كه چرا حفاظت از مناطق صنعتي و نفتي به حفاظت از خانه و زندگي مردم اولويت داده شده است.
چرا به خروش آمدي؟ تو كه از مايي
«ما تسليم شط نميشويم، ما شط را شكست ميدهيم.» در ميان يزلههاي مردم حميديه تكرار ميشود. آلكثير ميگويد كه زندگي اين مردم به شدت معطوف به آب است:«تمام لالاييها و قصههاي قديمي مادران اين منطقه معطوف به آب است. حتي در برخي خانوادهها نام بچهها را از روي اسم ماهيها انتخاب ميكنند. اين پيوند عميق مردم و كرخه را نشان ميدهد. بالا آمدن آب هم از ديد آنها دشمني نيست، بيشتر به چشم دلخوري رود به آن نگاه ميكنند. رود دلخور است و آنها هم مقاومت ميكنند.» در ميانه همين حادثه و بحراني كه نام سيل دارد، عواطف و احساست مردم دارد كار خودش را ميكند:«ديدم جوانان و نوجواناني كه دارند در همين ميانه شعر ميگويند. مضمون يكي از شعرهايي كه در اين مدت شنيدم اين بود كه چرا به خروش آمدهاي؟ تو كه از مايي، تو كه از همين سرزميني.» او ميگويد كه مردم از آمدن آب شاد ميشوند و اگر انتقادي هم داشته باشند و دلخوري متوجه انسانهاست نه طبيعت. ميگويد از كهنسالترها پرسيده كه چرا اين زمينهاي سيلگير را رها نكردهاند؟ قبلا كه حتي سد هم نبود و زير آب رفتن زمينها سابقه داشت:«جواب دادند ما عادت كردهايم به سيل اما قبلا سيل ميآمد و يكي، دو روزه ميآمد. قبلا سيل دست طبيعت بود، ميآمد و ميشست و ميرفت. مثل حالا نبود كه يك ماه بيايد و نرود.» براي همين است كه مردم رفتار كرخه را به دل نميگيرند.
اين فعال اجتماعي ميگويد كه بر اساس ضوابط سازمان آب و برق خوزستان و وزارت نيرو نميشود روستا را كنار رودخانه ساخت. اما ضوابط زندگي روستانشينان را استانداردهاي ديگري تعيين ميكند: «بگذاريد مثالي بزنم: روستايي داريم كه 4 هزار راس گاوميش دارد. اين گاوميشها روزي 4 تن شير توليد ميكنند. اين روستا بايد كنار آب باشد چون گاوميش را بايد روزي 3 بار داخل آب برد. حالا آيا بايد از طبيعت خواست كه ضابطه وزارت نيرو را بپذيرد؟ اين ضوابط هستند كه بايد با اين واقعيتها كنار بيايند. نميتوانيم اين گاوميشها و شيرها را از زندگي مردم حذف كنيم.»
حالا كه آب بالاتر آمده و باز هم بارندگي در پيش است چقدر ميتوان به آن يزلهها اميدوار ماند؟ مقاومت و نرفتن تا كجا قرار است اميدوارانه ادمه پيدا كند؟«سيستم مديريتي اگر بخواهد، ميتواند هورالعظيم را پر كند. الان حرف همه فعالان اجتماعي همين است كه صنعت نفت كوتاه بيايد و تسليم طبيعت شود، بگذارد هورالعظيم پر آب شود.» اشاره او به ميدان نفتي آزادگان است كه سالها قبل در ميانه هورالعظيم كشف شد و براي حفاظت از آن اجازه تخليه سد كرخه داده نميشد.«اگر اجازه ورود آب به هورالعظيم داده نشود ممكن است شاديهاي مردم سرانجامي نداشته باشد اما ساكنان منطقه هنوز زياد به آن لحظه فكر نميكنند، هنوز هم از جاري شدن آب خوشحالاند. نگاه منفيشان هم نه به سمت طبيعت است و نه ماوراي طبيعت. نه ميگويند رود باعث سيل شده و نه ميگويند كار خداست. تمام حرفشان اين است كه اين بودن و نبودن آب با بستن و نبستن دريچههاي سد معنا ميشود. حالا ميگويند پس خشكسالي هم نبوده و اين شماييد كه دريچهها را بستهايد.» ميگويد بر اساس آمارها، تالابهاي استان ميتوانند 8 ميليون متر مكعب آب را در خود جا بدهند اما در حال حاضر به جاي استفاده از ظرفيت تالابها آب دارد به اين سمت و آن سمت سرازير ميشود.
تمام تعريفي كه از حميديه در صفحه ويكيپديا وجود دارد، محدود ميشود به اينكه يكي از شهرستانهاي استان خوزستان است و چند بخش دارد و چند دهستان و فلان قدر جمعيت. در اين صفحه در مورد داستانها و شعرهاي مردم حميديه در مورد آب و شط و ماهي و گاوميشها خبري نيست. اينها حكايتهايي است كه خروش كرخه دارد آنها را به گوش ميرساند. مردم حميديه بايد همين حالا در زمين امنتري نشسته باشند اما منطق آنها منطق ما و صفحه ويكيپديا نيست. مردم با گونيها و بيلها دقيقه به دقيقه رفتار كرخه را زير نظر گرفتهاند، به آب ميزنند، سيلبند ميبندند و هر بار پس از پيروز شدن بر رود يزله ميروند. حالا هدايت اين آبهاي سرگردان است كه تعيين ميكند اين يزلههاي شادمانه ختم به خير ميشوند يا نه.
تمام لالاييها و قصههاي قديمي مادران اين منطقه معطوف به آب است. حتي در برخي خانوادهها نام بچهها را از روي اسم ماهيها انتخاب ميكنند. اين پيوند عميق مردم و كرخه را نشان ميدهد. بالا آمدن آب هم از ديد آنها دشمني نيست، بيشتر به چشم دلخوري رود به آن نگاه ميكنند. رود دلخور است و آنها هم مقاومت ميكنند.