• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4344 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۷ فروردين

علي گلكاريان متخصص آبخيزداري توضيح مي‌دهد

درس از سيل گميشان و آق‌قلا

فرناز حيدري

 

 

اين روزها با توجه به اتفاقاتي كه سيل در ايران رقم زده، توجه معقول به كار كارشناسي بيش از پيش ضرورت يافته و اين كاري است كه رسانه‌ها حتي بالقوه و حتي گاهي بيش از توان ‌بايد انجام ‌دهند. بديهي است كه سازگاري با تغييراتي تا به اين اندازه چالش‌برانگيز نمي‌تواند تابع يك قاعده يا قانون مشخص باشد و به همين منظور روزنامه اعتماد درصدد است تا در خلال چندين مصاحبه‌ مختلف، روايت‌ها و ارزيابي‌هاي كارشناسان مختلف را در اين حوزه به ترتيب وقوع سيل جويا شود.

در گام نخست گفت‌وگويي با علي گلكاريان، دكتراي آبخيزداري از دانشگاه تهران و استاديار دانشكده منابع طبيعي و محيط زيست دانشگاه فردوسي مشهد داشتيم و از ايشان خواستيم كه ارزيابي‌شان را از سيل استان گلستان مطرح كنند. آنچه در ذيل مي‌خوانيد، صحبت‌هاي علي گلكاريان يكي از كارشناسان شناخته شده حوزه آبخيزداري و در عين حال مدير گروه مرتع و آبخيزداري و مناطق خشك و بياباني دانشكده منابع طبيعي و محيط زيست دانشگاه فردوسي مشهد با روزنامه اعتماد است.

 

حادثه غيرمترقبه اخير ضرورت مديريت يكپارچه و جامع حوزه‌هاي آبخيز بالاخص آبخيزهاي مشرف به مناطق مسكوني و شهري را يادآور شده است. اين در حالي است كه كارشناسان مي‌گويند حداكثر ظرفيت رودخانه گرگان‌رود ۱۵۰ مترمكعب بر ثانيه است و آورد سيل پس از تقريبا ۵ روز حدود ۳۰۰ مترمكعب بر ثانيه بوده؛ آيا تحت اين شرايط باز هم اين امكان بوده كه با مديريت يكپارچه و جامع حوزه آبخيزداري بتوان جلوي سيلاب را از قبل گرفت؟

از نظر هيدرولوژيست‌ها زماني مي‌توان واژه سيل را به كار برد كه دبي فراتر از توان طبيعي تخليه رودخانه باشد و ايجاد خسارت كند. حال اگر بتوان با تمهيداتي ضمن حفظ ظرفيت طبيعي تخليه رودخانه و همچنين مديريت روان آب ناشي از بارش‌ها در بالادست حجم آب موجود در رودخانه را در حد توان طبيعي تخليه نگه داشت، مشكلي به عنوان سيل به وجود نخواهد آمد. اما در سيل اخير، تخريب شديد پوشش گياهي از يك سو حجم قابل توجهي از رسوب را در بستر گرگان‌رود ترسيب داده و اين موضوع توان طبيعي تخليه رودخانه را به صورت چشمگيري كاهش داده و از طرف ديگر از بين رفتن جنگل، ضريب روان‌آب را به‌شدت افزايش مي‌دهد و تحت اين شرايط زمان تمركز هم افزايش مي‌يابد كه اين موارد همگي بر وقوع سيل موثر است.

با نگاهي به سيلاب اخير متوجه حجم بالاي رسوب معلق مي‌شويم كه اين موضوع علاوه بر افزايش حجم سيل، قدرت تخريب آن را هم به‌شدت افزايش مي‌دهد در حالي كه ما از جنگل انبوه توقع روان‌آبي بسيار صاف‌تر و زلال‌تر را داريم. حدود ۱۰ سال پيش ما در يك تحقيق نقش جنگل خيرودكنار دانشگاه تهران را درتوليد روان‌آب مورد بررسي قرار داديم، با كمال حيرت متوجه شديم كه در بارندگي‌هاي بسيار شديد بهاره تقريبا روان‌آبي توليد نشد و اندك روان‌آب ايجاد شده هم كاملا صاف بود. من اعتقاد دارم كه در صورت حفظ و مديريت صحيح جنگل‌هاي گلستان اين بارندگي قادر به توليد روان‌آبي بيش از ظرفيت گرگان‌رود نبود. توان گرگان‌رود در حال حاضر به دليل مديريت غلط در بستر و عدم رعايت حريم رودخانه به ۱۵۰ مترمكعب بر ثانيه كاهش يافته و پتانسيل واقعي آن نيازمند بررسي دقيق ميداني دارد. ضمنا تاكيد مي‌كنم كه نقش فوق‌العاده جنگل در حفظ آب را هم نبايد دست‌كم گرفت. پوشش حداقل دو اشكوبه با لاش‌برگ مناسب جنگلي به همراه خاك جنگلي تحول يافته توان حفظ مقدار قابل‌ملاحظه‌اي از بارندگي را دارد.

منظور شما از روان‌آب صاف‌تر و زلال‌تر دقيقا چيست؟ به هر صورت يكي از نشانه‌هاي بروز سيل هميشه گل‌آلود بودن آب عنوان مي‌شود، درست است؟

متاسفانه به دليل وسعت و خسارات فراوان سيل در گستره بزرگي از كشور و دغدغه مردم و مسوولان در سامان‌دهي مردم و كنترل سيلاب كه البته در چنين شرايطي طبيعي است، موضوع رسوب همراه با سيل مغفول ماند و توجهي به آن نشد. به جرات مي‌توان گفت كه اهميت و خسارات ناشي از رسوب همراه سيل به اندازه خود سيل داراي اهميت است. اين موضوع را مي‌توان در سه مقطع مورد بررسي قرار داد.

اول در محل منشأ، حجم قابل توجهي از اين رسوبات معمولا از تخريب خاك‌هاي سطحي تامين مي‌شود. خاك سطحي حاصلخيزين قسمت خاك بوده و با تخريب آن كيفيت خاك‌ها به‌شدت كاهش مي‌يابد. ارزش خاك‌هاي از دست رفته كه براي توليد هر سانتي‌متر از آن سال‌ها وقت لازم است، قابل ملاحظه بوده و نتايج خسارت بار تخريب آنها در سال‌هاي آينده در قالب كاهش توان عرصه‌هاي طبيعي و زراعي نمايان خواهد شد. دوم در مرحله حمل اين رسوبات است، اضافه شدن مقدار زيادي رسوب به آب از يك سو حجم سيلاب را زياد كرده و از سويي ديگر قدرت تخريب سيلاب را به‌طور قابل ملاحظه‌اي افزايش مي‌دهد. تصاوير منتشرشده پس از فروكش كردن سيلاب نشان‌دهنده حجم بالايي از رسوبات انتقال‌يافته در سيل اخير است. البته برآورد دقيق مقدار رسوب محموله كار ساده‌اي نيست ولي از روي تصاوير ارسالي مي‌توان گفت كه رسوبات حداقل 20 درصد، حجم سيل را افزايش دادند. اين حجم از رسوب چگالي آب را افزايش داده و قدرت تخريب آن را به صورت فزاينده زياد خواهد كرد. در بسياري از كليپ‌هاي منتشر شده از سيل اخير قدرت حيرت‌انگيز آب در تخريب پل‌ها، تخريب و حمل خانه‌ها و جابه‌جايي كاميون‌ها با بار نشان‌دهنده قدرت بالاي تخريب‌كنندگي سيلاب است كه بخش قابل توجهي از آن در اثر همين افزايش غلظت رسوب در سيلاب است.

سومين مقطع، مكان‌هاي ترسيب اين رسوبات همراه سيل است، عمده‌ترين مكان‌هاي ترسيب، بستر رودخانه‌ها، اراضي كشاورزي و تاسيسات شهري و منازل مردم و در نهايت پشت سدها است. ترسيب در بستر رودخانه‌ها هزينه‌هاي لايروبي هنگفتي را ايجاد كرده و در اراضي كشاورزي موجب تخريب آنها مي‌شود. انتقال اين حجم رسوب عمر مفيد سدها را به‌شدت كاهش مي‌دهد. وزير محترم نيرو در مصاحبه‌اي بيان داشتند كه سيلاب‌هاي اخير حدود 5 ميليارد مترمكعب آب را در پشت سدهاي كشور ذخيره كرد؛ البته تعيين حجم دقيق رسوبات نيازمند بررسي‌هاي دقيق ميداني است ولي شايد يك ميليارد از اين حجم مربوط به رسوبات انتقال‌يافته باشد. اين ميزان رسوب برابر 40 درصد حجم مخزن سد دز است. همچنين بخشي از رسوبات ريزدانه وارد مناطق دشتي شده، در بستر مسيل‌هاي موقت، تالاب‌ها و ساير عرصه‌هاي آبگير رسوب مي‌كنند. با توجه به عدم تداوم تامين رطوبت، اين مناطق ممكن است پس از خشك شدن، تبديل به منشأ توليد گرد و غبار شوند.

نظر شما درباره مقاله‌اي با عنوان «شبيه‌سازي دو بعدي جريان‌هاي سيلابي شهري با مدل CCHE2D در شهر آق‌قلا» كه حدود دو سال پيش در فصلنامه علمي و پژوهشي دريا فنون چاپ شده، چيست؟ نويسندگان اين مقاله، الگوهاي جريان شكل گرفته در سيلاب را خطرناك توصيف كرده و پيشنهاد تخليه كلي شهر را داده‌اند. اين مقاله از نظر علمي چقدر مستند است؟

در اين مقاله نتيجه يك تحقيق دانشگاهي در زمينه پهنه‌بندي سيل 100 ساله در منطقه آق‌قلا با يك روش دو بعدي ارايه شده است. نتايج نشان‌دهنده مناطق پرخطر و وضعيت شهر در هنگام سيلاب‌هاي شديد است. طبيعتا مقالاتي كه در مجلات علمي پژوهشي چاپ مي‌شود به دليل داوري‌هاي علمي انجام شده، قطعا معتبر بوده و قابل استناد است. اما متاسفانه در بسياري از موارد توجهي به اين تحقيقات نمي‌شود و كمتر مورد استفاده مسوولان اجرايي قرار مي‌گيرد. نتايج اين تحقيق تقريبا با موارد اتفاق افتاده در سيل اخير تطابق دارد و نشان‌دهنده اين موضوع است كه اگر اندك توجهي به آن مي‌شد، شايد خسارت‌هاي وارد شده به شهر به‌طور قابل ملاحظه‌اي كاهش مي‌يافت.

برخي كارشناسان معتقدند كه شيوه دامداري سنتي و قطع درختان از پايه به بالا هم در ايجاد اين حجم از آب در گلستان موثر بوده و باعث شده تا آفتاب بيشتري به كف جنگل بخورد. نظر شما در اين زمينه چيست؟

جنگل‌تراشي‌هاي دهه‌هاي گذشته و تبديل اراضي جنگلي به مزارع، بهره‌برداري نادرست از جنگل‌هاي موجود، وجود دام مازاد بر ظرفيت در جنگل و ... به همراه ساختار زمين‌شناسي فوق‌العاده حساس جنگل‌هاي گلستان، زمينه تخريب شديد خاك‌هاي حاصلخيز منطقه را در بارندگي‌هاي سيل‌آسا فراهم كرده است. وجود اين تشكيلات زمين‌شناسي حساس به فرسايش و در عين حال حاصلخيز، وظيفه تصميم‌گيران را در حفظ اين منابع خدادادي دو چندان مي‌كند. اقدامات ناصحيح مديريتي در عرصه‌هاي طبيعي استان گلستان از يك سو حجم روان‌آب‌هاي توليدشده به هنگام بارندگي را افزايش داده و از سوي ديگر با تخريب خاك مقدار زيادي از خاك‌هاي حاصلخيز عرصه‌هاي طبيعي به صورت رسوب از دسترس خارج مي‌شود.

يكي از مشكلات كنوني مردم در آق‌قلا اين است كه آب بار ديگر به برخي از خيابان‌ها وارد شده و در گميشان نيز ضلع شرقي شهر هنوز دچار آب‌گرفتگي است. با اين وجود در يكي از مصاحبه‌هاي‌ خبرآنلاين به سيل‌هاي گذشته در استان گلستان اشاره و از قول مردم محلي عنوان شده كه دوره ماندگاري روان‌آب‌ها در گذشته خيلي كمتر بوده. ارزيابي شما از شرايط كنوني چيست؟

اين موضوع بيانگر كاهش توان رودخانه‌ها در تخليه طبيعي سيلاب است كه قطعا ناشي از ترسيب رسوب در بستر و همچنين عدم رعايت حريم رودخانه‌ها است.

برخي كارشناسان سدها را مقصر وقوع سيل مي‌دانند و برخي ديگر از كارشناسان هم بر نقش موثر سدها در كاهش سيل‌هاي اخير تاكيد دارند. سد وشمگير و گلستان تا چه اندازه در افزايش يا مهار حجم روان‌آب موثر عمل كرده‌اند؟

در مورد سدسازي چند نكته قابل ذكر است: اول اينكه به‌طور كلي در دنيا ساخت سدهاي بزرگ فقط در شرايط خاص توصيه شده و به دليل تغييرات زيست‌محيطي و برهم زدن شرايط اكوسيستم بالادست و خصوصا پايين‌دست سد، ساختن سدهاي بزرگ به جز در موارد خاص توصيه نمي‌شود. متاسفانه از ديد بسياري يكي از كاركردها و وظايف اصلي سدها، جلوگيري و كنترل سيلاب است به‌طوري كه حتي در سيلاب اخير گلستان هم وزير محترم نيرو به تكميل سدهاي نيمه‌تمام استان گلستان براي كنترل سيل اشاره كردند. در حالي كه سدها مي‌توانند در شرايطي نقش كنترل سيلاب را داشته باشند ولي هدف از ساخت آنها كنترل سيل نيست و اين موضوع كه چرا دريچه‌هاي سدها در سيل گلستان دير باز شدند، فقط تقصير را به گردن يكديگر انداختن است. در حالي كه شايد بهتر است كه اين سوال پرسيده شود، چرا در منطقه‌اي كه داراي تشكيلات زمين‌شناسي عمدتا لسي است و به لحاظ اقليمي پتانسيل وجود جنگل‌هاي انبوه را دارد، بايد چنين روان‌آبي ايجاد شود؟

دوم اينكه اين يك واقعيت است كه كشور ما با يك تغيير اقليم نسبتا شديد و سريع مواجه است. خشكسالي‌هاي متعدد و طولاني‌مدت، بارندگي‌هاي نامنظم و سيل‌آسا، كاهش قابل توجه بارش برف به عنوان بهترين نوع بارندگي و ... از عوارض اين تغيير اقليم است كه شايد تنها راه‌حل مناسب براي تعامل با چنين شرايطي درك طبيعت و اجراي مديريت جامع حوزه‌هاي آبخيز در سراسر كشور است. در مورد مناطق شهري، اجراي مطالعات آبخيزداري شهري و مديريت روان‌آب در سطح شهر ضروري است.

حدود دو سال پيش يك تيم ۱۲ نفره از اساتيد دانشگاه فردوسي مشهد، دانشگاه بيرجند و اعضاي انجمن علمي سطوح آبگير باران تشكيل شد. اين گروه با توجه به موارد فوق‌الذكر اقدام به تهيه يك پروپوزال طرح كلان ملي استحصال آب باران شامل ۳۶ زيرپروژه كرد. تهيه اين پروپوزال ۴۰۰ صفحه‌اي با برگزاري جلسات متعدد و صرف ساعت‌ها وقت همراه بود و نزديك به ۱۰ ماه طول كشيد اما متاسفانه با وجود تلاش‌هاي نسبتا گسترده، توجهي به آن نشد و طرح همچنان در كشوي ميز من است به اميد روزي كه چنين طرح‌ها و هزينه‌هايي كه صرف آن شده، مورد توجه بيشتر قرار گيرد.

با وجود اينكه بسياري از كارشناسان به تاثيرات ناشي از تغييرات اقليم در اتفاقات اخير اشاره مي‌كنند، اما برخي هم مي‌گويند بايد در رابطه با تاثيرات ناشي از تغيير اقليم محتاطانه‌تر صحبت كرد. آيا به راستي تغيير اقليم عامل سيل‌هاي اخير در گلستان است؟

بي‌شك بارندگي اتفاق افتاده در استان گلستان، يك بارش شديد با دوره بازگشت بالا بوده است كه مي‌تواند ناشي از تغيير اقليم در سطح كشور باشد، اما نكته قابل ذكر اين است كه آيا بارندگي با اين حجم و اندازه در منطقه گلستان بايد چنين مشكلات و خساراتي را به همراه داشته باشد؟ پاسخ اين سوال از نظر اينجانب منفي است. به‌طور قاطع اعتقاد دارم در صورت مديريت صحيح عرصه‌هاي طبيعي در بالادست و پايين‌دست و با توجه به پتانسيل‌هاي منطقه حتي بارندگي‌هايي با چنين حجمي نبايد براي منطقه مشكل‌ساز باشد.

كمتر از 20 سال پيش هم ما سيل ويرانگري در گلستان داشتيم بنابراين بهتر است به‌طور جدي و براي جلوگيري از تكرار چنين سيل‌هاي ويرانگري كه خسارات مالي و جاني و روحي زيادي به همراه دارد، اقدامات عملي مناسبي در منطقه انجام شود. البته پيشنهاد نوع و حجم دقيق اقدامات نيازمند مطالعه جامع آبخيزداري در منطقه است ولي به‌طور كلي مي‌توانم به اقداماتي از قبيل صيانت از جنگل‌هاي موجود، تبديل عرصه‌هاي شيب‌دار منطقه به جنگل‌هاي دست كاشت يا حداقل باغ با حفظ اشكوب كف، لايروبي منظم رودخانه‌هاي منطقه و تعيين و رعايت دقيق حريم آنها اشاره كنم.

تهيه نقشه نقاط بحران‌خيز و ارايه برنامه‌هاي پيشگيري تا چه اندازه مي‌تواند در پيشگيري از چنين بحران‌هايي موثر باشد؟

بديهي است اين‌گونه مطالعات مي‌تواند در مديريت عرصه در رويدادهاي مشابه نقش بسزايي داشته باشد. البته تاكيد دارم كه برنامه‌هاي پيشگيرانه بايد طولاني‌مدت، مردم‌محور و همگام با طبيعت باشد.

از ديدگاه آبخيزداري مهم‌ترين اولويت‌ها براي كاهش اين آب در گميشان و آق‌قلا كه ظاهرا حاصل از برفاب رشته‌كوه‌هاي البرز است، چيست؟

به‌طور كلي يكي از اهداف اصلي اقدامات آبخيزداري كاهش توليد روان‌آب است، بدين گونه كه در مديريت جامع حوزه آبخيز سعي مي‌شود تركيبي از اقدامات بيولوژيكي، بيومكانيكي و مكانيكي با مشاركت و همفكري آبخيزنشينان در منطقه انجام شود. اين اقدامات ضمن كاهش روان‌آب، نفوذ آب را در عرصه‌هاي طبيعي افزايش داده و حجم آب در رودخانه‌ها را به هنگام بارندگي كاهش مي‌دهد.

در مورد سيل‌‌هاي اخير فرضيات كذب گوناگوني نظير اتمام دوره 30 ساله خشكسالي و ورود به دوره بلندمدت ترسالي مطرح شد كه برخي كارشناسان آنها را به دفاع بد كردن از محيط زيست تعبير كرده‌اند. از نظر شما به عنوان يك كارشناس اين حوزه مهم‌ترين درس‌هايي كه از وقوع سيل در گلستان مي‌توان گرفت، چيست؟

وقوع بارش فراتر از حد نرمال در يك سال نمي‌تواند بيانگر شروع يك ترسالي بلندمدت باشد. طبيعتا تكرار اين موضوع در سال‌هاي متوالي است كه معرف دوران ترسالي است. اينگونه پيش‌بيني‌ها در صورت صحت هم معمولا نتيجه مدل‌هاي بزرگ مقياس بوده كه مي‌تواند با عدم قطعيت زيادي همراه باشد. نكته قابل توجه در مديريت عرصه‌هاي طبيعي آمادگي مديران براي مواجهه با شرايط گوناگون اعم از ترسالي يا خشكسالي است. مديريت صحيح بايد در مقابل خشكسالي تاب‌آور و در شرايط ترسالي فرصت‌طلب باشد. بنابراين بهتر است كه استفاده بهينه از مواهب الهي هميشه مدنظرمان باشد و از بارش‌هاي به وجود آمده حداكثر استفاده به عمل آيد.

درمورد مهم‌ترين درس‌ها هم مي‌توان به موارد ذيل اشاره كرد:

بارش باران‌هاي سيل‌آسا در گذشته سابقه داشته و در حال حاضر نيز امكان تكرار آنها با شرايط جديد اقليمي كاملا قابل انتظار است بنابراين بايد با يك برنامه‌ريزي دقيق و در فازهاي كوتاه، ميان و بلندمدت اقداماتي را براي حفظ و احياي مناطق بالادست جهت به حداقل رساندن روان‌آب‌هاي سريع از طريق كنترل و نفوذ بارش انجام داد.

تكنيك‌هاي متعددي براي استحصال آب باران وجود دارد كه مي‌توان با يك برنامه‌ريزي دقيق و اجراي صحيح آنها، حجم قابل قبولي از بارش‌ها را ذخيره و در زمان مناسب مورد استفاده قرار داد.

بديهي است در كليه امور افراط و تفريط پسنديده نيست. اين روزها افراد مختلف و از ديدگاه‌هاي متفاوتي به موضوع سيل پرداخته‌اند، تصميم‌گيري‌هاي هيجاني در اين زمينه معمولا نه تنها مشكل را حل نكرده بلكه در بسياري از موارد به مشكلات موجود نيز مي‌افزايد، از جمله اين موارد داغ شدن بحث سدسازي است. همان‌گونه كه قبلا نيز عرض كردم در كشورهاي پيشرفته دنيا ساخت سدهاي بزرگ تنها در شرايط خاص و با ارايه دلايل محكم انجام مي‌‌شود. اينجانب به‌طور كلي با ساخت سد مخالف نيستم اما اخذ تصميمات هيجاني و تصميم بر توسعه‌هاي نامتوازن هيچ كمكي به طبيعت كشور نمي‌كند.

رعايت حريم رودخانه‌ها و لايروبي منظم آنها توان طبيعي آنها را در تخليه سيلاب‌هاي احتمالي حفظ كرده و خطرات سيل را كاهش مي‌دهد.

انجام مطالعات آبخيزداري شهري در كليه شهرهاي در معرض سيل و اجراي اقدامات پيشنهاد شده در اين مورد جهت كنترل و مديريت روان آب‌هاي شهري ضروري است.


به‌طور كلي يكي از اهداف اصلي اقدامات آبخيزداري كاهش توليد روان‌آب است، بدين گونه كه در مديريت جامع حوزه آبخيز سعي مي‌شود تركيبي از اقدامات بيولوژيكي، بيومكانيكي و مكانيكي با مشاركت و همفكري آبخيزنشينان در منطقه انجام شود. اين اقدامات ضمن كاهش روان‌آب، نفوذ آب را در عرصه‌هاي طبيعي افزايش داده و حجم آب در رودخانه‌ها را به هنگام بارندگي كاهش مي‌دهد.

وقوع بارش فراتر از حد نرمال در يك سال نمي‌تواند بيانگر شروع يك ترسالي بلندمدت باشد. طبيعتا تكرار اين موضوع در سال‌هاي متوالي است كه معرف دوران ترسالي است. اينگونه پيش‌بيني‌ها در صورت صحت هم معمولا نتيجه مدل‌هاي بزرگ مقياس بوده كه مي‌تواند با عدم قطعيت زيادي همراه باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون