كوتاه درباره وضعيت ادبيات همسايگان در ايران
از خالد حسيني تا نازكالملائكه
روحالله مهدي پورعمراني
آنچه در اين نوشتار خواهيد خواند، در چهار بخش دستهبندي شده است. از معرفي رماننويس گرفته تا شناخت كوتاهي از ادبيات همسايگان ايران و سپس شناخت گذرايي از مترجم اين اثر و سرانجام نيز نگاهي به درونه (محتوا) و برونه (ساختار) رمان. شايسته يادآوري است كه در اين بررسي كوشيدم، جنبههاي جامعهشناختي رمان را ببينم. منظورم از جنبههاي جامعهشناختي اثر، لزوما روشهاي تئوريك از نوع لوكاچ نيست، بلكه زمينههاي اجتماعي وقوع حوادث رمان را مدنظر دارم. غير از همسايه شمالي كه نويسندگان پرآوازه جهاني داشت و دارد، در همسايگان شرق و غرب و جنوب، جز چند چهره متوسط، كسي را سراغ نداريم. به ويژه پس از فروپاشي شوروي و تشكيل چندين كشور در همسايگي ايران، هنوز هيچ ادبياتي از اين همسايگان نوظهور به دست ما نرسيده است. در تركيه؛ علاوه بر ناظم حكمت كه قديميتر است ياشاركمال، عزيزنسين و اورهان پاموك در ايران شناخته شدهاند. از افغانستان خالد حسيني با نوشتن رمان بادبادك باز در ايران خواننده دارد. از پاكستان، در اين زمينه نشانهاي دريافت نميشود. در عراق؛ همگام با شاكرالسياب و عبدالوهاب البياتي كه به سبك نو در شعرنويسي روي آورده بودند، نازكالملائكه (1923 بغداد- 2007 قاهره) همان جايگاه را در شعر نوي عراق داشت كه فروغ فرخزاد در شعر ايران به دست آورده بود. (درباره نقش و كار نازكالملائكه بايد در نوشتار جداگانهاي بنويسم) . در شاهنشينهاي حوزه خليج فارس نيز چهره چشمگيري معرفي نشده است. آيا اين كشورها ادبيات ندارند؟ در خوشبينانهترين حالت بايد گفت كه ادبيات، كم يا بيش در همه كشورها توليد ميشود. آنچه در اين زمينه مهم است عرضه و ارايه آن است. تاريخ به ما ميگويد كه نخستين تمدنها و تمام دينهاي بزرگ در اين نقطه از كره زمين (خاورميانه) پديد آمدهاند، روشن است كه دينهاي بزرگ با ادبيات شناسانده شدهاند. اما آيا در روزگار ما، اين نقطه از زمين، ادبيات شايستهاش را به جهان عرضه كرده است؟! يكي ميگفت: «خاورميانه، نفت دارد، جنگ دارد و به اندازه كافي بحران دارد، ادبيات را ميخواهد چه كار؟!» ادبيات برونمرز را چه كساني بايد معرفي كنند؟ آيا تنها دستگاه رسمي فرهنگ؟ يا مترجمان؟ يا هر دو؟ پاسخ به اين پرسشها نيز مجال و مقال ديگري را ميطلبد.