شهلا شركت در گفتوگو با «اعتماد»:
همه زنان اقيانوس آرام نيستند
علي ولياللهي
چند روز قبل كليپي از تيم ملي زنان آلمان منتشر شد كه در آن بازيكنان رو به مردمشان از تبعيضهايي كه عليه آنان روا داشته ميشود، ميگويند.تبعيضهاي عليه زنان فوتباليست بسيار ساده و در عين حال عجيب به نظر ميرسند. مثلا اينكه وقتي تيم زنان آلمان قهرمان اروپا شده است به بازيكنان سرويس قهوهخوري اعطا شده است. يك جايزه كاملا زنانه! نمونههاي اين تبعيضات حتي در مواردي نظير خشونتورزي و جنگندگي نيز ديده ميشود. اينكه تماشاچيان اصولا انتظار ندارند هر آنچه در فوتبال مردانه ميبينند در فوتبال زنان نيز ببينند.
جمعه شب در ليگ برتر بانوان بين بازيكنان تيمهاي ذوبآهن و شهرداري سيرجان درگيري شديدي رخ داد؛ اتفاقاتي كه تاكنون در ليگ بانوان شاهدش نبوديم. اين رخداد به سرعت تبديل به تيتر اكثر خبرگزاريها و سايتهاي ورزشي شد. نكته جالب نحوه برخورد با اين واقعه و پوشش اخبارش، تعجب رسانهها از درگيري بازيكنان دو تيم بود. گويا رسانههايي كه در ماههاي قبل، عكسهاي مادران فوتباليست را با فرزندانشان در تمرين و هنگام بازي منتشر ميكردند و از لطافت و زيبايي حاضر در فوتبال زنان خبر ميدادند، نميتوانستند باور كنند كه خشونت هم ممكن است در فوتبال زنان وجود داشته باشد. تيترهايي با كليدواژههايي نظير «بسيار عجيب»، «غيرمنتظره»، «باورنكردني» و... نشاندهنده همين متعجب بودن است. اما به راستي چرا رسانهها و مردم بايد از كتككاري زنان در بازي فوتبال متعجب شوند؟ چه تفكراتي پشت اين نحوه برخورد با سوژه درگيري زنان وجود دارد كه به توليد چنين محتواهايي ميانجامد؟ براي پاسخ به اين سوالات با شهلا شركت فعال حوزه زنان و مدير مسوول مجله «زنان امروز» گفتوگوي كوتاهي انجام دادهايم.
آيا بين خشونت فيزيكي در مردان و خشونت فيزيكي در زنان تفاوتي وجود دارد؟
آمار نشان ميدهد بين خشونت فيزيكي در مردان در مقايسه با زنان تفاوت معنادار وجود دارد. نتايج بررسي خشونت خانگي عليه زنان در مراكز 28 استان كشور، در سال 83 نشان داد كه «66 درصد خانوادههاي مورد مطالعه از اول زندگي مشترك حداقل يك بار تجربه خشونت خانگي را با تعريف عام آن داشتهاند.»
جز در وجه كمي، خلاقيت مردها در طراحي كيفيت و نوع خشونت هم خيلي بيشتر از زنهاست. مثل حبس زن داخل جعبه و گذاشتنش روي آتش يا زندهبهگور كردن زن و بستن او به درخت و آتش زدنش و... البته متاسفانه زنان هم با تجربه سالها خشونت مردانه، اين رفتارها را ياد گرفتهاند و در سالهاي اخير دست به خشونتهايي هر چند كمتر و كمعمقتر ميزنند. اين گرفتاري دنياي امروز و جامعه ماست در قبال كنش و واكنش ناشي از خشونت.در هر صورت اما خشونت در همه اشكال خود و با عامليت هر دو جنس محكوم است و تا ريشههاي ظهور و بروز آن خشكانده يا لاغر نشود كار ما چنين است.
چرا رسانهها با عناويني مثل «اتفاق باورنكردني» به پوشش اخبار مربوط به درگيري در يك بازي فوتبال زنان پرداختند؟
پاسخش روشن است. به علت همان فراواني كمتر خشونتورزي زنان. چون بر خلاف باور رايج كه زنان موجوداتي ضعيفترند، در تحمل و رواداري قدرتشان بيشتر از مردان است، چنانكه تجربههاي زيسته ما مكرر اين را نشان داده است. نگاه كنيد به وضعيت جامعه؛ خشونتهاي كلامي و رفتاري و نوشتاري را در عرصه خصوصي مثل خانواده و فاميل و عرصه عمومي در خيابان و بازار و پارك و حتي در حوزه سياست و اقتصاد و هنر، زنان بيشتر مرتكب ميشوند يا مردان؟ همينطور در فضاي مجازي مثل توييتر و اينستاگرام؟ هزاران ميليارد از خزانه ملي را مردها بيشتر اختلاس كردهاند يا زنها؟ اما نكتهاي كه نبايد از آن غافل شد اين است كه در بسياري از موارد اين ناباوريها از اتفاقاتي كه زنان رقم ميزنند به تقدس غلو شده در مورد زنان و بايدها و نبايدهاي ناشي از آن برميگردد. به اين معنا كه زن/ مادر فقط بايد سرچشمه مهر و گذشت و فداكاري باشد. اين انتظارات غيركاربردي در موضع خشونتديدگي در خانواده و جامعه افزايش هم پيدا ميكند. در حالي كه پاسخ هيجاني به خشونت از طرف هر دو جنس، ممكن است صادر شود و طبعا زنان همگي اقيانوس آرام نيستند.
اينكه چنين اتفاقي در فوتبال زنان براي جامعه تازگي دارد دليلش نوپايي فوتبال زنان در ايران است؟
بخشي از پاسخ اين سوال را پيشتر دادم. اما واقعيت بد اين است كه امروز خشونت در فوتبال نهادينه شده و به نظرم اين برميگردد اول به زمينه و سابقه جامعهپذيري افراد. يعني هر قدر فرد ديرتر به جامعه وارد شود، مشاركت اجتماعي كمتري دارد، مواجهه محدودتر و سطحيتري با ديدگاههاي متنوع خواهد داشت و كمتر ياد ميگيرد نظر و خواست و حتي خطاي ديگران را تحمل و تحليل كند. در نتيجه كمتر ميآموزد كه واكنش خود را تنظيم كند و زن و مرد هم ندارد.
دوم اينكه خشونت در فوتبال به تجربه دموكراسي هم بستگي دارد. يعني عادت به پذيرش رفتن يك گروه و آمدن گروه ديگري كه بيشتر ميداند و بهتر كار كرده و ايمان به اينكه روزآمد شدن و تمرين كردن عاقبت نتيجه ميدهد. در غير اين صورت با هر حركت رقيب، در هر عرصهاي، خشم كور ما را برآشفته ميكند.
فوتبال زمين دانش، تلاش، تحمل و اميد است و اهميت فرآيند در آن، بيش از نتيجه است. دقيقا زمين زندگي است. خشونت فقط آسيب ميزند و زمان را هدر ميدهد.