• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4370 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۹ ارديبهشت

فلسفه و عشق به روايت مالك حسيني، مسعود صادقي و مريم هاشميان

عشق به‌منزله رويه توليد حقيقت

غزاله صدر منوچهري

 

 

يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب/ كز هر زبان كه مي‌شنوم نامكرر است (حافظ) به تعبير يكي از پژوهشگران فلسفه و اخلاق در ايران معاصر، مقوله عشق در كنار مقوله مرگ، بيش از همه مفاهيم و مقولات و موضوعات در تاريخ بشر مورد بحث قرار گرفته و درباره‎اش كتاب و گفتار و نوشتار و اثر هنري پديد آمده است. بگذريم از تاثيرات شگفت‎انگيز و انكارناپذيري كه اين احساس و عاطفه بشري، در زندگي فردي و جمعي عموم انسان‎ها پديد آورده است. با اين‎همه همچنان گفتار و نوشتار و خلق اثر هنري اعم از فيلم و موسيقي و نمايش و نقاشي و ... با مضمون عشق، يكي از پرطرفدارترين‎هاست، اگر نگوييم پرطرفدارترين است. در اين ميان اهالي حكمت و فلسفه نيز از ديرباز از عشق سخن گفته‎اند و كوشيده‎اند به پاي اين عاطفه به ظاهر ضد خردورزي، پابند عقل بزنند و آن را به چارچوب مفاهيم و ايده‎ها بكشانند. خوشبختانه در زبان فارسي نيز در سال‎هاي اخير آثاري از اين دست، به همت اهالي فلسفه، تاليف و ترجمه شده است. به تازگي نيز كتاب «عشق، چند رويكرد به يك مفهوم» به كوشش مالك حسيني در انتشارات هرمس منتشر شده است. نشست هفتگي شهر كتاب در روز سه‌شنبه ۲۴ ارديبهشت به نقد و بررسي اين كتاب اختصاص داشت و با حضور دكتر مالك حسيني، دكتر مسعود صادقي و دكتر مريم هاشميان در اين مركز فرهنگي برگزار شد. در ادامه گزارشي از اين نشست از نظر مي‌گذرد:

 

عشق مساله‌اي عمومي

در ابتداي اين نشست، علي‌اصغر محمدخاني، معاون فرهنگي شهر كتاب، گفت: برخي از مفاهيم مانند مرگ، نيكي، دوستي و عشق در همه فرهنگ‌ها كليدي محسوب مي‌شوند ‌و براي همه انسان‌ها، در همه زمان‌ها و مكان‌ها، مساله‌اند. اگر به تاريخ انديشه و ادبيات در جهان بنگريم، درمي‌يابيم كه فلاسفه، نويسندگان، هنرمندان، شاعران و حتي جامعه‌شناسان به مفهوم عشق پرداخته‌اند.

او ضمن اشاره به اينكه مالك حسيني پيش ‌از اين، دو كتاب با همين الگو و شمايل درباره مفهوم دوستي و حكمت منتشر كرده است، درباره كتاب «عشق، چند رويكرد به يك مفهوم»، گفت: اين كتاب شامل شش مقاله است كه عشق را از منظر روانشناسي، جامعه‌شناسي، دين و فرهنگ، اخلاق، فلسفه و تاريخ فلسفه بررسي كرده است. بلندترين مقاله به عشق از منظر تاريخ فلسفه اختصاص دارد كه با بررسي آراي فلاسفه دوران باستان، مثل افلاطون و ارسطو آغاز مي‌شود و تا فلاسفه قرن هجدهم و بيستم مي‌رسد. در اين بخش، بيشتر به آراي فلاسفه آلمان مثل شلاير‌ماخر، هامان، هِردِر، هگل، شوپنهاور پرداخته شده است.

او ادامه داد: در اين كتاب، پرسش‌هايي از قلمرو عشق، عشق به همنوع، چيستي عشق، نوع‌شناسي عشق، تفاوت‌هاي فرهنگي و جنسيتي در مساله عشق، تفاوت‌هاي مفهوم اروس افلاطوني و فيلياي ارسطويي، چرايي پيچيده و مبهم قلمداد شدن عشق در منظر جامعه‌شناسان، مطرح مي‌شود. مدخل‌هاي انتخابي دانشنامه‌اي‌اند. بااين‌حال، باز جاي مدخل‌هايي از انديشمندان ايراني خالي است.

 

به‌دنبال تصويري جامع از عشق‌

مالك حسيني، درباره سبك و سياق اين مجموعه، گفت: حدود 10 سال پيش، به نظرم رسيد كه ما به مفاهيم مرتبط با زندگي و فلسفه عملي به حد كافي توجه نداريم. پس، به تدوين مجموعه‌اي در اين حوزه انديشيدم. البته، امروز كتاب‌هاي بسيار خوبي ذيل فلسفه عملي منتشر شده است. به‌هر روي، در تحقق ايده خود دو گزينه پيش‌روي داشتم، يكي اينكه در هر موضوعي، از ميان مقالات درجه‌يك فيلسوفان و متفكران زنده دنيا چند مقاله انتخاب و منتشر كنم. نتيجه اين كار، مجموعه مقالاتي بود كه مشخصا نظر نويسندگان آن مقالات را به خواننده منتقل مي‌كرد. به احتمال زياد، علي‌رغم اهميت اين مقالات، جنبه‌هايي از بحث درباره موضوع مغفول مي‌ماند و بسياري از منابع مهم پژوهشي درباره آن مطرح نمي‌شد. پس، اين گزينه هدف من نبود. آنچه من در نظر داشتم، ارايه تصويري نسبتا جامع از جنبه‌هاي مختلفي بود كه مي‌توان در آنها به موضوع پرداخت. درعين‌حال، مي‌خواستم مخاطب با پژوهش‌هاي عمده‌ در اين خصوص و در خلال آن با منابع دست اول آن آشنا شود. به نظرم رسيد، در قدم اول استفاده از مقالات دانشنامه‌اي مناسب مي‌تواند تصوير نسبتا جامعي از پرداخت به موضوع به خواننده ارايه كند. او ادامه داد: مقاله دانشنامه‌اي مخاطب را با منابع دست اول و تحقيقات ثانوي در مورد موضوع به‌حد خوبي آشنا مي‌كند. اما اين‌گونه مقالات در كنار همه مزاياي‌شان، ايرادهايي هم دارند. مثلا موجزند، ارجاع‌هاي فراوان دارند و سخت‌خوانند. بااين‌حال، من اين راهكار را برگزيدم و كوشيدم از منابع بسيار معتبر مقالاتي را انتخاب كنم كه نويسندگان‌شان خود صاحب مقالات مستقل دايره‌المعارفي يا نظرورزي در موضوع باشند.

او افزود: اميدوار بودم در كتاب سوم، مقاله‌اي تأليفي در كنار اين مقالات بگذارم. يكي از دوستان ذي‌صلاح در اين حوزه اين كار را پذيرفت، ولي درگير مشكلاتي شد و اين امر محقق نشد. اميدوارم در چاپ‌هاي بعدي اين كتاب‌ها يا مستقل از اينها كارهايي در مورد ميراث فكري خود ما انجام بگيرد. چراكه مشخصا درباره اين موضوع در ادبيات و فرهنگ ما بسيار سخن گفته شده است. براي نمونه هر كتاب فارسي‌اي در باره عشق نوشته شود بايد به كتاب «سوانح» غزالي توجه كند. چراكه اين اولين كتاب فارسي است كه در آن به نحو منسجم و با دقت روان‌شناسانه درباره عشق سخن گفته شده است.

 

آنتي‌تزي براي همه‌چيزداني همگاني

مريم هاشميان، درباره دلايل اهميت ترجمه كتاب «عشق، چند رويكرد به يك مفهوم»، اظهار داشت: اين كتاب براي من به دو دليل ضروري بود كه هر دو به فلسفه و سقراط بر مي‌گردند؛ يعني به آغاز فلسفه و رسالتي كه با آن فلسفه وارد زندگي مردم شد. اول اينكه اين كتاب تجلي تواضع عقل و اعترافي به نياز به دانستن بيشتر است. عشق مفهومي است كه همه از آن حرف مي‌زنيم و در تمام تجلي‌هاي زندگي روزمره‌مان هست. از سوي ديگر، با سنت كهن پژوهش عشق رو‌به‌روييم. اما عشق با اين سنت ديرينه پژوهشي همچنان براي‌مان مفهومي شناخته شده نيست. به نظر مي‌رسد كه اتفاقا ما درباره چيزهايي بيشتر حرف مي‌زنيم كه كمتر درباره‌شان مي‌دانيم. چنان‌كه فيلسوفان و شاعران و انديشمندان، بسيار از عشق سخن گفته‌اند، اما به كنه و خاستگاه آن نرسيده‌اند. چيزي كه كمابيش شبيه حكايت فيل در تاريكي مولانا است. او ادامه داد: چنان‌كه در اين كتاب به‌خوبي نشان داده شده است، در شرايط اجتماعي، اقتصادي، ديني و فرهنگي مختلف، رويكردهاي متفاوتي به عشق وجود دارد. همچنين در شرايط خاص برهمكنش‌ همه اين نيروها، شايد به علت تفاوت نيروگذاري‌هاي رواني، روي افراد گوناگون آثار به‌شدت متفاوتي مي‌گذارد. پس چنان‌كه انسان مفهومي شسته‌ورفته نيست كه بتوان در يك مقاله يا رساله يا كتاب تمام جنبه‌هايش را مشخص كرد، عشق هم به موجب نسبتي كه با انسان دارد، به‌راحتي مشخص نمي‌شود. بااين‌حال، چيزي كه در اين آثار و سنت چندين‌هزارساله عشق‌پژوهشي براي من اهميت دارد، تقلاي عقل براي رسيدن به كنه مطلب است. گرچه در بهترين حالت عقل فقط به اين مساله تقرب يافته است، همه اين تلاش‌ها پرتوي بر عشق تابانده‌اند. پس، عقل بايد تواضع پيشه كند و چه‌بسا اعتراف كند كه قرار نيست به همه حقيقت دست يابد. چينش مدخل‌ها، فهرست و... در اين كتاب، گواه آن است كه ادعاي تملك حقيقت يا كافي بودن منظر ويژه‌اي براي فهميدن عشق در اينجا مطرح نيست.

هاشميان در ادامه در مورد جويندگي مستدام عقلي و تواضع عقلي سقراطي سخن گفت و تصريح كرد: آنچه من در اينجا از جويندگي عقل در نظر دارم، چندين وجه دارد. نخست، مشي سقراط. او در برابر مدعيان دانش موضع كسي را دارد كه نمي‌داند، اما مي‌داند كه نمي‌‌داند. او با نشان دادن تناقض در سخنان كساني كه مدعي بيان حقيقت هر امري هستند، نشان مي‌دهد كه آنها هم شناخت كاملي از حقيقت آن موضوع ندارند. وجه ديگر اينكه ندانستن سقراط ژستي توخالي براي وادار كردن ديگري به اعتراف به دانايي او نيست. فلسفه براي سقراط جدا از زندگي، كوچه‌هاي آتن و مردم نيست، بلكه بخشي از زندگي مردم و در گفت‌وگوي با آنها است. سومين وجه جويندگي عقل براي من اين است كه اين دقيقا آنتي‌تز شرايط غالب جامعه ما است؛ يعني آنتي‌تزي براي همه‌چيزداني همگاني كه امروز چنان در جامعه ما سيطره‌يافته كه گاهي برخي از اهالي فكر و نظر را نيز درگير كرده و هر گفت‌وگو و پويش و تقلايي را براي شناخت بي‌معنا ساخته است. غالب شدن اين امر، مجاهده فكري را برچيده و فقط ژست كاذب دانستگي را بر جاي مي‌گذارد. پس، چنين كتاب‌هايي با چنين ويژگي‌هايي در واقع نوعي قدم زدن در جهت مجاهده ابدي عقل براي شناخت بيشترند، بدون اين ادعا كه اين موضع نهايي و برتر است. تصورم اين است كه چنين كاوش‌هاي نظري و فكري‌اي در حوزه تأليف يا ترجمه مي‌تواند آنتي‌تز جريان مخرب موجود باشد.

او ادامه داد: در شرايطي كه دانستن نوعي خطر كردن و پويش مستدام و طاقت‌فرسا است، دومين ويژگي مهم اين كتاب در نظر من ارتباط آن با اميد عقل است. ما بصيرت‌هاي بسياري را به فرويد مديونيم. تواضع و اميد عقل در اين پژوهشگر متجلي است. فرويد معترف است كه با ناخودآگاه ناشناخته‌اي رو‌به‌رو است كه ‌اي‌بسا نفود به آن بسيار دشوار باشد. از او مي‌آموزيم كه اگر ناخودآگاه حوزه‌اي تاريك و وسيع است، ما بايد بكوشيم تا هر چه مي‌توانيم آن را به حوزه خودآگاهي بسط بدهيم و بيشتر بشناسيم. اگر نمي‌توانيم پرواز كنيم، لنگ‌لنگان برويم. اين ويژگي از حيث فرهنگي مهم است. چراكه امروز به نوعي يأس فكري و عقلي مبتلاييم و انگار تكثر و تشتت در علوم انساني به‌جاي اينكه ما را مشتاق‌ترمان كند، نااميدمان كرده است. بارها از مردم شنيده‌ام كه فلاسفه در مورد همه‌چيز حرف مي‌زنند و هيچ اجماعي ندارند و اين را دليل كافي براي اين مي‌بينند كه به سراغ فلاسفه نروند. اين در حالي است كه من تاكنون دو طبيب نديده‌ام كه در مورد يك بيماري واحد نظري واحد بدهند. با اين همه هيچ يك از ما خودمان را از طبيب بي‌نياز نمي‌بينيم.

او ضمن تاكيد بر اينكه حقيقت چيزي نيست كه در بسته‌بندي‌اي ابدي- ازلي عرضه شود و نبايد از عقل مأيوس شويم يا خود را بدان بي‌نياز بدانيم، افزود: يك قدم پيش‌تر مي‌روم. بديو در عصر حاضر از منظري بديع و انقلابي به عشق برمي‌گردد و آن را يكي از رويه‌هاي توليد حقيقت معرفي مي‌كند. همين امر، گواه بي‌پايان بودن پويش عقلي است. اگر بخواهم با كمك بديو به اين مساله نگاه كنم، گذشته از آنكه هرگز از جست‌وجو در پي حقيقت بي‌نياز نخواهيم بود، هر تغيير بنيادي در وضع زمانه‌مان يا ايجاد هر دگرگوني‌‌اي در شرايط زندگي‌مان، مرهون مشاركت فعالانه خودمان در فرآيند توليد حقيقت است. همه اينها تاكيد بر اين است كه حقيقت‌ها بسته‌هايي يا موجوديت‌هاي ازلي نيستند. ما در جايگاه سوژه همواره در حال توليد حقيقتيم. پس هيچ انفعالي در توليد حقيقت پذيرفتني نيست. اگر جوياي وارد شدن فلسفه به زندگي‌مان باشيم، بايد ديدگاه‌مان را در مورد حقيقت عوض كنيم و براي اين كار به فروتني در شناخت و مجاهده اميدوارانه و مشتاقانه در پي شناخت نيازمنديم. اينها از رسالت‌هاي عقل بودند كه به نظرم اين كتاب در راستاي آنها بود.

 

نردبان عشق

مسعود صادقي سخنان خود را با دو نقل از عرفان اسلامي و تصوف بغداد آغاز كرد. سپس درباره مفهوم عشق در منظومه مفاهيم اخلاقي در جهان اسلام، گفت: مهم‌ترين منبع اخلاق ديني جهان اسلام قرآن است كه به تاييد تحقيق ايزوتسو در مفاهيم ديني اخلاقي قرآن، مفهوم حب و مشتقات آن اساسا در اين منبع به‌منزله مفهومي اخلاقي شناخته نشده‌ است. در اخلاق پساقرآني، ابوعلي مسكويه در چارچوب «اخلاق نيكوماخوس» به مساله عشق مي‌پردازد. مسكويه خيلي كوتاه به عشق مي‌پردازد و تأكيدش بيشتر بر روي دوستي است. در اخلاق كلامي ما نيز عشق غايب است. بااين‌حال، در اخلاق عرفاني يا تصوف و اخلاق ادبي در جهان اسلام از عشق بسيار سخن گفته شده است. در تصوف، عشق در كنار معرفت از مفاهيم كليدي است. رابعه‌ عدويه نخستين زن صوفي در جهان اسلام است كه به اين مفهوم بسيار اهميت داده است. بعد از او هم در همه مكاتب تصوف اسلامي، چه تصوف بغداد و چه عرفان خراسان، به تفصيل به اين مفهوم پرداخته شده است.

او ادامه داد: در اخلاق ادبي نيز متأثر از عرفان و حوزه‌هاي ديگر فرهنگ اسلامي، به عشق در معناي عشق دنيوي و عشق الهي و عرفاني توجه شده است. پس، براي جستن جايگاه مفهوم عشق در منظومه مفاهيم اخلاق اسلامي بايد به حوزه تصوف رجوع كرد. چنان‌كه اشاره شد، «سوانح» احمد غزالي چارچوب مشخصي به اين بحث‌ها داده است. اما، ريشه اين بحث به پيش از غزالي برمي‌گردد و پس از او نيز بسط و گسترش‌يافته است.

او در ادامه در مورد كاركرد عشق در حوزه اسلامي، گفت: عشق در اين حوزه كاركرد الهياتي و اجتماعي دارد. كاركرد الهياتي عشق را پلي براي رسيدن به خداوند يا طريقي براي عروج نفس مي‌داند. اين كاركرد عمدتا فردگرايانه است و به اجتماع توجهي ندارد. اين در حالي است كه كاركرد اجتماعي عشق براي رفع معضلات و مسائل اجتماعي نيز مفيد است.

او تصريح كرد: اگر توجه انحصاري به نفع شخصي و به محاق رفتن خير عمومي را به‌منزله مشكل بنگريم، كاركرد اجتماعي عشق اين است كه مي‌تواند راهي براي دوباره اهميت دادن به مساله خير اجتماعي باشد. عشق گذشته از آنكه توجه را به ديگري جلب مي‌كند، ديگرخواهي را در انسان برمي‌انگيزاند و او را به فراتر از خودخواهي و خودپرستي رهنمون مي‌شود، در تفسير افلاطوني نردبان فضايل است. سقراط اشاره مي‌كند كه سرچشمه و خاستگاه عشق عمدتا نابسندگي و نقصان در وجود عاشق است. در اين تحليل، عاشق از ويژگي‌هايي نابسنده در خويش درك و دريافتي دارد و همين او را به سمت كسي مي‌كشاند كه صاحب اين صفات نيكوست. با اين تعبير، عشق از نگاه سقراط افلاطون نردبان فضايل است.

او گفت: با اين تعبير، عشق از نگاه سقراط و افلاطون نوعي نردبان فضايل است و فرد مي‌تواند با عشق ورزيدني خارج از انفعال محض نقصان خودش را برطرف كند. براساس اين نگاه، عشق افزون بر اينكه ما را از دايره خودخواهي و خودپرستي بيرون مي‌كند، نوعي توجه به نقصان و نابسندگي دروني و به بيرون از خودمان است. اين كاركرد عشق البته وقتي شخص دنبال توجه به ديگري است، مي‌تواند به سامان دادن مناسبات اجتماعي درون جامعه نيز كمك كند.

او در پايان تاكيد كرد كه نگاه اجتماعي به عشق بر پايه مفروض دانستن مرموز نبودن عشق و قائل بودن به كيمياگري عشق است، به اين معنا كه عشق وقتي با كنش فردي قرين شود، مي‌تواند تحولي در افراد ايجاد كند.


بديو در عصر حاضر از منظري بديع و انقلابي به عشق برمي‌گردد و آن را يكي از رويه‌هاي توليد حقيقت معرفي مي‌كند. همين امر، گواه بي‌پايان بودن پويش عقلي است.

ما بصيرت‌هاي بسياري را به فرويد مديونيم. تواضع و اميد عقل در اين پژوهشگر متجلي است. فرويد معترف است كه با ناخودآگاه ناشناخته‌اي رو‌به‌رو است كه نفود به آن بسيار دشوار باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون