• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4374 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲ خرداد

نگاهي به رمان «در تنگ» نوشته «آندره ژيد»

ما هيچ ما نگاه

جواد امانلو

 

 

يك: ميلان كوندرا (1386، ص 256) در اثر معروف خود بين رمان نويس و «نثرنويس» تفاوت قائل مي‌شود: «رمان‌نويس محسور راي و آواي خود نيست بلكه محسور فرمي است كه دنبال مي‌كند و تنها فرم‌هايي كه به خواست‌هاي رويايش پاسخ مي‌دهند، جزيي از آثار اويند.» اما نويسنده يا نثرنويس برخلاف او «ايده‌هايي تقليد ناپذير دارد. او مي‌تواند هر فرمي (از جمله رمان) را به كار مي‌گيرد (همان، ص255). در واقع انديشه به جاي فرم امضاي هر نويسنده است. اگر سروانتس، فيلدينگ، فالكنر و كالوينو از رمان‌نويسان معروف تاريخ رمان به حساب مي‌آيند، گوته، كامو، سارتر و ژيد از جمله نويسندگان معروف جهانند كه از فرم رمان براي بيان انديشه‌هاي‌شان استفاده كرده‌اند. پس در اين يادداشت رمان «در تنگ» را بيشتر از جنبه فكري بررسي مي‌كنيم تا جنبه فرمي آن.

دو: رمان «در تنگ» در هشت فصل نوشته شده است. اين رمان براي اولين ‌بار در سال 1909 انتشار يافت. دو ترجمه فارسي از آن موجود است. اولين ترجمه به سال 1327 به وسيله عبدالله توكل و رضا سيدحسيني صورت گرفته است (ويكيپدياي فارسي، در تنگ) و ديگري به وسيله زهره مستي به سال 1395 توسط انتشارات نويد ظهور. با وجود اين هيچ نقدي از اين رمان به فارسي نوشته نشده است و شايد من نديده‌ام اين امر انگيزه مرا در نوشتن اين يادداشت بيشتر بال و پر داده است.

در اين رمان مي‌خوانيم كه پسري دوست‌داشتني به نام ژروم عاشق آليسا، دختر دايي خود مي‌شود. اين عشق ناميرا از همان 11 -10 سالگي تلويحا بين اين دو شكل مي‌گيرد. اما با وجود اين، آليسا در واكنش به بي‌وفايي‌هاي مادر خود و تحت تعابير مذهبي غلط رفته رفته واپس‌زني عشقي زميني را در خود بسط مي‌دهد. او از بحث‌هاي روشنفكرانه ژروم لذت مي‌برد، او را دوست مي‌دارد، اما نمي‌تواند به ازدواج با او تن بدهد. ژروم به خاطر عشقي كه به آليسا دارد از عشق راستين ژوليت، خواهر آليسا، عاجز مي‌ماند. ژوليت به ازدواجي ناخواسته با آقاي ادوارد تسيرتن مي‌دهد و خود را فداي عشق خواهر خود و ژروم مي‌كند. عشق نافرجام آنها هم خودشان را تباه مي‌كند هم ژوليت را .با وجود گذر سال‌ها و داشتن چند فرزند در پايان رمان ژوليت از ژروم مي‌پرسد: «فكر مي‌كني كه مي‌توان عشقي نوميدانه را مدت‌ها در قلب نگه داشت؟»، «آري ژوليت» (ژيد، 1395، ص 158). سپس ژوليت دست‌هايش را روي صورتش مي‌گذارد و مي‌گريد. آري، زخم عشقي نافرجام از زخم مرگ خواهر در گوشه يك آسايشگاه عميق‌تر است.

سه: چرا آليسا و ژروم نمي‌توانند با يكديگر ازدواج كنند؟ تمام شرايط يك ازدواج موفق از عشق به يكديگر گرفته تا نظر اطرافيان و شرايط مادي مهياست. پس مانع چيست؟

بسياري اين رمان را طبق انديشه‌هاي فرويد تفسير مي‌كنند. (سيميون، 2000، صص6-234). فرويد در سال 1909 در اوج شهرت به سر مي‌برد. شكي نيست كه بسياري از نويسندگان از جمه ژيد تحت نفوذ او بوده‌اند. ژيد هم در اين بين مستثنا نيست. در رمان مي‌بينيم كه لوسيون بكون، مادر آليسا مزاج ناخوشي دارد و با ستوان جواني رابطه برقرار مي‌كند. بي‌مهري و خيانت مادر به پدر، خانواده را دچار تشنج مي‌كند. موجب مي‌شود آليسا نفرت عميقي از عشق زميني پيدا كند. آليسا براي رفع اين عقده به عشق آسماني پناه مي‌برد و نافرجامي براي خود و ژروم و ژوليت به بار مي‌آورد. به گمان من همه اين گونه تاويل‌ها درستند، اما بيشتر در مورد فرويدند تا ژيد. ما مي‌خواهيم بيشتر از منظر ژيد «در تنگ» را بنگريم.

ژيد در مائده‌هاي زميني مي‌نويسد: «اي كاش «اهميت» در نگاه تو باشد و نه در آن چيزي كه بدان نگاه مي‌كني.» (ژيد، 1385، ص 19). سپهري كه تفكرات مشابهي دارد نام آخرين دفتر اشعار خود را «ما هيچ، ما نگاه» برگزيده است. در واقع رويدادهاي زندگي به خودي خود معنايي ندارند بلكه نگاه ما است كه به آنها معنا مي‌دهند. گاهي تلاقي دو نگاه متفاوت تباهي مي‌آفريند. بيشتر صفحات اين رمان را نامه‌نگاري‌هاي ژروم و آليسا پر مي‌كنند. در بيشتر فصل آخر نيز يادداشت‌هاي آليسا آورده مي‌شود. اين نوع ساختار نامه‌نگارانه موجب مي‌شود ما با دنياي دروني شخصيت‌ها و نوع نگاه‌شان بيشتر آشنا شويم. در جايي از رمان ژروم و آليسا به موعظه‌هاي كشيش «واتير» گوش مي‌دهند: «بكوشيد از در تنگ داخل شويد. دري كه به تباهي منتهي مي‌شود، فراخ و راه آن گسترده است زيرا دري كه به حيات منتهي مي‌شود، تنگ است» (ژيد، 1395، ص 21). براي ژروم اين در همان در اتاق آليسا است. به گمانش تنها آليسا مي‌تواند ژروم را به خدا برساند. اما براي آليسا عشق برتر (خدا) نمي‌تواند با عشق زميني جمع شود. وقتي ژروم مي‌گويد: «تو بايد راه رسيدن به خدا را نشان دهي» (همان، ص 29). آليسا اين سخنان را شايسته نمي‌داند: « انگشت را بر لبانش گذاشت و با جديت گفت: «نخست ملكوت خدا و حقانيت را جست‌ و جو كن» (همان، 30). آليسا از هر ترفندي استفاده مي‌كند تا برخلاف ميلش از نگاه گرم ژروم به دور بماند. او تصور مي‌كند اگر ژروم پيش او بماند پليدي عشق زميني و جنسي موجب مي‌شود كه حتي به عنوان عشقي برادرانه نيز نتواند به او فكر كند. «در واقع بهتر است هنوز يكديگر را نبينيم؛ باور كن اگر پيشم بودي، ديگر درباره‌ات فكر نمي‌كردم.» (همان، ص 85). يا در نامه‌اي مي‌نويسد: «حال كه ژوليت و روبرت پيش ما نيستند، به آساني مي‌توانيم از تو پذيرايي كنيم، اما بهتر است نزد عمه فليسي بروي كه از اقامت تو خوشحال مي‌شود.» (همان، ص 93). در آخرين ديدارشان نيز وقتي ژروم او را مي‌بوسد مي‌گويد: «به ما رحم كن دوست من! آه، عشق‌مان را تباه نكن» (همان، ص 127). آليسا هم مي‌خواهد و هم نمي‌خواهد. نگاه كج و معكوج او به عشق، آتش تناقضات وجودي‌اش را شعله‌ور مي‌كند و او را از پا در مي‌آورد. مرگ او در گوشه آسايشگاهي در پاريس بستن در اميدي است كه ژروم سال‌هاي سال به عبث تنها دربان آن بوده است.

ژيد نگاه خاص خود را به جهان دارد؛ عصيانگري، عرفان، تعصب‌ستيزي و تاثيرپذيري‌اش همه زير اين نگاه معنادار مي‌شود. در رمان در تنگ چه خوب اين نگاه را به تماشا مي‌گذارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون