ليورپول فاتح چمپيونزليگ شد
قهرماني در شب بيشكوه مادريد
پريا سپينود
فينال ليگ قهرمانان اروپا در حالي با پيروزي ليورپول به پايان رسيد كه اكثر تماشاگران اين مسابقه، به هيچوجه احساس نكردند كه شاهد رقابتي در خور فينال چمپيونزليگ بودند. ليورپول در دقيقه اول بازي بر اثر يك خطاي هند تصادفي به گل رسيد و بازي را بست و در دقايق پاياني هم گل دوم را زد و جام قهرماني را به خانه برد. ليورپول سال قبل هم مستحق قهرماني بود. اگر سرخيو راموس آن خطاي ناجوانمردانه را روي محمد صلاح مرتكب نميشد، چهبسا شاگردان يورگن كلوپ همان سال قبل در يك بازي درخشان و باشكوه، در مصاف با تيم بزرگ رئال مادريد، قهرمان اروپا ميشدند، اما بامداد يكشنبه ليورپوليها در يك بازي بيشكوه در برابر يك تيم درجه دوم، موفق به كسب عنوان قهرماني اروپا شدند. اگرچه ليورپول در سالهاي اخير آنقدر طعم فوتبال زيبا را به فوتبالدوستان جهان چشانده است كه قهرماني پس از يك بازي نازيبا، حقش باشد و از اين بابت شايسته خردهگيري و ملامت چنداني نباشد. اما آنچه در فينال
شنبه شب در مادريد رخ داد، به هيچوجه رنگ و بوي فينال ليگ قهرمانان اروپا را نداشت.
تاتنهام شخصيت قهرماني نداشت
شب بيشكوه مادريد، اگرچه تا حدي ناشي از پنالتي دقيقه اول بازي بود و تا حدي هم زير سر بازي بسته و دفاعي يورگن كلوپ، ولي عامل اصلياش فقدان شخصيت لازم در تيم تاتنهام بود. تاتنهام شخصيت حضور در فينال چمپيونز ليگ را نداشت. دستكم به دو دليل؛ اول اينكه تاتنهاميها تاكنون به فينال ليگ قهرمانان نرسيده بودند و چيزي اساسي از بزرگي كم داشتند. آنها اگر سال بعد يا سالهاي بعد دوباره به فينال برسند، قطعا چهره ديگري از خود نشان خواهند داد، اما فيالحال بايد گفت كه تاتنهام تيمي نبود كه در خور فينال باشد.
زشتترين فينال ليگ قرن 21
در اين دو دههاي كه از قرن بيستويكم ميگذرد، مسابقه ليورپول-تاتنهام را قطعا بايد ناجذابترين بازي فينال ليگ قهرمانان اروپا قلمداد كنيم.
به نظر ميرسد ته كشيدن ظرفيت رواني تاتنهام براي درخشش در اين تورنمت، علت اصلي اين واقعه بوده باشد. تاتنهام در مصاف با منچسترسيتي و آژاكس دو بازي درخشان ارايه كرد و به فينال رسيد. شاگردان پوچتينو در بازي برگشت مقابل منسيتي خوش درخشيدند و به نيمهنهايي رسيدند. در بازي برگشت با آژاكس هم شبي باور نكردني را رقم زدند و بازي باخته را بردند. حذف تيم مخوف گوارديولا به دست تاتنهام و سپس حذف شدن آژاكس به عنوان خاصترين تيم سالهاي اخير فوتبال اروپا از حيث اهميت تاكتيكي، تاتنهام را به قله اوج درخشش رساند؛ تاتنهامي كه هيچوقت رنگ نيمهنهايي چمپيونز ليگ را نديده بود و امسال هم با سختكوشي و خوششانسي موفق به صعود از گروه خودش شده بود. با نظر به همين نكته، اگر دقت ميكرديم، حتي پيش از بازي فينال هم ميشد شكست تاتنهام مقابل ليورپول را استشمام كرد. تاتنهام، رئالمادريد نيست كه اشتهاي سيريناپذيري براي پيروزي در بالاترين سطح فوتبال اروپا داشته باشد. جدا از اينكه تاتنهاميها امسال دو بار در ليگ برتر انگليس به ليورپول باخته بودند، بايد قبول كنيم كه شاگردان پوچتينو در برابر منچسترسيتي و آژاكس، خوششانس هم بودند. شانس هميشه در خانه ما را نميكوبد، گاهي هم در خانه آنها را ميكوبد! از همان پنالتي مسخره در دقيقه اول فينال، معلوم بود كه امشب شانس يار تاتنهاميها نخواهد بود.
هري كين نقطهضعف تاتنهام بود
در جام جهاني 1994، فرانكو بارهسي رهبر خط دفاعي تيم ملي ايتاليا بود ولي سن بالا و خستگي ناشي از بازيهاي اروپايي، باعث افت او در قياس با جام جهاني 1990 شده بود. اگرچه باور اين واقعيت براي همه دشوار بود ولي به هر حال بارهسي در همان آغاز جام آسيب ديد و كنار رفت و با حذف اجبارياش، نقطهضعف تيم ايتاليا هم مرتفع شد. در فينال ليگ قهرمانان اروپا هم هري كين نقطهضعف تاتنهام بود. او پس از مدتها دوري از ميادين به علت آسيبديدگي، شنبهشب راهي ميدان حساس فينال شد و حضورش در تركيب تاتنهام، لوكاس مورا را نيمكتنشين كرد. در حالي كه لوكاس مورا همين چند هفته قبل سه گل به آژاكس زده بود و با هتتريكي تاريخي، تاتنهام را براي اولينبار به فينال رسانده بود. اينكه چرا پوچتينو هري كين را به لوكاس مورا ترجيح داد، احتمالا فقط ناشي از محبوبيت هري كين نزد تماشاگران تاتنهام است، ولي كين در طول
90 دقيقه فقط يك شوت نهچندان خطرناك زد و در زدن ضربات سر هم كاملا ناموفق بود. در واقع پوچتينو شهرت را به كيفيت ترجيح داد. هم از اين رو لوكاس مورا روي نيمكت نشست و هري كين به ميدان رفت. احتمالا پوچتينو ميخواست دهان تماشاگران معترض را ببندد كه چنين خطاي فاحشي مرتكب شد؛ همانطور كه تله سانتانا در بازي برزيل و فرانسه در جام جهاني 1986، زيكو را با فشار تماشاگران به ميدان فرستاد و او هم پنالتي برزيل را مقابل ژول باتس هدر داد و كار به ضربات پنالتي آخر بازي كشيد و باقي داستان را هم كه ميدانيد. در حقيقت پوچتينو طرفداران تاتنهام را در مربيگري اين تيم سهيم كرد و چوب تصميمش را هم خورد، ولي با اين حال معلوم نيست كه او چرا لوكاس مورا را در دقيقه 65 وارد زمين كرد. نيمه اول به خوبي نشان داد كه تاتنهام توان چنداني براي حمله ندارد. تكنيك ناب مورا و انگيزه بالايش براي اتمام كار درخشانش مقابل آژاكس، ميتوانست روح تهاجم را در كالبد بيجان تاتنهام بدمد، ولي ظاهرا پوچتينو در جريان بازي فينال دچار نوعي كرختي فكري شده بود كه ستاره برزيلياش را ديرهنگام وارد زمين كرد. احتمالا پوچتينو هم پس از مغلوب كردن مربيان قدري چون گوارديولا و تن هاگ در مراحل قبلي جام، ظرفيت رواني رهبري تاتنهام تا مقام قهرماني را از دست داده بود. او اگرچه به شهادت نتايج قبلي رويارويياش با يورگن كلوپ، شانس بالايي براي غلبه تاكتيكي بر كلوپ نداشت، ولي اگر دچار كرختي در مقام تصميمگيري نشده بود، شايد بازيكنانش براي رسيدن به قهرماني به آب و آتش ميزدند و به قول هوگو لوريس، گلر تاتنهام، خجالتي بازي نميكردند. باخت تاتنهام، باخت با حداكثر تلاش ممكن نبود؛ شكستي بود ناشي از كلي ترس و نوعي فلج عمومي؛ فلجي كه مربي و بازيكنان اين تيم را فراگرفته بود.