• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4385 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۰ خرداد

سه نكته درباره يك واكنش

محسن آزموده

دو، سه هفته پيش، در روزنامه ما، اتفاقي رخ داد كه تاكنون آن را تجربه نكرده بودم. به مصداق اين سخن هگل، فيلسوف شهير آلماني كه «جغد مينروا (نماد خردورزي و فلسفه) شباهنگام پرواز مي‌كند»، تصميم گرفتم اندكي غبارها فرو نشيند تا از منظري شفاف‎تر و با آرامشي بيشتر به موضوع بپردازم. اصل ماجرا از اين قرار بود كه بعد از يك مسابقه فوتبال، روزنامه ما تيتري زد كه به‌صورت كاملا ناخواسته، هواداران يك تيم فوتبال را رنجيده‎خاطر كرد. آنچه اما شگفت‎انگيز بود و براي نگارنده بي‎سابقه، واكنش هواداران اين تيم به اين تيتر بود. از صبح روزي كه اين تيتر چاپ شد، تلفن‎هاي روزنامه پياپي و مستمر زنگ مي‎خورد و از پشت خط يكي از طرفداران دو آتشه تيم مذكور، با شكايت يا دل‎آزردگي يا حتي تهديدآميز، نسبت به اسائه ادب به تيم محبوبش اعتراض مي‎كرد. اين سوي خط هم همكاران روزنامه (عمدتا همكاران سرويس ورزشي) مي‎كوشيدند با توضيح و توجيه و عذرخواهي، آتش خشم فرد تماس‎گيرنده را فرونشانند. تقاضاي توضيح و عذرخواهي تقريبا فصل مشترك همه تماس‎هاي مذكور بود. درنهايت هم ماجرا با يادداشت مفصل و روشنگر سردبير كه روز بعد منتشر شد، ختم به‌خير شد، اما آنچه در اين اتفاق براي نگارنده به عنوان خبرنگار حوزه انديشه تأمل‎برانگيز است، غير از چند گفت‌وگوي تلفني با برخي از اين تماس‎گيرندگان كه سهوا خط‎شان به خط گروه انديشه وصل شده بود و تلاش براي آرام كردن فرد خشمگين آن سوي خط، سه نكته است: نخست تعداد اين تماس‎ها و شور و هيجان فرد شاكي است در بيان اعتراضش و اشتياقش براي شنيدن توضيحي از سوي روزنامه و درنهايت اصرارش براي چاپ عذرخواهي. به راستي اگر مردم يك جامعه در برابر بيشتر مسائل و مشكلات و خطاهاي تعمدي يا سهوي كه از سوي نهادها و سازمان‎هاي مختلف، صورت مي‎گيرد، نه اين ميزان كه حتي كسري از آن حساس باشند، وضع آن جامعه بسيار بهتر خواهد شد. تصور كنيم 10 درصد جامعه به اندازه يك‌دهم هواداران يك تيم فوتبال، نسبت به آنچه در جامعه در جريان است، احساس مسووليت كنند و در صورت وقوع خطايي، حتي به اندازه يك تماس تلفني به خودشان زحمت بدهند و از نهاد مسبب آن اشتباه، توضيح و توجيه بخواهند و آن نهاد يا سازمان را مجبور كنند كه عذرخواهي كند. نكته دوم به شباهت سخناني برمي‎گردد كه از سوي تماس‌گيرندگان بيان مي‎شد، تا جايي كه بسياري
-ازجمله نگارنده- را به اين حدس غيرمستند سوق داد كه شايد اين تماس‎ها با هماهنگي از سوي ليدرهاي هواداران صورت مي‎گيرد، يعني امكان آن هست كه فرد يا افرادي به صورت سازمان‎دهي‎شده از ساير طرفداران تيم خواسته‎اند كه با شماره روزنامه تماس بگيرند و ضمن بيان اعتراض‌شان نسبت به تيتر مذكور، از روزنامه بخواهند بابت آن عذرخواهي كند. اين حدس كه البته چنان‌كه آمد، هيچ مستندي برايش وجود ندارد و شايد از اساس غلط باشد، شايد در وهله اول اين موضوع يك نكته منفي به نظر برسد، اما واقعيت آن است كه در صورت صحت اين حدس، با نمونه‎اي‎ مثبت و موفق از يك كار جمعي سازمند مواجهيم؛ امري كه متاسفانه بسياري از نهادهاي مدني، احزاب، تشكل‌ها و گروه‌هاي مردم‌نهاد در حوزه‌هاي مختلف از آن ناتوان هستند.

اما نكته سوم كه مرتبط به نكته پيشين است، به ورزش و به‌خصوص فوتبال بازمي‎گردد. عموما ورزش و فوتبال را صرفا به عنوان امري سرگرم‎كننده يا نهايتا اقتصادي درنظر مي‎گيريم و از توان اجتماعي آن غافل هستيم يا اين توان را صرفا در حد بازي‌هاي ملي تقليل مي‎دهيم، حال آنكه مثال حاضر به وضوح نشان مي‌دهد كه چگونه فوتبال مي‎تواند شور و هيجاني اجتماعي در جهت مثبت يعني مشاركت افرادي كه شايد در تمام عمر يكديگر را نديده باشند، ايجاد كند و آنها را به سمت هدفي خاص سوق دهد. از اين حيث شايد بد نباشد كه عالمان علوم اجتماعي به مطالعه جدي‎تر ويژگي‎ها و مختصات اين ورزش روي آورند تا دريابيم چگونه مي‌شود كه يك ورزش چنين هواداران اصطلاحا پاكاري پديد مي‌آورد؟ آيا مي‎توان از فوتبال درس يا درس‌هايي براي مشاركت اجتماعي و مسووليت‌پذيري اخذ كرد و آن‎ را در ساير نهادهاي اجتماعي به كار بست؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون