• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4397 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۳ تير

سرزمين امن كجاست؟!

صدف فاطمي

 

 

باورش سخت است اما سهم‌ بعضي‌‌ها از هر چيزي كه اسمش زندگي است و اميد، تنها يك تاريخ خشك و خالي در تقويم است؛ ۲۰ ژوئن! روزي كه سازمان ملل متحد به عنوان روز جهاني پناهندگان و آوارگان آن را به انسان‌هايي تقديم مي‌كند كه به دليل جنگ، تعقيب، آزار، ترور يا فجايع طبيعي ناچار به ترك خانه و زادگاه خود شده‌‌اند. بناي اين روز و اين تاريخ تلاش عليه فراموشي است؛ اينكه مردم دنيا، آنهايي كه سقفي بالاي سرشان دارند و با ادبيات آوارگي بيگانه‌اند، يادشان نرود كه درست در نزديكي هر كدام‌شان كساني زندگي مي‌كنند كه خانه به دوش هستند. آن‌طور كه سايت خبري الجزيره به نقل از آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد مي‌نويسد: امروز در سراسر جهان بيش از ۷۰ميليون نفر «به ناچار» آواره شده‌اند و ميان‌شان ۲۵.۹ ميليون نفر پناهنده هستند. قصه آوارگي اين افراد كه رنگ و بوي كلمه به خودش مي‌گيرد و روي كاغذ مي‌آيد، آوارگي‌شان كه «به ناچار» بوده، در گيومه جاي مي‌گيرد تا همه مخاطبان بدانند كه انتخابي در كار نبوده و اين‌ افراد به دلايل خارجي مثل جنگ سرنوشت‌شان با آوارگي گره خورده و در جست‌وجوي امنيت گمشده زندگي‌شان را روي دوش انداخته و فرار كرده‌اند. نمونه اتفاقاتي كه تيشه به ريشه زندگي آوارگان و پناهندگان زده آنقدر زياد است كه شايد حتي در حافظه بشر هم نگنجد ديگر؛ جنگ سوريه، يمن و سودان جنوبي، شورش‌هاي خشونت‌آميز و فجايع آب‌وهوايي، آزار و اذيت در ميانمار، فروپاشي اقتصادي در ونزوئلا، گسترش مواد مخدر و خشونت در كلمبيا و مكزيك، نااميدي و فقر در افغانستان، فروپاشي دولت در ليبي و صدها اتفاق مشابه ديگر هزاران نفر را در معرض خطر پناهندگي قرار داده است. با افزايش تعداد پناهندگان، احساسات ضدمهاجر بيشتر از قبل شده است. مردم دنيا تمايلي به برقراري ارتباط با آوارگان نشان نمي‌دهند و بسياري دولت‌ها درها را به روي پناهندگان مي‌بندند و قوانين را سختگيرانه‌تر مي‌كنند. اين در حالي است كه در كشورهاي ميزبان در سراسر جهان، جوامع پناهندگان در حال تلاش براي ساخت يك زندگي جديد در مكان‌هاي مختلف هستند. بعضي‌ها با روي خوش همسايه‌ها روبه‌رو مي‌شوند و آوارگي‌شان را با كمك ديگران راحت‌تر التيام مي‌بخشند. آن‌ طرف ديگراني هم هستند كه همواره در حال مبارزه‌ با سرنوشتي هستند كه هر روز آرزو مي‌كنند ‌اي كاش مي‌شد آن را از سر نوشت. جنگ، فقر و قصه تلخ آوارگي اما همچنان ادامه دارد و نقطه پاياني بر آن نيست. رسانه‌ها هنوز هم پر از گزارش‌ زندگي آدم‌هايي است كه اميد را در فرار از خانه جست‌وجو مي‌كنند. اين است كه هر سال به وقت ۲۰‌ام ماه ژوئن، سازمان ملل، به بهانه روز جهاني پناهندگان و آوارگان، بر رنج و درد افرادي كه جان‌شان را وسط مي‌گذارند تا از نااميدي فرار كنند، نور مي‌تاباند تا دست‌كم داستان‌شان شنيده شود و از ياد نروند. اينها روايت شكست بعضي آوارگان و پناهندگاني است كه با بحران‌هاي زيادي دست و پنجه نرم مي‌كنند؛ هر شكست قصه‌اي دارد و صدايي هم...

 

آيلان‌هايي كه تكثير شدند

عكس آيلان كه منتشر شد، دنيا تكان خورد. پسربچه سه ساله سوري يكي از آواره‌هاي جنگ داخلي سوريه بود. او هم همراه پدر و خانواده‌اش رفته بود پي اميد، پي زندگي. سنش از عمر جنگ سوريه كمتر بود كه راهي درياي مديترانه شدند. آب اما امانش نداد. آيلان در دريا غرق شد و عكس منتشر شده از جسم بي‌جانش در ساحل واكنش‌هاي زيادي را در دنيا برانگيخت. قصه مرگ آوارگي در درياي مديترانه اما به آيلان ختم نشد. بين سال‌هاي ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ بيش از ۱۲هزار پناهنده در درياي مديترانه اميدشان را به آب باختند. جسم بي‌جان خيلي از آنها حتي مجال رسيدن به ساحل را هم پيدا نكرد. بين‌شان آنهايي هم كه سالم رسيدند با ترومايي زندگي مي‌كنند كه تمامي ندارد. آن‌طور كه گاردين مي‌نويسد: صداي آب براي اينها ناقوس مرگ است و دريا ديگر آبي‌ زيباي بي‌پايان نيست. اغلب پناهندگاني كه زندگي‌شان را با آب‌هاي مديترانه قمار كردند، شاهد غرق شدن هم‌قايقي‌هاي خود بوده‌اند. يكي‌شان كه تنها ۱۶سال سن دارد و از مرگ نجات پيدا كرده، مي‌گويد: «صبح با صداي جيغ هم‌قايقي‌ها از خواب پريدم. قايق تكان مي‌خورد و هر كسي تلاش مي‌كرد خودش را محكم نگه دارد كه نيفتد. تعدادمان زيادتر از توان قايق بود. خيلي زيادتر. آخرين بند هم پاره شد و همه يكي يكي توي آب افتادند. من آدم‌ها را كنار مي‌‌زدم تا راهي بين آب پيدا كنم. نمي‌دانم آن قدرت از كجا آمده بود ولي آنقدر شنا كردم تا قايق‌هاي نجات برسند. دور تا دورم آدم‌هاي مرده روي آب معلق بودند. كساني كه تا همين چند ساعت پيش چشم به راه اميد بودند. مي‌خواستند يك زندگي تازه بسازند.»

 

براي كودكي‌شان مي‌جنگند

هر دو حدود 10 سال سن دارند؛ نور و محمد. مي‌گويند: «مجبور شديم خانه‌مان را ترك كنيم. دوست نداشتند ما بخنديم و آزاد زندگي كنيم. حالا اينجاييم. در اردوگاه پناهندگان. نه دارويي داريم و نه درماني. نه بيمارستاني و نه مدرسه‌اي. دل‌مان خوش است به زمين‌هاي خاكي و بازي‌هاي دسته‌جمعي با بقيه بچه‌هاي اردوگاه. صداي هواپيما براي ما ناقوس مرگ است. بچه‌هاي كوچك‌تر با شنيدن صداي هواپيما جيغ مي‌زنند و گريه مي‌كنند. ما نگاه مي‌كنيم و ياد روزهاي سخت سوريه مي‌افتيم. آنجا خانه ما بود ولي اينجا هميشه غريبه‌ايم.» بزرگ‌تر از قواره‌شان حرف مي‌زنند. آنقدر بزرگ‌تر كه اگر كسي نداند تنها 10 سال از چوب‌خط‌ عمرشان گذشته، ممكن است فكر كند دست‌كم دانشجويي چيزي هستند. كودكي‌شان را جا گذاشته‌اند. جايي ميان ساختمان‌هاي آوار شده در سوريه. نور مي‌گويد: «خانه ما خيلي قشنگ بود. تمام وسايل‌مان نو بود. اينجا هيچي نداريم. فعلا مجبوريم اينجا بمانيم.» وقتي خبرنگار الجزيره از او مي‌پرسد: «فكر مي‌كني اين وضعيت كي تمام شود؟» جواب مي‌دهد: «هيچ ‌چيز تمام نمي‌شود.» محمد هم اضافه مي‌كند: «ما فقط يك خانه واقعي مي‌خواهيم نه چيزي بيشتر!»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون