برجام
مانعي در برابر اجماع عليه ايران
مهرداد پشنگپور
اگرچه از برجام تاكنون سخن و تحليل زياد بيان شده اما به نظر اين توافق مهم غير معاهدهاي بينالمللي به دليل اهميت در ايجاد رژيم حقوقي عيني برجسته در حوزه حقوق بينالملل از طريق يك فرآيند پيچيده ديپلماسي هنوز ميتواند و بايد مورد توجه قرار گيرد و حتي فراتر از آن مورد استناد، نه فقط در مباحثهها و جدالهاي حقوقي و بينالمللي بلكه در عرصه مجادلات ديپلماسي و حتي دعاوي يا ادعاهاي بينالمللي در مناقشات مرتبط كه اين روزها جوانب گوناگوني به خود گرفته و ميگيرد.
سرنگوني پهپاد فوقمدرن نيروي هوايي ايالات متحده امريكا نيز به اهميت اين ماجرا اضافه كرد؛ مادامي كه اين اتفاق آنچنان ظرفيتي دارد كه ميتوانست منجر به اجماع در درون نظام سياسي ايالات متحده امريكا شود اما موجبي براي نقد سياستهاي دونالد ترامپ عليه ايران از سوي سناتورها و مقامهاي سياسي امريكا شد.
برجام با خروج ايالات متحده امريكا برخلاف قواعد حقوقي و بدون رعايت تشريفات قانوني مندرج در اين توافق در عمل باعث شد امكان انتفاع اقتصادي جمهوري اسلامي ايران از آن ميسر نشود و مماشات و عدم همكاري ساير اطراف اين توافق نيز به اين عدم بهرهمندي تاثير و شدت بيشتري بخشيد به گونهاي كه شايد جز آزاد شدن بخشي از داراييهاي ايران در انعقاد قراردادهاي نفتي كه با شرايط جديد عملا كارايي ندارند، ايران منفعت اقتصادي شاياني از اين توافق نداشته است. اگر منافع مادي و اقتصادي اين قرارداد براي ايران چشمگير نبوده اما نبايد و نميتوان منافع سياسي آن را براي ايران ناديده انگاشت. برجام نه تنها زمينه و موجب و دليل موجه و موثر خروج ايران از ذيل مقررات فصل هفتم منشور ملل متحد شد بلكه يك نظام سياسي و حقوقي جديد را ترسيم كرد كه از رهگذر آن ايران را از يك كشور در مظان اتهام به يك كشور مدعي تبديل كرد؛ ادعايي مبتني بر موازين حقوقي، متاثر از مقررات منشور سازمان ملل متحد و متكي به تاييد عاليترين مرجع تصميمگيري در سطح بينالمللي كه زمينه نفوذ كافي در تعاملات بينالمللي را براي ايران ايجاد كرده است؛ نفوذي كه موجب شكاف عميق بين ايالات متحده امريكا و شركاي استراتژيكش شد؛ پديدهاي كه به نظر بيسابقه ميآيد.
مجموعه وقايع پس از نقض برجام تا لزوم حمله به پهپاد نيروي نظامي ايالات متحده امريكا كه كاربرد جاسوسي براي اتخاذ تصميم نظامي دارد معلول و وابسته يا حداقل متاثر از تاسيس حقوقي برجام است. خروج از شمول مقررات فصل هفتم منشور ملل متحد، نه به عنوان يك اثر آني بلكه به عنوان يك جريان حقوقي مستمر كه پس از پيدايش تا زماني كه خلاف آن به اثبات نرسد منشا اثر است، سبب شده كه رييسجمهور فعلي ايالات متحده امريكا از زمان روي كار آمدن به لطايفالحيل تلاش كند اين اثربخشي حقوقي را منقطع و طرح شوم خود را به اجرا درآورد. عدم امكان توفيق ايشان در ايجاد اجماع عليه ايران بدون شك و بهطور قطع و يقين از آثار ايجابي توافق هستهاي است. اثري كه اگر نبود با واقعه اخير اجماع عليه ايران آسان بود.
بقاي برجام امروز بيشك ميتواند حداقل از دو جهت براي ما مفيد باشد؛ نخست سياسي و دوم حقوقي كه با شرايط فعلي اين خصيصه بسيار حايز اهميت است زيرا ميتواند در اثبات سوء نيت ايالات متحده امريكا در اقدام عليه جمهوري اسلامي و ايران مورد استناد قرار گيرد.
بنابراين رفع تجاوز اخير ميتواند در سايه موازين حقوقي ايجاد شده وسيله برجام بدون آنكه كوچكترين تعارضي با اصول و مقررات مندرج در اين برنامه اجرايي بينالمللي داشته باشد ولو تلويحا با مدلول بند« ك» ديباچه و مقررات عمومي، توجيه شود به علاوه اتخاذ موضع موثر وزارت امور خارجه مبني بر انتشار نقشه و اعلام ارجاع مساله به سازمان ملل متحد در تغيير ماهيت اين واقعه از يك اقدام صرفا خصمانه با ماهيت نظامي و مسلحانه، به يك موضوع حقوقي اقدامي بسيار بجا و ارزشمند بود كه به نظر تا اينجا قواعد بازي را به نفع ايران حفظ كرده است.
اگرچه حقيقت مطلق در مورد برجام اين است كه نقض شده و به تعبير مقررات مذكور در آن، اين نقض هم اساسي و بنيادين هست اما هنوز زنده است و واجد يك هيات حقوقي كه نميتواند مورد انكار واقع شود تا آنجا كه در پي هشدار سازمان انرژي اتمي ايران داير بر فراتر رفتن ظرفيت غنيسازي ظرف چند روز آينده، ترامپ و حتي نخستوزير رژيم اسراييل هم سخنان خود را به بر جام مستند و صريحا ادعا كردند كه ايران برجام را نقض كرده است!
از جمله آثار سياسي اين تعهد بينالمللي را هم ميتوان در نظام سياسي ايالات متحده امريكا در نظر گرفت. مواجهه ترامپ با آن موجب شد كه با كمي مسامحه بتوان چنين قائل شد كه آنچه امروز بين امريكا و ايران در جريان است در واقع مساله ايران با شخص ترامپ است نه الزاما مجموعه نظام سياسي ايالات متحده امريكا، هر چند رييسجمهور در اين كشور عاليترين مقام رسمي و داراي قدرت بسيار است اما اقتدار كنگره و سازوكارهاي موجود در نظام حقوقي اين كشور مانع جدي براي سركشي و عصيان بيحد و مرز و لجامگسيخته رييسجمهور است. اين واقعه موثر از برجام بوده و الا ملاحظه سابقه سياست خارجي ايالات متحده امريكا عليه ايران، به روشني نشان ميدهد كه اجماع عليه ايران معمولا در اين كشور كار سختي نيست اما الزام حقوقي برآمده از اين قرارداد و التزام عملي ايران با وجود كارشكني و نقض اساسي يكي از اطراف سبب شد تا نتوان بيمحابا تاخت و تاز كرد.ملاحظه و مداقه در تمامي حوادث اخير ارتباط ذاتي همه آنها را به هم مسجل ميكند و تنها وجه برجسته در اين ميان نظام حقوقي برجامي است. مقايسه حمله به هواپيماي مسافر بري كه بنابر قواعد مسلم حقوق بينالملل مطلقا ممنوع است و موضع در نظر گرفته شده از سوي كاخ سفيد تا اين لحظه كه اخبار حكايت از انصراف ترامپ از حمله به ايران دارد را نميتوان بيتاثير از انسجام در نحوه و روش اِعمال و اجراي سياست خارجي ايران دانست؛ مسيري كه مبتني است بر سوابق حقوقي، زمينههاي ديپلماتيك و تدابير خردمندانه كه نبايد ابتر و بينتيجه بماند. ايران در حال حاضر در موقعيتي قرار دارد كه اين موقعيت حاصل تدبير و هوشياري است؛ وضعيتي كه ميتواند قدرت چانهزني ممتازي را به ايران اعطا كند.