• 1404 شنبه 24 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4400 -
  • 1398 پنج‌شنبه 6 تير

«پاپ» بي‌ترحم

آلبرت كوچويي

اولين و آخرين ترانه‌اي كه سرودم سال 46-45 بود. دانشجوي سال دوم ادبيات و زبان انگليسي بودم كه براي دوست هم مدرسه‌اي‌‌ام در دبستان فرهنگ آبادان، كه حالا ستاره جوان موسيقي پاپ در تهران شده بود و در رستوران‌هاي برتر از رستوران‌هاي گروه بلك كتس و فرهاد مي‌خواند آن را ساختم؛ ادموند كه امروز هم در سال‌هاي 70 زندگي ستاره موسيقي پاپ آشوري است. در غربت البته. آن سال‌ها ادموند گاه با «نارملا» پاپ‌خوان ديگر آشوري مي‌خواند كه امروز اگر بود در سال‌هاي پاياني 80 زندگي بود. «نارملا» از راديو رضاييه آن هنگام درخشيده و به تهران آمده بود و ادموند از آبادان كه او هم آنجا درخشيده بود و حالا آوازهاي پاپ‌خوان‌هاي آن روز را در رستوران‌ها خوش مي‌خواندند. اين نخستين ترانه اختصاصي خود ادموند بود كه گمانم «پرويز مقصدي» آهنگش را ساخته بود و جاي ترانه‌سراهاي قدر مي‌خواستند، يك ترانه‌سراي جوان با نگاهي تازه آن را بسرايد. آنچه را از آن ترانه ياد دارم، مطلعي بود كه تكرار مي‌شد و تكرار آن به دل مي‌نشست و دهان به دهان مي‌گشت: الهي روزي تو هم بسوزي.... در آتش جدايي... ترانه را صفحه پركني «بتهوون» به روي صفحه 45 دور به بازار داد. به بازار موسيقي پاپ آمد و براي صدايي جوان چون ادموند، فروش خوبي هم داشت. آن هنگام دوران تكتازي ويگن و منوچهر سخايي بود تا كه «آرتوش» بيايد. من بايد شعر را به موسسه بتهوون واگذار كنم، اگرچه آن را هديه به دوست دبستاني‌ام كرده بودم. موسسه بتهوون در چهارراه پهلوي آن هنگام و ولي عصر امروز بود. امضا دادم و در كمال حيرت و ناباوري‌ام 200 تومان گرفتم. براي دانشجوي يك لاقباي آن هنگام پول خوبي بود. يك شام در همان رستوران رنگين‌كمان كه ادموند مي‌خواست بخواند 25 تومان بود. «ادموند» در هياهوي بازار غوغاسالار موسيقي پاپ آن هنگام، نتوانست سري در ميان سرها درآورد اما در موسيقي آشوري ماند و ستاره شد. موسيقي پاپ ايراني، قرباني‌هاي بسيار داشت و از صداهاي ماندني آن هنگام تا به امروز «اوي» بود. با صدايي بسيار پرشباهت به صداي ويگن كه صداي خودش بود، نه كه تقليد كند.

او هم در هيابانگ آن هنگام موسيقي پاپ ايراني از پا درآمد اما از آن هنگام در موسيقي آشوري تا به امروز سلطان پاپ ماند. «اوي» با موسيقي حيرت‌انگيز با تنظيم جواني كه ترومپت‌نواز بود «كليچ» نام، اثري ماندگار  خواند. هنگامي كه «محمد صالح‌علا» نوار ربع اينچي آن را بر دستگاه «ريل» امپكس شنيد، گريست و ترانه‌اي ماندگار براي آن به رايگان سرود كه آشوري و فارسي آن هنوز از ترانه‌هاي جاوداني است: باران مي‌بارد‌، برگ‌ها، فرو مي‌افتند.. هنوز زمزمه مي‌شود. ترانه‌اي براي رقص سنتي «جانيمان» آشوري. اوي، راهي غربت شد و همان جا ماند. شايد تلخ‌ترين حادثه، در ميان چرخ‌هاي بي‌رحم موسيقي پاپ ايراني، در دهه 40 حكايت «آلبرت خوشابه» است. جواني با صداي غريب كه پس از آوازخواني ويگن در هتل بوعلي در زادگاهش همدان جاي او را گرفت. برادران او، همه كاميون‌دار بودند و او تحصيلكرده كه در وادي موسيقي پا گذاشته بود. به او گفته بودند براي سر درآوردن در كنار غول‌هاي پاپ آن هنگام بايد هزينه كند. كلان هم هزينه كند. به سراغ نامداران موسيقي و ترانه‌سرا برود و كار از آنها بخرد. برادران يك كاميون‌شان را فروختند و براي او هزينه كردند. هر كه را مي‌شناختند، سفارش دادند. 11 ترانه خواند و همه در راديو ايران آن هنگام مجوز پخش گرفتند.

بهترين ياران «آلبرت خوشابه»، كه با نام «آلبرت» خواند، سورن، سارگن و پيترسون يا پتكا آهنگسازان و نوازندگان بي‌همتاي با نجو و ماندولين و آكاردئون بودند كه هنوز موسيقي بي‌كلام آنها از راديوهاي ما پخش مي‌شود. پول يك كاميون به باد رفت و «آلبرت» نتوانست در موسيقي پاپ ايراني در برابر غول‌هاي آن هنگام دوام بياورد. دنياي موسيقي را رها كرد و به غربت رفت و هرگز نخواند. نام‌هاي بسيار ديگري بودند كه در دنياي موسيقي پاپ دهه 40 و 50 تاب نياوردند و با همه تلاش‌ها و ارزش‌ها نماندند. موسيقي به ويژه پاپ در‌ آن سال‌ها ماشين درهم شكننده بي‌رحمي بود كه بازي خودش را داشت و اين حكايتي بود كه بر آشوريان رفت.

ارامنه، بختي خوش‌تر داشتند و آن حضور ويگن، سلطان پاپ بود و آرتوش كه در اوج از عرصه موسيقي كناره گرفت و حالا چه بر سر پاپ‌خوان‌هاي ايراني ديگر آمد، حكايت مثنوي هفتاد من كاغذ است. چه ستاره‌ها كه ندرخشيده، خاموش شدند يا بده‌بستان‌هاي آن هنگام خاموش‌شان كرد.

اين موسيقي پاپ بي‌ترحم...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون