روانشناسي رفتار رييسجمهور امريكا در توييتر؛ چرا ترامپ از بدنامي لذت ميبرد؟
هيچكس بهتر از فرويد ترامپ را نميشناسد
صدف فاطمي|يك توييت ديگر و يك موج ديگر؛ پُر واضح است كه اين اصلا طبيعي نيست. وقتي عنوان رييسجمهور هم به آن اضافه كنيم، حجم غيرطبيعي بودن ماجرا بيشتر هم ميشود. اما آيا توييتهاي دونالد ترامپ ميتواند دريچهاي براي بازگويي وضعيت روحي او يا حتي دقيقتر از آن، وضعيت روانياش باشد؟
احتمالا از نظر شما فرويد آخرين كسي است كه شايد بتواند درباره رفتار توييتري ترامپ تحليل روانشناسانهاي روي ميز بگذارد اما بياييد يك شانس ديگر به او بدهيم؛ فرويد در كتاب «روانشناسي رفتارهاي روزمره» به خوانندگان ثابت ميكند كه چقدر رفتارهاي روزمره افراد با ويژگيهاي شخصيتيشان مرتبط است؛ جوكها، تكيهكلامها، فراموشكاريها، روياها و حتي ادبيات صحبت كردن هر فردي با ديگران سرنخهايي از آن چيزي است كه در عمق ذهن ناخودآگاه او اتفاق ميافتد. پس اگر اين نظريه فرويد را براساس شرايط و موقعيت امروز جامعه به روز كنيم، ميبينيم كه رفتارهاي هر فردي در رسانههاي اجتماعي هم نشاندهنده بخشي از شخصيت او است. روانكاوها معمولا از تكنيكي به نام «تداعي آزاد» استفاده ميكنند كه در آن از بيمار ميخواهند هر چه به ذهنش ميرسد، بدون هيچ محدوديت يا سانسوري به زبان بياورد. اين تكنيك باعث ميشود مقاومتهاي دفاعي كاهش پيدا كند و افكار و احساسات ناخودآگاه از پستوي ذهن بيرون بيايد. آيا توييت كردن را هم ميتوان به نوعي همان «تداعي آزاد» ناميد؟ شايد براي بعضيها بتوان اين نسخه را پيچيد اما وقتي نوبت به چهل و پنجمين رييسجمهور امريكا ميرسد، اين استراتژي هيچ محلي از اعراب ندارد.
مادري كه نبود
جاستين فرانك، استاد روانپزشكي باليني دانشگاه جورج واشنگتن در گفتوگو با گاردين ميگويد: «بزرگ شدن زير سقف خانهاي كه مادري در آن حضور نداشت و به جاي آن پدري مستبد سكاندار زندگي بود، دونالد ترامپ را همين آدمي كرده كه امروز ميبينيم؛ فردي با روحيات بهشدت كودكانه، پُرسروصدا و البته بسيار نامناسب براي يك پست دولتي يا حتي دفتري.» اما آيا بايد از اين رفتار ترامپ در رسانههاي اجتماعي ترسيد؟ فرانك معتقد است كه «بله! بايد ترسيد. ما بايد بپذيريم كه او رييسجمهور است و همچنين بايد قبول كنيم كه به هيچوجه تغيير نميكند؛ منصفانه بخواهيم نگاه كنيم، نه اينكه نخواهد، اصلا نميتواند تغيير كند. وقتي اين دو مورد را در مورد ترامپ بپذيريم، ميتوانيم ترسمان را بپذيريم و بفهميم چطور بايد با آن كنار بياييم.»
به اعتقاد فرانك، رابطه مادر و فرزندي تاثير بسيار زيادي بر چشمانداز روانشناختي و سلامت رواني افراد دارد. مادر ترامپ، زني به نام مري ان مك لئود بوده كه سال ۱۹۳۰ از مجمعالجزاير هبريدها در ساحل غربي اسكاتلند وارد نيويورك شده است. بعد از شش سال زندگي در نقش كارگر خانه و پرستار بچه با فِرِد ترامپ ازدواج كرده و صاحب پنج فرزند شده است. دونالد چهارمين فرزند مري ان بود كه چهاردهم ژوئن سال ۱۹۴۶ در نيويورك به دنيا آمد.
رييسجمهور گزافگو كه درباره همهچيز حرف ميزند، تا به امروز حرف زيادي درباره مادرش نزده است. به طور مشخص در چند ماه اول رياستجمهورياش تنها عكس پدرش روي ميز ديده ميشد. بعدها عكس مادرش هم اضافه شد و در نهايت هم ترامپ به اين واقعيت اشاره كرد كه رنگ موهاي طلايياش را از مادرش به ارث برده و شايد اين تنها يادگاري مادرش بود كه با افتخار درباره آن حرف ميزد. فرانك ميگويد: «واقعيت اين است كه تلاش ترامپ براي ايجاد احساس اضطراب در ما ناشي از اين است كه او هيچگاه حمايت مادرش را نداشته و درست مثل يك كودك ميل به جلبتوجه ديگران دارد.» فرانك حرفهايش را در يك جمله اينطور خلاصه ميكند: «او هيچگاه نيروي قدرتمند مادر را در زندگياش احساس نكرده است.»
زماني كه ترامپ تنها دو سال سن داشته، آخرين فرزند خانواده هم به دنيا ميآيد. چند روز بعد از به دنيا آمدن فرزند آخر، مادرش راهي بيمارستان ميشود. چهار عمل جراحي و خونريزي شديد، مادر ترامپ را هر روز يك قدم به مرگ نزديكتر ميكند. هيچكسي در خانه درباره اين موضوع حرفي نميزد. خواهر و برادر بزرگتر ترامپ ظاهرشان را جلوي كوچكترها حفظ ميكردند، انگار كه اتفاقي نيفتاده. اين اما ظاهر ماجرا بود، آنها در عمق وجودشان نگران مادري بودند كه تا مرگ فاصله زيادي نداشت. فرانك ميگويد: «غيبت بسيار زياد مادر در خانه، حس همدلي را در ترامپ براي هميشه ميكشد.»
فرانك ميگويد: «وقتي فردي احساس كند مدام از طرف ديگران ناديده گرفته ميشود يا به حال خودش رها شده و براي ديگران اهميتي ندارد، سعي ميكند اين كمبود را با رفتارهاي اغراقآميز تقويت كند. شما نسبت به نقاط ضعف خود احساس بدي داريد، بنابراين در مقابل ديگران قُلدري ميكنيد تا اين بخش وجودتان را پنهان و آن را با رفتارهاي به ظاهر قدرتمندي جايگزين كنيد. همچنين تلاش ميكنيد با رفتارتان به ديگران نشان دهيد كه قوي هستيد و نيازي به كسي نداريد؛ آنقدر قوي كه هر كاري بخواهيد ميتوانيد انجام دهيد و هر تصميمي كه بخواهيد ميتوانيد عملي كنيد.»
سوژه رمان يا يك بيمار قابل مطالعه؟
تكههاي پازل را كه كنار هم بگذاريم، قابي كه نمايانگر حالتهاي رواني ترامپ است به چشم ميآيد. شايد حالا سياست مهاجرتي دردناك ترامپ كه باعث جدايي هزاران كودك از والدينشان شده بود معناي ديگري پيدا كند. يا آنجا كه تصوير گريههاي «يانلا سانچز»، دختر ۲ساله هندوراسي در گوش رسانههاي دنيا پيچيد و ذرهاي دل ترامپ را به درد نياورد و تكانش نداد. حتي جاييكه توييت ترامپ مبني بر صدور دستور حمله به پايگاه ارتش سوريه باعث كشته شدن دستكم پنج كودك سوري شد. رفتار ترامپ در توييتر اما مرزهاي بروز ويژگيهاي روحي و روانياش را رد كرده و به واكنشهاي قانوني هم رسيده است. آنطور كه رويترز مينويسد، ترامپ مدتهاست كه دسترسي كاربران منتقد را به صفحه توييترش مسدود كرده و اين كار او نقض قانون آزادي بيان در امريكاست كه در متمم اول قانون اساسي اين كشور عنوان شده است. اريك گلدمن، محقق قوانين اينترنت از دانشگاه حقوق سانتاكلاراي امريكا در پاسخ به اينكه آيا امكان پيگيري حقوقي اين موضوع وجود دارد يا خير، به رويترز گفته: «اگر قرار باشد به خاطر اين موضوع عليه ترامپ شكايت حقوقي تنظيم شود، احتمالا واكنش آقاي رييسجمهور اين است كه اعلام كند اين حساب شخصي اوست و به اين ترتيب شكايت را خنثي كند.»
ترامپ مسلما عجيبترين رييسجمهور امريكا در تمام طول تاريخ است. هر چند ويژگيهاي رفتاري او به نحوي است كه همه و حتي نويسندگان بزرگ دنيا را هم به حرف آورده و شايد به زعم خيليها سوژه رماننويسي بسياري از نويسندگان شده باشد يا در آينده بشود ولي بدونشك او هيچگاه يك شخصيت بزرگ ادبي از خودش به جاي نميگذارد كه داستان جذابي دربارهاش نوشته شود. فرانك ميگويد: «او كاملا دو بعدي است. از نظر من او يك بيمار قابل مطالعه يا حتي سوژه خوبي براي رمان هم نيست. او عمقي ندارد كه كسي تصميم بگيرد درونش را بكاود و به نتيجه خارقالعادهاي دست پيدا كند. اگر او امروز رييسجمهور امريكا نبود، هرگز لحظهاي به او فكر نميكردم.»