مغناطيس پول و براندازي
سيد علي ميرفتاح
عليالظاهر قرار است رضا پهلوي به عنوان مجري يا برنامهساز با تلويزيون ايران اينترنشنال قرارداد ببندد. الجنس مع الجنس يميلوا. ايران اينترنشنال بيشباهت به منوتو، يكجاهايي هم بيشباهت به بيبيسي فارسي نيست. اما از آن دو سياسيتر است و پروژههاي سياسي مشخصي را پيش ميبرد. اولش اين تلويزيون وانمود كرد كه در پي ترويج ارزشهاي مدرن و آموزش مفاهيم مدرن به فارسيزبانهاست. غير از ايران اينترنشنال چند موسسه و مركز ديگر هم وانمود كردند، كارشان آموزش و ترويج مدرنيسم است. موسسهاي به نام توانا كارش همين بود –وهست- كه دموكراسي و تكثرگرايي و گريز از استبداد و قداستزدايي از دين را از طريق رسانه، به خصوص از طريق گوشي موبايل فراگير كنند. اين موسسات در ظاهر فرهنگياند و ميخواهند سبك زندگي مدرن را فراگير كنند اما در باطن سياسياند و دنبال براندازي. توضيح ميدهم. زندگي و ساختن پول در همه جاي دنيا سخت است، براي ايرانيهاي مهاجر سختتر. در دهههاي قبل سختترين كاري كه يك ايراني در خارج از كشور داشت، اين بود كه براي خودش شغلي دست و پا كند و پول بخور و نميري فراچنگ آورد. بعضي هنرمندان كه تن به مهاجرت دادند، بندگان خدا پيرشان درآمد تا توانستند از پس مخارج يوميه برآيند. امير نادري را تعريف ميكنند كه بيست سال پيش براي اينكه دوام بياورد، مجبور بود توي زبالهها بگردد و تشتك نوشابه جمع كند. براي تخفيف نادري اين حرف را نميزنم. اگر مشقتهاي زندگي در غربت امير نادري منتشر نشده بود، من هم دمش را در نميآوردم. ولي وقتي فيلمساز مشهور و بزرگي چون او براي امرار معاش به مضيقه بيفتد تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل كه بقيه به چه والذارياتي ميافتند. زبان را هم نبايد دستكم گرفت. اينكه در خارج كلوني ايرانيها تبديل به يك ايران يا تهران كوچك ميشود، يك دليلش زبان و فرهنگ مبداء است. كه در زبان و فرهنگ مقصد حل نميشود. بعضي از مهاجران داستانها نوشتهاند كه چطور بابت زباننداني، اعتماد به نفسشان را از دست دادهاند و عملا از ديگر مهاجران عقب افتادهاند. مسكوب مرد بزرگ و دانشمندي بود اما در غربت گرفتار فقر و فاقه شد و براي اينكه از عهده زندگي برآيد مجبور شد در عكاسخانه كار كند، شبها هم همانجا بخوابد. زندگي در خارج سخت است، پيدا كردن شغل و كسب درآمد سختتر. از اينها سختتر تلويزيونداري در خارج است. يادتان هست شبخيز و امير قاسمي براي سرپا نگه داشتن شبكههاي محقرشان تن به چه كارهاي خفتباري ميدادند؟ آن همه مشقت و گير و گرفتاري اما از يكجايي تبديل به گشايش شد و يك دفعه منوتو كه گويي پشتش به احد بود با پول و امكانات فراوان پا به ميدان گذاشت. از همان موقع هم ميشد فهميد كه كسي نذر فرهنگي ندارد و فيسبيلالله كه چه عرض كنم، فيسبيلالشيطان پول به مشقت حاصل آمدهاش را براي ترويج دموكراسي هزينه نميكند. منوتو، توانا، موسسههاي مطالعات خاورميانه، ايرانواير و اينترنشنال و راديو فردا و بقيه مهمترين كاري كه كردند، اين بود كه براي سياسيهاي از اينجا رانده و از آنجا مانده ايجاد شغل كردند و كسب درآمد را براي آنها سهل كردند. الان وضع طوري است كه هر كس بتواند پروژهاي در راستاي براندازي جمهوري اسلامي، ولو ذهني و دور از واقعيت تعريف كند، ميتواند طرف قرارداد يكي از اين موسسات واقع شود و براي خود يك زندگي نسبتا لوكس تعريف كند. در واقع وزارت خارجه امريكا، عربستان سعودي و بعضي صهيونيستها از جذابيت پول بهره بردند و با روي هم ريختن انگيزههاي مادي و سياسي، مغناطيسي ايجاد كردند تا هر كه را زورشان برسد، جذب كنند، جذب هم كردند. بحث پول كه به ميان ميآيد، عقيده و سياست و تفكر كوتاه ميايند و خودشان را با پول تطبيق ميدهند. نه فقط چپهاي سابق مثل نوشابه اميري و همسرش كه سوپر سلطنتطلبها هم خودشان را از اقصي نقاط رساندهاند به اينترنشنال يا توانا و سر سفره سعودي/ امريكايي براي خود جا باز كردهاند. خيلي جالب است. هيچ مغناطيسي به زور و قوه پول نيست. تنها چيزي كه باعث ميشود هوشنگ اسدي و رضا عليجاني و وليعهد سابق ايران توي يك جبهه قرار بگيرند همين پول است. باورش سخت است كه يكي كه چپ ماركسيست دوآتشه بود، امروز جلوي رضا پهلوي تواضع كند و او را «شاهزاده» بخواند. اما بسوزد پدر نياز. آنچه شيران را كند روبهمزاج/ احتياج است احتياج است احتياج. ضمن اينكه قديميها ميگفتند زر بر سر فولاد نهي نرم شود، چه برسد بر سر ماركسيست برگشته و كمونيست تواب و مذهبي مبتلا به ارتقاي ايدئولوژي. محض تنوع و تفريح به تايتل مهمانان بيبيسي و بقيه شبكهها دقت كنيد. اين همه موسسه مطالعاتي خاورميانه از كجا تامين اعتبار ميشوند و در اين هشت، ده سال اين همه پژوهنده و استاد و محقق چطور به استخدام اينها درآمدهاند؟ از من بپرسيد ميگويم خطرناكتر از همه اينها موسسه تواناست. ظاهر علمي به خود گرفته و ميخواهد بحث علمي پيش ببرد. اما ده دقيقه كه بحثشان را گوش بدهيد، ميفهميد در اصل پروژه براندازي را پيش ميبرند. نه اينكه واقعا در پي براندازي باشند، نه. بلكه سعوديها و امريكاييها و گهگدار صهيونيستها فقط به پروژه براندازي پول ميدهند، اينها بندگان خدا مجبورند كه دست به خواب قالي براندازي بكشند تا از بودجه ميلياردي سهم ببرند. واقعيت همكاري رضا پهلوي و اينترنشنال هم همين است. پسر شاه مخلوع هر قدر هم متوهم باشد، ميداند كه در حال و آينده ايران به چيزي و به جايي نميرسد. اما پول كه ميتواند بسازد. از نمد براندازي كلاه كه ميتواند بسازد. حالا كه عربستان سر كيسهاش را شل كرده، حالا كه همه دارند ميخورند، او چرا نخورد...