• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4413 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۳ تير

مصائب شادي از الجزيره تا پاريس

هومان دورانديش

تيم ملي الجزاير در مرحله يك‌چهارم نهايي جام ملت‌هاي آفريقا، ساحل عاج را در ضربات پنالتي شكست مي‌دهد و مهاجران الجزايري و فرانسوي‌هاي الجزايري‌تبار مقيم پاريس براي شادماني به خيابان‌هاي زيباترين شهر اروپا مي‌ريزند و بر اثر شادي لجام‌گسيخته‌شان يك زن فرانسوي كشته مي‌شود. همچنين در خيابان شانزه‌ليزه پاريس، زد و خوردي جانانه بين الجزايري‌ها و پليس پاريس درمي‌گيرد. خلاصه پنجشنبه شب در پاريس، شادي الجزايري‌ها به هر چيزي شبيه بود الا شادي. يك روز قبل از شادي الجزايري‌هاي پاريس، مردم شهر نيويورك هم به مناسبت قهرماني تيم فوتبال زنان امريكا در جام جهاني، به اتفاق بازيكنان تيم زنان امريكا در جشن شادي چهارمين قهرماني كشورشان در جام جهاني زنان شركت كردند و هورا كشيدند و خواندند و زدند و رقصيدند و بي‌خسارت و تلفات به خانه برگشتند. از اين تفاوت فرهنگي، اين شادي‌هاي خوشايند و ناخوشايند، چه مي‌توان گفت؟ به ويژه اگر به ياد آوريم در جام جهاني 2010 نيز وقتي كه الجزاير در مرحله گروهي خوش درخشيد و صعودش به مرحله حذفي قطعي شد، مردم الجزيره - پايتخت الجزاير - شادي‌كنان به خيابان‌ها ريختند و در جشن شادي‌شان ده نفر كشته شدند! در حالي كه تقريبا همين چهل روز قبل، بيش از 750 هزار نفر از طرفداران ليورپول به مناسبت قهرماني اين تيم در ليگ قهرمانان اروپا، به خيابان‌هاي بندر ليورپول ريختند و در حالي كه بازيكنان تيم‌شان را مثل نگين دربرگرفته بودند، جشن شادي بي‌خشونتي برگزار كردند و خوش و خندان به خانه برگشتند. جمعيت شهر ليورپول 466هزار نفر است و در جشن قهرماني ليورپول، 300هزار نفر از طرفداران اين تيم، از شهرهاي ديگر انگليس و اروپا به بندر قرمزپوش آمده بودند. از اين مقدمات، اگر كمي تمايلات نژادپرستانه داشته باشيم، مي‌توانيم به اين نتيجه برسيم كه غربي‌ها آدم حسابي‌اند و جهان سوم و آفريقايي‌ها، مالي نيستند و تعريفي ندارند! نوربرت الياس، جامعه‌شناس غربي، درباره علت آمار بالاي تصادفات رانندگي در جوامع جهان سوم گفته است كه اين جوامع از سطح تمدني پايين‌تري برخوردارند و چون تمدن با به تاخير انداختن ميل نسبتي دارد، افرادي كه سطح تمدني بالايي ندارند، قدرت به تاخير انداختن ميل خود را ندارند و بي‌صبري‌شان در مقام رانندگي، موجب افزايش تلفات رانندگي در كشورهاي‌شان مي‌شود. اين حرف چندان بيراه نيست، اگر نخواهيم سطح تمدني را به ژنتيك و ذات افراد و اقوام نسبت دهيم. به هر حال جوامع گوناگون در دوره‌هاي مختلف در سطوح تمدني متفاوتي قرار دارند و بسته به جايگاه‌شان در پلكان تمدن بشري، واجد فضائل و رذائلي جمعي‌ و نسبتا عمومي‌اند. اما اين جايگاه‌ها ثابت و ابدي نيستند. روزگاري كه تمدن اسلامي در اوج خودش بود، وايكينگ‌ها در شمال اروپا هنر اصلي‌شان كشتار و غارتگري بود. اصلا واژه ونداليسم (به معناي تخريبگري) محصول حمله قوم وندال از شمال اروپا به سرزمين‌هاي جنوبي قاره سبز بود. اما امروزه همان سرزمين‌هاي شمال اروپا، به زيور سوسيال‌دموكراسي آراسته‌اند و دولت‌هاي رفاهي‌شان جوامعي پديد آورده‌اند حتي‌المقدور عادلانه و منصفانه و ضعيف‌نواز. اكثر كشورهاي عربي نيز كه حال و روز خوبي ندارند. از عراق و سوريه گرفته تا مصر و الجزاير و ليبي. اينكه آيا درياي روزگار تموج تازه‌اي مي‌كند و جهان سوم حال و روز بهتري پيدا مي‌كنند يا نه، سوالي است كه پاسخ آن در آستين فرداي تاريخ است. نكته اصلي اين است كه شادي اندوهبار الجزايري‌ها نبايد ما را به دام تحليل‌هاي جريان جهاني راست افراطي بيندازد. راستگرايان افراطي، از هيتلر تا ترامپ، كم و بيش نژادپرستند و انسان را تربيت‌ناپذير و آموزش‌ناپذير مي‌دانند. از منظر يك راستگراي افراطي، اگر شما الجزايري باشيد، ذاتا بربر هستيد و به وقت شادي نيز مصيبت مي‌آفرينيد؛ چراكه از فضيلت فرانسوي بودن بي‌بهره‌ايد. به همين دليل راستگرايان افراطي در فرانسه و ايتاليا و اتريش و ساير كشورهاي اروپايي، مايلند كه اروپا را از اعراب و ترك‌ها و ساير ملل اسلامي خالي كنند. اما خوشبختانه جهان به كام راستگرايان افراطي نمي‌چرخد و چنين تجويزهايي، همواره از سوي دموكرات‌هاي راستين اروپا محكوم مي‌شود. اما برتري تمدني همواره مستعد آن است كه عده‌اي را به وادي نژادپرستي يا خودبرتربيني ذاتي دراندازد و عده‌اي را تحقير كند و بسياري از ناظران را هم مثلا به اين راي مايل سازد كه دماغ الجزايري‌ به بوي تمدن خوش نخواهد شد. ولي نبايد فراموش كنيم كه مردم ايران نيز از بازي ايران و استراليا در سال 1376 تا بازي‌هاي خوب ايران در همين جام جهاني اخير، بارها شادان از نتايج تيم ملي كشورمان به خيابان‌ها ريخته‌اند و بدون شكستن و كشتن به خانه برگشته‌اند. فوتبال‌دوستان ايراني دست‌كم شادي بي‌خشونت را بلدند. الجزايري‌ها اگر هم بلد نيستند بي‌دردسر و بي‌مصيبت شادي كنند، چه در الجزيره چه در پاريس، قطعا يكي از عللش اين است كه سال‌هاي سال توسط استعمار فرانسه سركوب مي‌شدند و بعدها نيز اكثرا در پاريس بدل به حاشيه‌نشيناني شدند كه از حداقل‌هاي يك «زندگي اروپايي» محروم بوده‌اند. محروميت و مقايسه هم جزو منابع اصلي توليد نفرت و خشونت است. بيزاري و خشمي هم كه متراكم شده باشد، دير يا زود منفجر خواهد شد. اگر وايكينگ‌هاي وحشي توانستند سوسيال‌دموكرات شوند، جوانان الجزايري‌ هم مي‌توانند بياموزند كه شادي ادب و آدابي دارد و پس از موفقيت تيم فوتبال كشورشان حق ندارند بگويند: «در چنين مستي مراعات ادب/ سخت باشد ور بود باشد عجب!» لاري دياموند در مقاله مشهور «آيا همه دنيا مي‌تواند دموكراتيك شود؟» به اين سوال پاسخ مثبت مي‌دهد و دلايلش را هم اقامه مي‌كند. دلايل دياموند به كنار، ولي به سياق او و با نفي تحليل‌هاي نژادپرستانه، دست‌كم مي‌توان گفت همه دنياي فوتبال مي‌تواند متمدن شود!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون