• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4413 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۳ تير

به بهانه نمايش فرشته تاريخ به كارگرداني محمد رضايي‌راد

اميدهاي ما ستمديدگان تاريخ

محمدحسن خدايي

 

 

گويي نمايش «فرشته تاريخ»، وقفه‌اي است در جريان تئاتر امروز ما. وقفه‌اي در شيوه مادي توليد تئاتر. اجرايي كه مبتني است بر پژوهش بسيار و زيست جمعي و سخت‌كوشانه بازيگران و گروه اجرايي.

گو اينكه استراتژي اجرا هم مبتني است بر وقفه در روايت، ايجاد شوك تا ژست‌هاي تاريخي احضار شوند و بخت رستگاري زمان حال و آينده مهيا شود. گذشته، آن گذشته سپري‌ نشده بار ديگر فراخوانده مي‌شود تا به ‌كار رستگاري امروز و فرداي ما بيايد. اين وعده خود نويسنده و كارگردان اجرا هم هست كه «فيگوري چون بنيامين به چه كار امروز ما خواهد آمد؟» جايي از نمايش، در يكي از همان مواجهات دهشتناك بنيامين با كلنل اوتوي فاشيست، بنيامين از وقفه‌اي مي‌گويد كه اميدوار است لامحاله سر رسد و جريان ديوانه‌وار درام زندگي‌اش را متوقف كند. همان سير پرمهابت مرگ و تباهي ذيل روايت فاتحان تاريخ. پيشنهاد اجرا نوعي تشبث به برشت و تمناي تئاتر اپيك است. ژست‌ها و وقفه‌هايي كه از دل تئاتر اپيك سربرمي‌آورد تا كه شايد امكان رستگاري و رهايي ستم‌ديدگان تاريخ شود. فرشته تاريخ اما به تمامي نمي‌تواند در حال و هواي اپيك باشد، چراكه جريان ديوانه‌وار درام زندگي، فيلسوف و روشنفكر يگانه ما را، چنان درهم شكسته و از ژست‌هايش محروم كرده كه روايت اپيك زندگي‌اش هم به تمامي از تاثر، خالي نيست. انتهاي نمايش را به ياد بياوريم كه چگونه ميلاد رحيمي در نقش بنيامين، شوكران سر مي‌كشد و مرگ نابهنگام سقراط را به يادها متبادر مي‌كند. يك تصوير ديالكتيكي كه گذشته و آينده به هم مي‌پيوندد و صد البته كه كاملا از متاثر كردن تماشاگران، دست نمي‌شويد. بنيامين در واپسين لحظات زندگي، مانند زندگي روشنفكرانه‌اش، سرگردان ميان قطب‌هاي متضاد است. ميان الهيات يهودي و ماترياليسم تاريخي. ميان گرشوم شولم يهودي و برشت ماترياليست. ميان همسرايان و ملاحان. ميان آسيه لاسيس و حنا ماير. از اين منظر، روايت رضايي‌راد از فيگور جذاب و از دست‌ شده‌اي همچون بنيامين، واجد تنشي حل‌ناشدني و شكافي پرنشدني است. اجرايي كه ميان دراماتيك بودن و اپيك بودن، در نوسان است؛ نه آنكه گشوده به التقاط‌گرايي پسامدرنيستي باشد، بلكه فاجعه تحمل‌ناپذيرتر از آن است كه بتوان به تمامي هنرمند اپيك ماند. في‌الواقع وضعيت بنيامين چنان اندوهگنانه است كه نمي‌توان به تمامي با روايتي اپيك، تاثر تماشاگران را از بين برد. جايي كه تمامي «آينده‌هاي ممكن» براي بنيامين بودن، همان بنيامين نجات ‌يافته، همان بنيامين برلين، فلسطين، شوروي نفي و رد مي‌شوند و مرگ خودخواسته بنيامين تاريخي، به اجرا درمي‌آيد. فرشته تاريخ را مي‌توان در ستايش «نقل قول» دانست. اجرايي كه مدام در آن وقفه ايجاد مي‌شود تا نقل قولي از گذشته، اكنون ما را خطاب كند و راهي به رهايي بگشايد. وقفه‌ها چند دسته‌اند؛ وقفه در اجرا، وقفه در تاريخ و وقفه در خود زندگي. نقل قول‌ها از زيست و زمانه‌شان كنده شده و ناگهان در ميان گفت‌وگوي شخصيت‌ها، پديدار شده و ژست ايجاد مي‌كنند.

گويي بنيامين براي بسط زمان حال و تعليق آن و وقفه در اين روند ديوانه‌وار زندگي زير سايه فاشيسم، در اين فضاي دم آخري زندان مرزباني پورت‌بو، علاوه بر حشيش و ژست، با نقل قول‌هاست كه سير زندگي را متوقف كرده و گذشته سپري نشده را براي نجات اكنون ما احضار مي‌كند.

اگر همسرايان گذشته و آينده را روايت مي‌كنند و گاه از سر لطف و ضرورت رازهاي پيش‌روي را افشا، اين ملاحان هستند كه سوژه‌هاي تاريخ‌اند. همان پرولتارياي جهاني كه چه در استعاره و تمثيل و چه در واقعيت و تاريخ، دوران‌ساز و برهم زننده نظم مستقر موجود‌ند. طراحي هوشمندانه نمايش، محصور با طناب‌هاي آويزان اين سوژه‌هاي تاريخ است. طناب‌هايي كه فضاي ذهني بنيامين را از هجوم امر بيگانه جدا كرده و گاه به بند مي‌كشند و گاه رها مي‌كنند. ديالوگ بنيامين با ملاحان، اغلب واجد كژفهمي، سوءتفاهم و نشان از فقدان آگاهي طبقاتي است. اما بنيامين مي‌داند كه بدون نيروي پرولتاريا، بدون ژست مصمم و سرخوشانه كارگران، فاشيسم فاتح جهان ما خواهد بود تا حتي اميدهاي گذشته، در امان نباشد. بي‌جهت نيست كه در طول اجرا، ملاحان از جايگاه نمادين برشت روشنفكر، بنيامين گرفتار در چنگال فاشيسم را خطاب مي‌كنند و به اجرايي ميدان مي‌دهند كه نقش برشت با بازي رضا بهبودي به ملاحان تعويض شود. يك فرم اجرايي كه اهميت حضور پرولتاريا را در آينده مبارزات سياسي گوشزد مي‌كند. وسوسه حضور بازيگر توانايي چون رضا بهبودي در نقش برشت در تماي طول اجرا، وسوسه‌اي است تمام نشدني. اما رضايي‌راد حضور فيزيكي او را تقليل داده و حضور جمعي ملاحان با بازي بازيگران نه چندان شناخته شده را ترجيح مي‌دهد. يك برشت تكثر شده در تن و تفكر ملاحان و پرولتارياي جهاني.

در نهايت اجراي فرشته تاريخ، در اين رخوتناكي تئاتر اين روزهاي ما، واجد بشارتي است از وفاداري به سوژه انقلابي هنر. يك پيشنهاد قابل اعتنا در شيوه توليد مادي تئاتر كه مبتني است بر دوستي، ديسپلين، پژوهش و نابهنگامي. اجرايي كه مقهور اقتصاد زمان سرمايه‌داري سالن‌هاي تئاتر نشده و سر سازش با مناسبات مبتذل اين روزهاي ما ندارد. اجرايي كه گشوده به الهيات و ماترياليسم، شجاعت نااميد شدن را وعده مي‌دهد و دست از اميدهاي كاذب مي‌كشد تا سوژه حقيقي شكست رخ بنمايد. بار ديگر به انتهاي كتاب «انسان تك‌ساحتي» هربرت ماركوزه رجوع كنيم و اين نقل قول از بنيامين را براي وقفه در زمان حال روايت كنيم: «تنها به‌ خاطر آنان ‌كه اين روزها اميد خود را از دست مي‌دهند، نور اميد در دل‌هاي ما تابيدن گرفته است.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون