• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4415 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۵ تير

بدن در سيطره روان

محسن آزموده

همه ما روزانه زمان زيادي را صرف توجه به بدن خودمان مي‌كنيم، حالا يا جلوي آينه سر و شكل خودمان را آرايش و پيرايش مي‌كنيم، يا با استحمام، بدن خودمان را از آلودگي‌ها مي‎زداييم، يا مسواك مي‌زنيم تا بخشي از بدن‌مان تميز و زيبا شود، يا ورزش مي‌كنيم تا بدن‌مان سالم و سر حال و در عين حال خوش‌فرم باشد، يا غذا مي‌خوريم تا نيازهاي بدن تامين شود، يا لباس‌هاي متنوع بر بدن‎مان مي‌پوشانيم تا هم زيباتر و شكيل‎تر به نظر آيد و هم از گزند سرما و گرما و باد و باران
خلاصي يابد.

البته قصه لباس پيچيده‌تر از مواردي است كه ذكر شد و در ميان مردمان مختلف در سراسر دنيا، لباس‌ها كاركردهاي ديگري نيز دارند ازجمله نشان دادن هويت اجتماعي افراد يا نمايش باورهايي خاص. اما علي‎الحساب همه اين موارد، اصطلاحا بازي‌هايي است كه ما بر سر بدن خودمان در مي‎آوريم. در سال‌هاي اخير هم كه خالكوبي كردن و كشيدن طرح‎هاي مختلف به انگيزه‎هاي مختلف روي اعضا و جوارح، امر رايجي شده. خلاصه كه بخش عمده‎اي از زندگي روزمره ما صرف رسيدگي به بدن‎مان مي‎شود.

يك باور كهن كه تقريبا در ميان مردمان سراسر جهان مشاهده مي‌شود، اين عقيده است كه هستي موجودات زنده به‌خصوص انسان دست‌كم دو ساحت دارد يا از دو بخش تشكيل شده است؛ نفس و بدن يا ذهن و جسم يا روح و ماده. فعلا به تفاوت‎هاي ظريفي كه متفكران ميان ذهن و نفس و روان و روح قائل هستند، كاري نداريم. درباره رابطه نفس و بدن يا ذهن و جسم نيز نظرات گوناگوني در طول تاريخ ازسوي فيلسوفان و متفكران و روانشناسان و عارفان و متدينان و... ارايه شده. در روزگار ما نيز فيلسوفان ذهن در كنار متخصصان علوم شناختي و عصب‌شناسان و روانشناسان و... در اين زمينه بسيار صحبت كرده‎اند. اما يك باور تقريبا رايج جدايي روان و بدن از سويي و قفس بودن بدن براي روان است. لابد همه با اين تمثيل مشهور آشنا هستند كه روح و روان آدمي، مثل پرنده‎اي گريزپا و همواره رو به آسمان است كه از بد حادثه چندي در اين ماتم‌سراي جهان مادي، گرفتار قفس جسم شده و اگر اهل معرفت باشد، به هر دري مي‎زند و همه جهدش را مي‎كند تا از اين زندان تن خلاصي يابد. اين اشعار منسوب به مولانا به خوبي گوياي اين وضعيت است: مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك/ چند روزي قفسي ساخته‎اند از بدنم.

بحث درباره اينكه دو باور رايج در ميان آدميان از كجا آمده يا چه دلايل عقلي براي آنها ارايه شده در اين مختصر نمي‌گنجد: 1. باور به دوگانگي جسم و روان؛ 2. باور به زندان بودن بدن براي روان. اما به نظر نگارنده يك نتيجه و پيامد اين دو باور، اجحاف و ستم به بدن است. به عبارت ديگر، با فرض قبول جدايي از بدن از نفس، با مرور آنچه در صدر سخن گفتيم، مي‎بينيم كه اتفاقا اين بدن انسان است كه در چنگال باورها و عقايد و افكار ذهني اوست، نه برعكس. يعني حتي اگر فرض كنيم كه بدن مثل يك سخت‌افزار و روان يا ذهن همچون يك نرم‌افزار است، آنگاه اين بدن (سخت‌افزار) است كه در خدمت ذهن (نرم‎افزار) است، نه
برعكس.

قطعا هر سخت‎افزاري به‌دليل شرايط عيني محدوديت‌هايي دارد، مثلا انسان به‌طور طبيعي و با دست‎هايش نمي‎تواند پرواز كند يا در حالت معمول و بدون دسترسي به هواي آزاد، توان اينكه ساعت‎ها زير آب بماند را ندارد، اين در حالي است كه مرغ خيال او تمايل دارد هفت آسمان را بشكافد و ماهي ذهنش علاقه دارد اعماق درياها را بكاود. اما اين بدان معنا نيست كه بدن آدم، زندان روان اوست. از سوي ديگر اين روان و ذهن آدم است كه مي‎تواند هر بلايي خواست سر بدن بيچاره
در آورد، به آن هر لباسي خواست بپوشاند، ريخت و قيافه‎اش را به هر شكلي كه علاقه داشت بيارايد، با رياضت و سختي آن را عذاب بدهد يا با پرخوري و شكمبارگي آن را از ريخت عادي بيندازد. به بيان روشن‌تر بدن ما، با فرض تفكيك‎پذير دانستن آن از روان، مثل ماشيني زبان بسته در چنگال راننده‎اي خودخواه است كه با آن هر كاري دلش بخواهد، مي‎كند. اينجاست كه مي‎بينيم در آموزه‎هاي
دست اول و به دور از شرح و تفسيرهاي بعدي بسياري از اديان، به جاي تخفيف جسم و بدن و تحقير آن، به رعايت جسم و اداي حق اعضا و جوارح سفارش شده. يعني اين آموزه‎ها، مطابق با واپسين پيشرفت‎هاي پزشكي زمانه خود صدورشان و مبتني بر انباشت تجربه بشري، از انسان مي‎خواهند بدن خود را ارج بگذارد و تكليف مالايطاق بر دوش او نگذارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون