برخيز و اول بكش (243)
فصل بيست و چهارم
«فقط يك كليد، خاموش و روشن»
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در 16 آوريل سال 1993، دو اتوبوس، كه يكي
پر از سربازان اسراييلي بود، در كنار يك كيوسك كنار جادهاي نزديك مهولا، شهركنشيني در دره اردن پارك كرده بودند. مدت كمي بعد از آن يك خودرو خود را به كنار جاده كشاند و نزديك اتوبوس ايستاد، سپس منفجر شد.
با اقداماتي كه در برابر تخريبهاي تروريستي كه پيشبيني ميشد روي دهد، صورت گرفته بود، خوشبختانه تعداد تلفات بسيار پايين بود. يك فلسطيني از يكي از دهكدههاي نزديك كه در يك مغازه كار ميكرد كشته شد و هشت نفر جراحات اندكي برداشتند. بازرسان شين بت خاطرنشان كرده بودند، در داخل خودرو كه باقيمانده جسد راننده آن به بدنه خودرو چسبيده بود سيلندرهاي گازهاي خوراكپز به عنوان مواد منفجره استفاده شده بود. اين يك بمبگذاري انتحاري بود.
تا آن زمان، حملات انتحاري به اندازه كافي عمومي شده بود اما تا آن لحظه، آنها در مكانهاي ديگري غير از اسراييل صورت ميگرفت. حمله مهولا شروع موجي از چنين بمبگذاريهايي در داخل اسراييل بود. در طول يك سال بمبگذاران انتحاري خودشان را در سراسر كشور منفجر ميكردند. در 11 ماه، آنها بيش از يكصد اسراييلي را كشتند و بيش از يكهزار نفر را مجروح كردند.
مقامات شين بت سعي داشتند تا بفهمند كه اشتباه آنها در كجا بود و چگونه اين وضعيت اينقدر ترسناك شده است. آنها شروع به بررسي سوابق و ردپاي اكثر حملهكنندگان كردند كه به سه نفر رسيدند. اما دو نفر آنها به نامهاي احمد ياسين و صالح شاهد در زندانهاي اسراييل بودند. و سومين آنها «يحيي آيش» در لهستان بود يا آنطور كه آنها اعتقاد داشتند.
اسراييليها هيچ ايدهاي نداشتند كه چگونه اين سه نفر ارتباط با يكديگر را مديريت ميكنند چه برسد كه آنها چگونه ابزارهاي انفجاري را آماده ميسازند و اينكه چگونه بهطور موفقيتآميزي بسياري از بمبگذاران انتحاري را استخدام و اعزام ميكنند.
ياسين در دهكده فلسطيني الجورا به دنيا آمد و در جنگ سال 1948 همراه با خانوادهاش در نوار غزه كه توسط مصريها اداره ميشد، پناهنده شد. او همانند بسياري ديگر از فلسطينيهاي جوان به اخوانالمسلمين ملحق شد كه در اين سازمان با پناهنده ديگري به نام خليل الوزير كه دو سال از او بزرگتر بود و بعدها رهبر كاريزماتيك مشهور به ابوجهاد شد، ملاقات كرد. الوزير كه ميترسيد با نام اخوانالمسلمين كه در آن زمان با دولت مصر درگير شده بود، شناخته شود و مانعي بر سر راهش باشد اين سازمان را ترك كرد و راه خودش را در پيش گرفت. اما ياسين، جوان آرام و درونگرا، احساس كرد كه او شغل حقيقي زندگياش را پيدا كرده و براي خودش اعجوبهاي در دروس اسلامي شد.
بعد از شكست اعراب در جنگ 6 روزه 1967، درحالي كه الوزير يك كمپين بزرگي از جنگ چريكي را عليه اسراييل راه انداخته و معتقد بود كه تنها زور است كه درنهايت اسراييل را نابود ميكند، ياسين به يك جمعبندي متفاوت ديگري رسيد. او معتقد بود كه شكست اعراب نتيجه سقوط اخلاقي خودشان بوده و اينكه رژيمهاي فاسد و سكولار از الله بهشدت دور شدهاند. بنابراين رستگاري را ميتوان فقط در وقف به اسلام پيدا كرد. او بهطور مكرر ميگفت، «اسلام راهحل است.»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است نه اعتقاد مترجم و روزنامه