نشست تخصصي «ميانداري و تنشزدايي در روابط كار»، با سخنراني دكتر احمد امينيان پژوهشگر دانشگاه بروكسل و با حضور جمعي از كارشناسان و علاقهمندان حوزه رفاه، تامين اجتماعي و روابط كار، سهشنبه 25 تيرماه همزمان با روز تاميناجتماعي با محوريت هفتهنامه «آتيه نو» در محل موسسه فرهنگي هنري آهنگ آتيه برگزار شد. امينيان، در اين نشست، ميانداري را يك اصطلاح كاربردي بسيار مهم، بهمعناي پيداكردن راه گفتوگو در ميان فرهنگهاي مختلف، عقايد و نظرات متقابل و متعارض دانست و در ادامه به بررسي مفهوم ميانداري، ارتباط ميان ميانداري و حوزه روابط كار و كاركرد آن در كاهش تنشها در اين حوزه، نقش و جايگاه قانون در اين فرآيند، مقايسه كاركردهاي اين فرآيند در ايران و ساير كشورها و بيان ويژگيهاي يك مياندار خوب و... پرداخت.
ميانداري چون يك رشته دانشگاهي
امينيان در ابتداي اين نشست، با بيان اينكه ميانداري يك واژه شناختهشده در فرهنگ اروپايي بوده كه داراي ريشههاي زباني مختص خود است، پيدايش رشته علمي ميانداري را متاثر از فعاليتهاي مدني در واكنش به تحولات مربوط به تبعيض نژادي موجود در امريكا در سال 1973 و همچنين، تلاش امريكاييان براي كاستن از هزينههاي مادي و معنوي حل اختلافات خانوادگي دانست و از آن به عنوان علمي جديد ياد كرد كه از سال 1991 تبديل به يك رشته دانشگاهي شده و در چارچوب علوم انساني و علوم اجتماعي قرار گرفته است. او با مرور اين پيشينه افزود كه در اين رشته علمي جديد، ميانداري را صرفا نبايد ميانجيگري معنا كرد.
ميانداري، ميانجيگري نيست
او با بيان اينكه ميانداري خانوادگي امريكايي در اروپا به يك امر اجتماعي تبديل شد، از اينكه در ايران، بدون اطلاع از معني و مفهوم واژه ميانداري، mediation را حتي در فرهنگستان زبان و ادب فارسي به اشتباه به ميانجيگري ترجمه كردهاند، انتقاد كرده و وارد شدن اينگونه ترجمهها به جهان واژهسازي ايراني و همساز كردن آنها را با فرهنگ كشور، معضلي بزرگ دانست كه در تمام ردههاي فكري ممكن است وجود داشته باشد و بر ضرورت پيادهسازي فلسفهاي كه در حوزه نظري بتواند با توجه به شهودهاي عاطفي و احساسي فرهنگ ايراني مفاهيم را توضيح داده و پاسخگوي نياز اين فرهنگ خاص باشد و راهي را براي رفتارهاي آينده آن در نظر بگيرد، تاكيد كرد.امينيان، همچنين با بيان اينكه مفهوم دموكراسي در ايران به اشتباه به مردمسالاري ترجمه شده، دموكراسي را معادل شهروندسالاري دانست و گفت: «در جوامع شهروندسالار قانون تعيينكننده چارچوبهاست. بنابراين مياندار بايد در فرآيند ميانداري، قانون را به خوبي بشناسد و به همه زواياي آن توجه داشته باشد و همچنين، قانون و فرآيندهاي آن را به طرفين نيز تفهيم كند.»
ميانداري قدرت بيقدرت
او همچنين، در تعريف ميانداري، گفت: «وقتي دو نفر را مينشانيم كه بر سر موضوع مورد اختلاف با يكديگر به تفاهم برسند، در آن صورت احتمال اينكه سريعتر و كمهزينهتر به نتيجه برسند و اختلافاتشان حل شود، بيشتر است. در آن صورت به كسي كه دو طرف را به تفاهم رسانده، مياندار و به فرآيندي هم كه طي شده، ميانداري ميگوييم. بنابراين، كسي كه پي به منطق دوگانگي در خود ميبرد و به روشنبيني ميرسد، ميتواند به ميانداري بپردازد. يعني فضاي سومي بيافريند كه در آن اين ناهماني كه حامل دو قطب متضاد بوده، مجاز باشد فهم خود را بدون پيشداوري سامان دهد و در ضمن، رفتار خود را بر مبناي چنين فهمي متعين كند.»
اين پژوهشگر حوزه اجتماعي، با بيان اينكه ميانداري فرآيندي گفتوگومحور است، ميان داوري و ميانداري نيز تفاوت قائل شد و افزود: «مصالحه يا داوري، يك امر قضايي است؛ يعني هميشه قدرتي وجود دارد كه طرفين تعارض را مجبور به سازش و مصالحه ميكند اما ميانداري لزوما به معناي داوري نيست. ميانداري، ميتواند از همه ابزارهاي مصالحه يا داوري استفاده كند، اما در اين فرآيند اصل بر قدرت نيست. بنابراين، ميتوان ميانداري را قدرت بيقدرت دانست كه ميتواند تعارضها را در مسير تعادل بگذارد اما خود او اين تعادل را برقرار نميكند بلكه با ابزارهايي خاص، سبب ميشود طرفين متعارض به اين نتيجه برسند كه بايد قبل از مراجعه به مراجع صلاحيتدار قضايي، به تفاهمي مشترك برسند و مسائل و مشكلات خود را با گفتوگو حل كنند.»
ميانداري و آزادي
امينيان، اصل در ميانداري را احترام به آزادي افراد بيان كرد و گفت: «ميانداري بر پايه آزادي است و به فرديت انسانها احترام ميگذارد. در ميانداري اجباري وجود ندارد، بلكه با زبان و ابزارهاي گفتوگو، سعي در حل منازعات دارد زيرا اين مفهوم كه مبناي فلسفي آن، حقوقبشر و كرامت انساني است، تاكيد دارد اختلافات به دليل بدفهمي به وجود ميآيند و براي حل آنها بايد فهم مشترك به وجود آيد. بنابراين، افرادي كه ميخواهند تعارضها و مشكلات خود را حل كنند، بايد بپذيرند كه از ميانداري استفاده كنند. در اين پروسه نيز يكي از مهمترين اصول محرمانگي است. در ميانداري نوعي رازداري حرفهاي وجود دارد و فضايي معتمدانه ايجاد ميشود كه در اين فضا طرفين بهراحتي صحبتها و نظرات خود را بيان ميكنند و مياندار ميتواند بر اساس اين اطمينان متقابل، به حل تنازعات كمك كند. تحقق اين فرآيند نيز به آزادي افراد بستگي دارد.»
ميانداري و روابط كار
اين استاد دانشگاه بروكسل در ادامه به توضيح ارتباط ميان ميانداري و حوزه روابط كار پرداخت و گفت: «البته ميان سهجانبهگرايي و ميانداري تفاوتهايي وجود دارد اما ميانداري ميتواند به حل منازعات حوزه روابط كار كمك كند. سهجانبهگرايي عموما از بالا به پايين است اما ميانداري، افقي است. در ميانداري، ميتوان حتي واژهها را تغيير داد، بطور مثال، به جاي واژه «كارفرما» كه داراي بار تحكمي است از «كارآفرين» و به جاي «كارگر» از واژه «كارپذير» استفاده كرد. نكته جالب توجه در اين ميان اين است، كارآفرين و كارپذير و دولت نميتوانند همانطور كه در فضاي واقعي سلسله مراتبي از نظر اعمال قدرت بر ديگري دارند وارد فرآيند ميانداري شوند بلكه شرط اين است كه نمايندگان دولت يا نهاد رسمي با قدرت، «كارپذير» و «كارآفرين» با تمايل و خواست خود در يك فضاي سوم و در يك سطح افقي و برابر وارد گفتوگو شده و از ميانداري براي حل اختلاف كمك گيرند.» امينيان، با تاكيد بر وجود تنازعات تاريخي ميان نهاد دولت، كارفرمايان و كارگران در جهان به جنبش جليقهزردهاي فرانسه اشاره كرد و گفت: «جنبش جليقهزردهاي فرانسه، براي تحقق خواستههاي خود، ماهها است دست به اعتصاب زدهاند و دولت فرانسه با كمك يك مياندار، سعي در حل اين منازعات داشت كه تا حد زيادي هم موفق بود. مياندار در اينجا بيشتر تسهيلگر بود و ميكوشيد شرايطي را فراهم كند كه طرفين بتوانند بهتر با يكديگر گفتوگو كنند. يكي از ويژگيهاي مياندار اين است كه ميتواند به تدريج خود را از اين فرآيند كنار بكشد زيرا در ميانداري اصل بر گفتوگوي بازيگران است.»
او همچنين با تاكيد بر فرآيندمحور بودن ميانداري و ضرورت دروني شدن آن، تصريح كرد كه وظيفه ميانداري، به نتيجه رسيدن نيست بلكه وظيفه آن كمك به طرفين براي پيداكردن راهحلها و تعامل و گفتوگوي سازنده است كه ممكن است گاهي نتيجهاي هم در بر نداشته باشد يا طي زماني طولاني توافق حاصل شود. امينيان، در ادامه تاكيد كرد: «تا زماني كه از خود مرتب ميپرسيم در زندگي بازنده هستيم يا برنده، در دوگرايي واماندهايم. هنگامي از اين وضعيت ميرهيم كه بدانيم در هر بازندگي ميتواند احتمال برندگي نيز باشد. در هر زياني سودي هم ميتواند وجود داشته باشد. يا هر اشتباهي ميتواند انگيزهاي براي پيشرفت شود. به همين دليل است كه ميتوان گفت آينده در دست ميانداران است. ما هر روز تنهاتر ميشويم و به ميانداري براي گفتوگو با ديگران و تعادل در منافع نياز خواهيم داشت»
ميانداري و برزخ
اين استاد دانشگاه بروكسل، مهمترين ابزار يك مياندار را زبان او دانست و در ادامه، صبوري، بيطرفي، آگاهي داشتن و تسلط يافتن بر موضوع مورد اختلاف از طريق جمعآوري اطلاعات و... را از اصول مهم در ميانداري و از ويژگيهاي مهم يك مياندار برشمرد. او همچنين با پرداختن به دلايل اهميت آموزش ميانداري، افزود: «تنها با اراده پيادهسازي اين فرآيند نميتوان ميانداري را در كشور محقق كرد بلكه بايد ميانداري را در رابطه با ايران ايجاد كرد و اين مستلزم شناخت كامل از تاريخ ايران است. در ساير كشورهاي دموكراتيك كه ميانداري رشد يافته نيز اين فرآيند آموزش داده شده، براي آن فرهنگسازي شده و اسباب و لوازم آن خلق شده است. آنچه به لحاظ فلسفي در فرهنگ ايراني ميتواند به ميانداري كمك كند و ايرانيان به آن باور دارند و در آن عمل ميكنند اصطلاح «برزخ» است كه ميتواند يكي از بهترين اصطلاحات ميانداري نيز باشد.
امينيان، با تاكيد بر كاربرد فراوان اين واژه در غرب و با بيان اينكه او اين واژه را از طريق هانري كربن و شايگان از سهروردي وام گرفته و دادههاي ميانداري را بر آن سوار كرده است، افزود: برزخ، جهاني مثالي و فضايي مياني است كه نه بخردانه است و نه حسي است اما در عين حال هم بخردانه است و هم حسي و بهترين مفهومي است كه ميتواند پاسخگوي مكانيزم ذهني ميانداري باشد. ايران به لحاظ فلسفي قابليت بسيار زيادي براي فرآيند ميانداري دارد زيرا كشوري است كه تاريخ آن يك تاريخ مياني است و هميشه ميخواهد در ميانه امور قرار بگيرد.» او با تاكيد بر اينكه توانايي و توانگري جامعهاي پيشرفته در گرو رسالت اجماع اين ناهماني او يا توان مديريت تعارضهاست، افزود: «جامعه پيشرو ميكوشد شهروندش شخصيت خود را رشد داده، بتواند نيروهاي خودرا با خشنودي در خدمت كشور و جامعه بشري بگذارد. شهود و خرد، كنش و انديشش، زبان تمثيلي و گفتار منطقي، خرد و شعور مدرن نيز همان مقولههايي هستند كه با ميانداري ميتوانند سبب تعادل شده و در عين حال به تمايزها احترام بگذارند.»
ميانداري و تامين اجتماعي
امينيان، با بيان اينكه در حال حاضر، در ايران نيز در حوزههاي مختلف گفتوگوي اجتماعي شكل گرفته است، تاكيد كرد: «ميتوان با آموزش اصول و تكنيكهاي ميانداري به افراد، شرايط را براي ورود آنها به عنوان مياندار در نهادهاي رسمي فراهم كرد و از اين طريق، بازار كار گستردهاي را هم براي ايرانيان فراهم آورد. يكي از اين حوزهها نيز مسائل مشترك ميان سازمان تاميناجتماعي، با شركاي اجتماعي آن است كه مياندار ميتواند با استفاده از تضادها و اختلافهاي موجود در اين ميان، در ميدان گستردهتري نقش خود را ايفا كند.»
او در اين نشست كه به مناسبت روز تامين اجتماعي برگزار شده بود، تاكيد كرد كه بسياري از چالشهاي حوزه تاميناجتماعي و رابطه كارگر و كارفرما با حضور ميانداران حل خواهد شد و علاوه بر آن، ميانداري كمك ميكند افراد و نهادها در ارتباط با يكديگر به فهمي مشترك دست يابند و به سمتوسوي حقيقتهايي مانند دادگري اجتماعي حركت كنند. امينيان، افزود: «پس از كمكهاي شايانتوجهي كه ميانداري به دولتها در حل مسائل قضايي و حقوقي كرده حالا ميانداري به ساحتهاي زندگي بشر نيز تعميم داده شده و فضا براي ورود و نقشآفريني ميانداران به عرصههاي رسمي هموارتر شده است. موضوعي كه نهادهاي رسمي در ايران بهخصوص سازمان تاميناجتماعي و تشكلهاي كارگري و كارفرمايي نيز بايد آن را جديتر بگيرند.»
واژه برزخ از طريق هانري كربن و شايگان از سهروردي وام گرفته و دادههاي ميانداري را بر آن سوار كرده است، برزخ، جهاني مثالي و فضايي مياني است كه نه بخردانه است و نه حسي است اما در عين حال هم بخردانه است و هم حسي و بهترين مفهومي است كه ميتواند پاسخگوي مكانيزم ذهني ميانداري باشد.