• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4426 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۷ مرداد

فلسفه همچون ميانداري

محسن آزموده

مفهوم مــيـــانداري (mediation) در ادبيات فلسفي رايج ما با تعابير «وساطت» يا «ميانجيگيري» شناخته شده است. اين مفهوم يكي از مفاهيم كليدي و اساسي فلسفه به ويژه در انديشه هگل، فيلسوف برجسته آلماني است. در زبان دشوار هگل مفاهيم «وساطت» و «باواسطه» به معناي «كار كردن»، «مفهوم‌پردازي»، «تامل بر»، «وحدت دو اصطلاح به وسيله سومي» به ويژه «وحدت امر كلي و امر جزيي در امر فردي» و در برابر مفاهيم «بي‎واسطه» و «بي‎واسطگي» به كار مي‎رود كه خودشان به اين معاني به كار مي‎روند: «شهودي»، «خام و ساده»، «توسعه نيافته»، «ساده»، «داده‌شده»، «بدوي»، «اوليه»، «بي‌ربط به ساير چيزها».

اصولا فلسفه‎ورزي نزد هگل به معناي وساطت است يعني تامل بر چيزها و واقعيت به واسطه مفاهيم. اگر وساطت اتفاق نيفتد، مفهوم‌پردازي و گذر از تز به سنتز اتفاق نمي‎افتد. وساطت يا ميانجيگري در فلسفه هگل كار اصلي مفاهيم است و فلسفه به اين معنا ماشين توليد مفاهيم، مفاهيمي كه كاركرد اصلي‌‎شان متشخص كردن داده‎هاي خام و بي‎واسطه آگاهي است از طريق پيوند زدن آنها به امر كلي. بدون وساطت با سادگي و خامي بدوي و نافرهيخته مواجه هستيم، سادگي اتفاقي و طبيعي. اين تامل و وساطت است كه امر داده (given) جزئي را به سطح مفهومي ارتقا مي‎بخشد همچنان كه اگر وساطت آنتي‎تز نباشد هيچ زمان تز به سنتز ارتفاع نمي‎يابد.

براي درك اهميت مفهوم وساطت، بهتر است از يك مثال ساده بهره گرفت. يك تابلوي نقاشي از يك كودك با يك تابلوي نقاشي از پيكاسو را در نظر بگيريم. در وهله اول و بدون آگاهي قبلي ممكن است اين دو بسيار به هم شبيه باشند. هر دو از خطوطي ساده و صاف و رنگ‎هايي تند بهره گرفته‎اند، در هيچ كدام خبري از بعد و حجم نيست و ربط با واقعيت در هر دو بسيار اندك به نظر مي‎رسد. اما ترديدي نيست كه اين دو تابلو از نظر ارزش هنري به هيچ عنوان قابل مقايسه نيستند؛ كمااينكه تابلوي پيكاسو در حراجي‎هاي هنري به قيمت‎هاي گزاف به فروش مي‎رسد اما اثر كودك در بهترين حالت به عنوان نخستين قلم‎‏زني‎هاي يك استعداد گمنام، جايي در دفتر خاطرات خانواده قرار مي‎گيرد.

چه چيزي باعث مي‎شود كه اين دو تابلو اين اندازه با يكديگر متفاوت باشند؟ ما مي‎دانيم كه پابلو پيكاسو يكي از بزرگ‌ترين هنرمندان و نقاشان سراسر تاريخ است. او كارش را مثل بسياري ديگر از نقاشان بزرگ از مشق طراحي و نقاشي به شيوه مالوف و مرسوم آغاز كرده و سال‌ها در اين مسير تمرين و ممارست كرده است و در نهايت به نگاه خاص و ويژه خود در نقاشي دست يافته است. به عبارت ديگر پيكاسو به وساطت و ميانجي اين تجربه و تمرين ساليان دراز است كه توانسته آن تابلوي نقاشي را خلق كند، امري كه در وهله اول به نظر نمي‌آيد. همچنين است تفاوت سادگي نثر نويسنده‎اي برجسته و بزرگ با نثر خام و ساده كسي كه تازه مشق نويسندگي مي‎كند. در وهله اول نثر هر دو ساده و سرراست به نظر مي‎رسد اما با دقت درمي‎يابيم كه سادگي به دست آمده در نثر آن اديب سرشناس، امري بي‎واسطه و خام و بدوي نيست بلكه از رهگذر و به واسطه سال‎ها ممارست و مطالعه و نوشتن و خط زدن به دست آمده است.

فلسفه‎ورزي نيز في‎حد نفسه همين وساطت است. در وهله نخست شايد به نظر برسد، آنچه يك فيلسوف بزرگ مي‎گويد، مضامين و مفاهيمي ساده و كلي درباره واقعيت است اما واقعيت آن است كه رسيدن به اين درك كلي و به ظاهر ساده به سادگي به دست نيامده و از رهگذر تامل به واسطه مفاهيمي نو بر هستي و واقعيت و سر و كله زدن با استدلال‎ها به دست آمده است. واقعيتي كه هر يك از انسان‎ها در زندگي روزمره با آن مواجه مي‎شوند به عنوان امري داده و بي‎واسطه، يكسان است، اما آنچه سبب مي‎شود اين واقعيت در كلام فلسفي به مقام حقيقت يا معرفت فلسفي ارتقا يابد، وساطت و تامل است. بدين معناست كه مي‎گوييم فلسفه وساطت يا ميانجيگري است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون