• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4447 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۳ شهريور

گفت‌وگو با داود سوري، استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه شريف

پيش‌شرط افزايش بنگاه‌هاي كوچك و پيچيدگي رشد آنها

گروه اقتصادي

 

 

ساختار اقتصاد صنعتي ايران به گونه‌اي است كه صنايع بزرگ 30 درصد از پتانسيل‌هاي بالقوه صنعتي-توليدي ايران را اشغال كرده‌اند و سهم صنايع كوچك و متوسط تا 70 درصد نيز مي‌رسد. در دولت قبل صنايع بزرگ ما منابع هنگفتي را بلعيدند. آمارها نيز گوياي اين بود كه اين صنايع رشد خوبي دارند، اما همزمان صنايع پايين‌دستي و كوچك روز به روز در وضعيت نامطلوب‌تري قرار گرفتند. بر اساس آمارهاي ارايه شده براي ايجاد شغل در صنايع بزرگي چون نفت، گاز، پتروشيمي، فولاد و سيمان حدود بيست برابر بودجه‌ لازم است كه در صنايع كوچكي چون نساجي سرمايه‌گذاري مي‌شود. به عنوان مثال در بخش صنايع سلولزي اگر ۵۰۰ ميليارد دلار سرمايه‌گذاري كنيم، تنها ۵۰۰ شغل مستقيم ايجاد خواهد شد، در حالي كه اگر اين ميزان سرمايه در بخش صنايع كوچك و پايين‌دستي انجام شود، به مراتب هم ميزان اشتغال افزايش خواهد يافت و هم خروجي آن از نظر ايجاد درآمد مالياتي براي دولت بيشتر مي‌شود. ضريب روند اشتغال در اين صنايع به مراتب بالاتر از صنايع بزرگ است. در كشورهاي پيشرفته‌اي چون كشورهاي اروپايي و ايتاليا، استراتژي اقتصادي بر صنايع كوچك و متوسط استوار است و حمايت‌هاي جدي از اين صنايع صورت مي‌گيرد، اما در كشور ما هر روز بيش از ديروز به جاي صنايع كوچك و متوسط به صنايع بزرگ توجه شده است. با اين توضيحات به نظر مي‌رسد توجه و حمايت دولت از صنايع كوچك و متوسط به جاي صنايع بزرگ به ويژه در شرايط فعلي مي‌تواند رشد و شكوفايي اقتصاد كشور و خروج از وضعيت ركود تورمي را به دنبال داشته باشد.

آمارهاي موجود در ١٠ ساله منتهي به سال ٩٢ نشان مي‌دهند كه در بخش صنعت اقتصاد ايران، سهم بزرگي از اشتغال در بنگاه‌هاي صنعتي خرد ايجاد مي‌شود. اين در حالي است كه بيشترين سهم درآمدي به دست آمده در اين بخش در بنگاه‌هاي صنعتي بزرگ توليد مي‌شود. حدود ٦٧ درصد كل اشتغال بخش صنعت، در بنگاه‌هاي خرد ايجاد شده‌اند در حالي كه فقط ١٩ درصد از كل درآمد حاصل در اين بخش در اين بنگاه‌ها توليد مي‌شوند. برعكس، در اين آمارها مشاهده مي‌شود كه بنگاه‌هاي بزرگ ١٢ درصد كل اشتغال بخش صنعتي را در اختيار داشتند در حالي كه ٥٣ درصد از كل درآمد صنعت در اين بنگاه‌ها به وجود مي‌آمد. اگر به تعداد بنگاه‌هاي موجود در اقتصاد ايران به تفكيك اندازه‌شان نيز نگاه كنيم، متوجه مي‌شويم كه بخش اعظم بنگاه‌هاي صنعتي كشور را بنگاه‌هاي كوچك و متوسط تشكيل مي‌دهند.

رابطه بين بهره‌وري به عنوان مهم‌ترين عامل رشد اقتصادي و اندازه بنگاه‌ها نيز در اين ساختار تعريف مي‌شود. مطابق داده‌هاي موجود بهره‌وري رابطه‌اي معكوس با سايز بنگاه‌هاي صنعتي در ايران دارد. به اين معنا كه متوسط بهره‌وري در بنگاه‌هاي صنعتي كوچك به مراتب بيشتر از بهره‌وري بنگاه‌هاي بزرگ است. چه عواملي سبب مي‌شوند بنگاه‌هاي صنعتي خرد و متوسط به نسبت اشتغالي كه ايجاد مي‌كنند از سهم كمتري از كل درآمد توليد شده برخوردار باشند؟ مي‌توان گفت يكي از دلايل مهم وجود اين الگو عدم وجود بازار مناسب براي بنگاه‌هاي خرد و كوچك است. محدود بودن بازار محصول براي بنگاه‌هاي كوچك سبب مي‌شود كه اين بنگاه‌ها به نسبت اشتغالي كه در آنها وجود دارد، سهم درآمد بسيار كمي در اقتصاد داشته باشند. اين خود عاملي است كه مي‌تواند موجب ناپايداري فعاليت چنين بنگاه‌هايي شود. مي‌توان گفت كه اگر همكاري با اين صنايع كوچك و متوسط متوجه تامين اعتبارات مورد نياز آنها باشد، اين سياست نيز مي‌تواند نقش بسيار تعيين‌كننده‌اي را براي فعاليت پايدار و افزايش درآمد در اين صنايع ايفا كند. سرانجام از آنجا كه بهره‌وري در اقتصاد ايران نيز با افزايش اندازه بنگاه‌ها كاهش مي‌يابد، توجه به بنگاه‌هاي كوچك و متوسط و فراهم كردن ملزومات فعاليت براي آنها از اين نظر نيز مي‌تواند عامل موثري باشد كه رشد اقتصادي در كشور را تقويت كند.داوود سوري اقتصاددان معتقد است پيچيدگي رشد، يكي از مهم‌ترين دلايل عدم رشد و بالندگي بنگاه‌هاي كوچك و متوسط كشور است. چرا كه مطابق با آمار، اقتصاد ايران به‌صورت بارز و گسترده‌اي با شركت‌هاي بزرگ دولتي و شبه‌دولتي تعريف مي‌شود كه بيش از 83 درصد اقتصاد كشور را تحت كنترل دارند. در گفت‌وگو با اين اقتصاددان، پيش‌شرط‌ها و پيچيدگي‌هاي رشد بنگاه‌هاي كوچك و متوسط در اقتصاد ايران مورد بررسي قرار گرفته است.

 

يكي از مقولاتي كه در سال‌هاي اخير مورد بحث بوده توسعه كسب ‌و كارهاي كوچك و متوسط است. براي شناخت اين موضوع اجازه بدهيد از مفاهيم شروع كنيم به چه بنگاهي كوچك و متوسط مي‌گويند؟

در دنيا تعريف روشني از بنگاه‌هاي كوچك و متوسط نداريم؛ يعني وحدت وجود ندارد و بسته به تعداد كاركنان، ميزان دارايي، گردش مالي و... بنگاه‌هاي كوچك و متوسط دسته‌بندي مي‌شوند. در ايران هم همين موضوع به چشم مي‌خورد و تعريف واحدي نيست اما نهادهاي رسمي بر اساس تعداد كاركنان اقدام به دسته‌بندي بنگاه‌ها مي‌كنند ولي بازه 50 تا 100 كاركن را مي‌توان بازه‌اي ناميد كه بنگاه‌هاي كوچك و متوسط قرار دارند.

كاركرد اين بنگاه‌ها چيست؟

بنگاه‌هاي كوچك و متوسط نهادهاي محدود اقتصادي هستند كه از طريق انباشت منابع مالي خرد، كارآفريني و پيوند با صنايع، زمينه‌هاي توسعه اقتصادي را فراهم مي‌آورند. اين بنگاه‌ها در افزايش متغيرهايي مانند رشد اقتصادي، اشتغال، توليد ثروت و كاهش فقر كشورها نقش حياتي دارند. درصد بالايي از نيروي كار هر كشور در بنگاه‌هاي كوچك و متوسط فعاليت مي‌كنند و همين دليل كافي است كه دولت‌ها با حساسيت بالايي به عملكرد بنگاه‌هاي كوچك و متوسط نظارت دارند ظرفيت بنگاه‌ها در خلق فرصت‌هاي شغلي جديد و به كار گرفتن نيروهاي بيكار يكي ديگر از كاركردهاي اين بنگاه‌ها است در واقع اين مكانيسم منجر به تعديل نرخ بيكاري مي‌شود. بر اساس آمار كميسيون اروپا 83 درصد از خلق فرصت‌هاي شغلي جديد در اتحاديه اروپا در پنج سال منتهي به سال 2012 بر عهده بنگاه‌هاي كوچك و متوسط بوده است. در برخي از كشورها يكي از راهبردهاي مهم براي هدايت بخش غيررسمي بازار به بخش مولد اقتصاد، توسعه و حمايت از بنگاه‌هاي كوچك و متوسط است و رونق اين بنگاه‌ها منجر به كاهش نرخ مشاركت نيروي كار در شغل‌هاي كاذب و غيررسمي مي‌شود. اين راهبرد، به‌خصوص در مورد كشورهاي كمتر توسعه‌يافته، به دليل نسبت بالاي بخش غيررسمي، موثر واقع شده است.

ايده‌هاي كارآفريني و دانش‌بنيان يا همان استارت‌آپي در بستر بنگاه‌هاي كوچك و متوسط رشد و گسترش پيدا مي‌كنند. به همين دليل يك رابطه معنادار بين رونق بنگاه‌هاي كوچك و متوسط و توسعه كارآفريني وجود دارد. به‌عبارت ‌ديگر اگر كارآفريني را يك فرآيند در نظر بگيريم، بنگاه‌هاي كوچك و متوسط ابزار اجرايي آن در بخش‌هاي مختلف اقتصاد هستند كه حمايت از اين بنگاه‌ها به رشد و گسترش كارآفريني منجر خواهد شد.

خلق كانال‌هاي متنوع و كارا براي هدايت پس‌اندازهاي خرد به سمت توليد در اقتصاد يكي از مهم‌ترين دغدغه‌ها در هر اقتصادي است. بنگاه‌هاي كوچك و متوسط به‌ خوبي مي‌توانند ضمن تجميع پس‌اندازهاي پراكنده در اقتصاد، زمينه‌هاي تزريق منابع مالي خرد به توليد را فراهم كنند.

مهم‌ترين مولفه‌اي كه مي‌تواند به توسعه اين بنگاه‌ها كمك كند چيست؟

فضاي و كسب كار است؛ اساسا درجه بهبود فضاي كسب‌ و كار يك كشور بر اساس معيارهاي آسان يا دشوار بودن راه‌اندازي بنگاه‌هاي خرد تا متوسط ارزيابي مي‌شود.

مي‌شود اين گزاره كلي را ملموس‌تر بيان كنيد؟

در بيان ساده‌تر بنگاه‌هاي كوچك و متوسط در كشوري رشد مي‌كنند كه چشم‌انداز بزرگ شدن داشته باشند يعني در آينده اگر ببيند مي‌تواند رشد كنند و بزرگ شوند قطعا دست به سرمايه‌گذاري مي‌زنند در غير اين صورت وارد چرخه نمي‌شوند.

يعني شما اعتقاد داريد كسب ‌و كار چرخه‌اي دارد كه از مرحله جنيني شروع مي‌شود و تا بلوغ ادامه مي‌يابد؟

دقيقا؛ اگر سرمايه‌گذار چشم‌انداز پيش رو را مناسب بداند قطعا وارد مي‌شود در غير اين صورت خير.

اين مربوط به ريسك درون صنعت هم مي‌شود يا نه؟ شما وضعيت كلان را مدنظر قرار داريد؟

احتمال بزرگ شدن يك بنگاه تابع محيط داخلي و پيراموني است. من از زاويه پيراموني بحث كردم چون از زاويه داخلي بحث فرق دارد. براي نمونه بي‌نهايت ايده وجود دارد كه وارد بازار مي‌شود اما به دلايل اقتصادي شكست مي‌خورد و مورد استقبال قرار نمي‌گيرد. به قول يك اقتصاددان كسب ‌و كارها صاحب يك گورستان هستند كه بي‌نهايت ايده در آن دفن شده‌اند؛ اما برخي اوقات ايده نه به خاطر وضعيت رقابتي بلكه به دليل اتفاقات پيش‌بيني ‌نشده زمينگير مي‌شوند.

يك نكته را نيز بايد همين ‌جا اضافه كنم كه به پيچيدگي‌هاي تعريف بنگاه‌هاي كوچك و متوسط يك نكته ديگر اضافه شده است آن‌هم بحث استارت‌آپ‌ها است. طبيعتا اينگونه فعاليت‌ها با ريسك‌هاي زيادي روبرو است و حتي تامين مالي آنها در قالب صندوق‌هاي خطرپذير انجام مي‌شود؛ بنابراين عوامل پيراموني مهم‌تر از عوامل داخل محيط است.

اتفاقا يكي از سوالات من مربوط به استارت‌آپ‌ها بود. كسب‌وكارهاي كوچك در اين حوزه چه اهميتي دارند؟

تقريبا فعاليت‌هاي استارت‌آپي با فعاليت‌هاي كوچك آغاز مي‌شوند اما اشاره كردم تفاوت در حوزه استارت‌آپي با بخش واقعي موجب پيچيده‌تر كردن تعريف شده است. براي نمونه كسب‌ و كارهاي مبتني بر فناوري‌هاي جديد ميزان اشتغال مستقيم را به نسبت گذشته ندارند. فعاليت اين شركت‌ها به ‌شدت ريسكي‌تر است و ممكن است از هر 100 ايده يك ايده پا بگيرد؛ بنابراين استارت‌آپ‌هاي مبتني بر فناوري با بنگاه‌هاي كلاسيك قديم در نوع محصول، ميزان كاركن و حتي ارزش دارايي متفاوت هستند. براي مثال ممكن است بنگاه‌هاي فناورانه دارايي فيزيكي بالايي نداشته باشند اما ارزش دارايي آنها بالاتر از يك بنگاه مشابه در بخش واقعي باشد.

در ايران مشكل بنگاه‌هاي كوچك و متوسط براي توسعه چيست؟ چون بررسي آمار بنگاه‌هاي صنعتي كوچك و متوسط در كشور نشان ‌دهنده آسيب‌پذيري اين بخش مهم، به دليل نبود بسته حمايتي از طرف دولت و همچنين عدم توفيق سيستم بانكداري در تعامل مثبت، منضبط و كارا با اين بنگاه‌هاست.

در ايران مسائل متعدد است؛ اگر مبنايي قرار باشد نگاه شود بحث حقوق مالكيت و امنيت سرمايه‌گذاري از مسائل مهم است. مثلا شما نگاه كنيد چند بنگاه امكان داشته‌اند از مرحله كوچك شروع كنند و بزرگ شوند؟ تعداد زياد نيست به چه دليل اين اتفاق رخ داده است؟ من فكر مي‌كنم يا نگران رعايت حقوق مالكيت بوده‌اند يا نگران امنيت سرمايه‌گذاري. منظور از امنيت سرمايه‌گذاري فقط مسائل سياسي نيست. بنگاه‌هايي كه در يك چارچوب راه‌اندازي مي‌شوند با عوض شدن دولت ناگهان با چارچوبي ديگر روبرو مي‌شوند يعني در سياستگذاري‌ها تزلزل وجود دارد و اين تزلزل بر تامين سرمايه‌گذاري تاثير مي‌گذارد. نكته ديگر وجود حداكثري دولت در تمامي شوون اقتصادي كشور است. اين موضوع يكي از مهم‌ترين دلايل عدم رشد و بالندگي بنگاه‌هاي كوچك و متوسط كشور است.

ورود نهادها، سازمان‌ها و شركت‌هاي دولتي به عنوان بنگاه‌هاي اقتصادي با هدف كسب سود و پشتوانه‌هاي مالي قوي، قدرت رقابت بنگاه‌هاي بخش خصوصي را در بازار تضعيف كرده و در اغلب موارد به شكست و خروج اين بنگاه‌ها از بازار منجر مي‌شود. اقتصاد ايران به‌صورت بارز و گسترده‌اي با شركت‌هاي بزرگ دولتي و شبه‌دولتي تعريف مي‌شود كه بيش از 83 درصد اقتصاد كشور را تحت كنترل دارند.

در تحقيقات جهاني كه انجام شده نحوه دسترسي به منابع مالي، بي‌ثباتي سياسي، موانع قانوني و مالياتي و نرخ تورم چهار مانع اصلي در برابر بنگاه‌هاي كوچك و متوسط هستند؛ اما اصلي‌ترين مانع پيش رو براي رشد بنگاه‌هاي كوچك و متوسط، دسترسي به منابع مالي و عدم تكافوي آن است. بررسي‌هاي بانك جهاني و موسسه تامين مالي بين‌المللي نشان مي‌دهد در كشورهاي با درآمد پايين بيش از نيمي از بنگاه‌هاي كوچك و متوسط با محدوديت تامين مالي مواجه هستند در ايران مساله تامين مالي بنگاه‌هاي حادتر است زيرا ابزارها و بسترها و بسترهاي مالي مناسب وجود ندارد. به طور كلي مي‌توان گفت كه در كشور هنوز بين بخش بانكي به عنوان اصلي‌ترين نهاد تامين مالي در كشور و بخش توليد ارتباط سازنده‌اي برقرار نشده است.

چرا اين خلأ وجود دارد؟

چون عدم تقارن اطلاعاتي وجود دارد و اين موضوع مانع از اعتبار سنجي درست بنگاه‌ها است. به نظر مي‌رسد اگر دولت در اين بخش پيشقدم شود و عدم تقارن را رفع كند بسيار كاراتر عمل كرده است تا از طريق بخشنامه و تكليف بخواهد از بنگاه‌ها حمايت كند. ايجاد يك بانك اطلاعاتي و كمك به اعتبار‌سنجي قاعده بازي را عوض مي‌كند.

شما بر نبودن چشم‌انداز در بزرگ شدن تاكيد داريد اما در برخي كشورها مثل سوئد بنگاه‌هايي كه اقدام به تامين قطعات خودروهاي سنگين مي‌كنند كماكان در حد متوسط باقي مانده‌اند و به ‌صورت خانوادگي اداره مي‌شوند.

در هر كشوري بسته به نگاه وضعيت متفاوت است اشاره كردم منظور از بزرگي يا كوچكي در كشورهاي مختلف متفاوت است و يكسان نيست اما نكته خوبي را پرسيديد. منظور من از بزرگ شدن سايز نيست، نقش است. منظور قرار گرفتن در زنجيره توليد است. اتفاقا در سوئد شبكه قطعه‌سازي مورد نظر شما در زنجيره توليد است و فارغ از هر اتفاق سياسي در اين شبكه قرار دارد. در واقع در برخي كشورها يك شركت بزرگ لنگر ديگر شركت‌ها مي‌شود اما در ايران اصلا اين گونه نيست؛ نه لنگرسازي شده نه زمينه براي رشد تدريجي خود بنگاه در صنعت فعاليت وجود دارد. دلايل آن را نيز در سوال قبل پاسخ دادم.


بنگاه‌هاي كوچك و متوسط نهادهاي محدود اقتصادي هستند كه از طريق انباشت منابع مالي خرد، كارآفريني و پيوند با صنايع، زمينه‌هاي توسعه اقتصادي را فراهم مي‌آورند. اين بنگاه‌ها در افزايش متغيرهايي مانند رشد اقتصادي، اشتغال، توليد ثروت و كاهش فقر كشورها نقش حياتي دارند.

بر اساس آمار كميسيون اروپا 83 درصد از خلق فرصت‌هاي شغلي جديد در اتحاديه اروپا در پنج سال منتهي به سال 2012 بر عهده بنگاه‌هاي كوچك و متوسط بوده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون