پيام محبي، رييس بيمارستان دامپزشكي تهران گفت: به تازگي در كهريزك سگها را كشتند و موج اعتراض به راه افتاد اما همانقدر كه كشتن حيوانات زشت است، غذا دادن به سگهاي ولگرد هم زشت و نادرست است.
به گزارش مهر پيام محبي، رييس بيمارستان دامپزشكي تهران، در پاسخ به اين پرسش كه متولي درمان حيات وحش در صورت آسيب با توجه به آنكه صاحب خاصي ندارند كيست و هزينه درمان حيات وحش را چه كسي بايد بدهد، گفت: زماني كه يك حيوان آسيب ببيند، ولو گراز باشد كه اغلب آن را حيوان آسيبرسان تلقي ميكنند، اگر نوع بشر در آن آسيب مقصر باشد، حتما بايد ترميم شود. هر تاثيري كه روي حيات وحش ميگذاريم به خودمان بازميگردد و بنابراين حتي اگر يك گراز هم به سبب نوع بشر آسيب ببيند و ما آن آسيب را ترميم نكنيم، بازخورد آن آسيب به خودمان بازميگردد.
محبي تصريح كرد: متولي دامپزشكي حيات وحش عملا و طبق قانون، سازمان محيط زيست است. من به نقش سازمان محيط زيست خيلي منتقدم و در قانون ما، جايگاه سازمان محيط زيست اشتباه تعريف شده است. كلا نهادهايي مثل وزارت بهداشت، سازمان بهداشت، سازمان دامپزشكي در بهداشت كشور و در سلامت افراد نقش دارند و بايد با يك مديريت واحد اداره شوند كه اين اتفاق نميافتد. بنابراين اختلالاتي به وجود ميآيد. مثلا در بحث دامپزشكي، محيط زيست بعضي وقتها توپ را به زمين دامپزشكي مياندازد، دامپزشكي به يك وزارتخانه به نام وزارت جهاد كشاورزي كه عملا كار اقتصادي انجام ميدهد و بعد معضلاتي پيش ميآيد كه نميتوان جلوي آن را گرفت.
او ادامه داد: تا به حال فكري براي اين مساله نشده است با اينكه خيلي وقت است مساله بيماريهاي حيوانات در كشور مطرح است. بعد از تاسيس دانشگاه تهران، عملا دانشكده دامپزشكي داشتيم و قبل از آن هم ارتش كار دامپزشكي ميكرد اما تا به حال كسي درباره دامپزشكي حيات وحش متاسفانه كاري نكرده است.
رييس بيمارستان دامپزشكي تهران در پاسخ به اينكه چرا در اغلب پروندههاي خاص حيات وحش بلافاصله پس از تعيين دامپزشك، اختلاف ميان دامپزشكان شروع ميشود و حملات به فرد مسوول آغاز ميشود، گفت: دليلش اين است كه تخصص نداريم و وقتي تخصص نداريم افراد به قول معروف سليقهاي وارد عمل ميشوند و يك مدير، يا دامپزشك براساس دادههاي خود عمل ميكند؛ در حالي كه اگر تخصص داشته باشيم مثل پروتكل و كتاب مقدس براي اين رشته بايد مو به مو به آن عمل شود.
يكجا ميبينيم با اتفاق يك عمل درست انجام ميشود و به همان ميزان ريسك وجود دارد كه عمل موفق انجام نشود. از سر اتفاق يك نفر خوشنام و ديگري بدنام ميشود، در حالي كه هر دو اشتباه ميكردند چون پروتكلي انجام نشده و بنابراين لزوما نتيجه درست نشاندهنده راه درست نيست.
محبي درباره اينكه هزينههاي درمان حيات وحش چگونه بايد تامين شود، گفت: در اين مورد خاص حتي كشورهايي مثل كنيا و تانزانيا كه كشورهايي آشفته به شمار ميروند بسيار مرتبتر از ما هستند. در حيات وحش آن كشورها اگر پلنگ يا شيري نصف كپل يك گورخر را بخورد كسي به گورخر كار ندارد و آن گورخر به مسير خود ادامه ميدهد تا بميرد اما اگر يك ماشين پاي گورخر را بشكند وظيفه اصلاح پاي گورخر برقرار است. يعني مداخله نوع بشر است كه داستان را خراب ميكند. متاسفانه در كشور ما بر اساس سليقه مديران تصميمگيري ميشود و روندي براي اين مساله نداريم. مثال بارز، حيوانات بيسرپرست در كشورمان است.
به تازگي در كهريزك سگها را كشتند و موج اعتراض به راه افتاد اما همانقدر كه كشتن حيوانات زشت است غذا دادن به سگهاي ولگرد هم زشت و نادرست است هرچند كه فكر ميكنند كار خير انجام ميدهند.
حتي ميتوان ثابت كرد كه مقصر كشته شدن آن سگها، كساني بودند كه به آن سگها در بيابان غذا دادند و عملا تكثيرشان كردند. هر گونهاي از حيوانات را حمايت مداخلهجويانه كنيم، گونههاي ديگر را به خطر مياندازيم. فراموش نكنيم يكي از بزرگترين و اولين دلايل انقراض يوزپلنگهاي ايراني، سگهاي ولگرد هستند.
او توضيح داد: اين دو گونه در طبيعت تضاد منافع دارند و علاوه بر اين اگر يوزپلنگ را در طبيعت ببينيم آن را ميزنيم در حالي كه سگ را نميزنيم و به اين ترتيب سگ شانس بقا دارد و بنابراين ما سيستم يكپارچه را خودمان به هم ميزنيم و زماني كه اين كار را كرديم سوال ميپرسيم كه چرا اين اتفاق افتاد و همه چيز به هم ريخته و نميتوانيم آن را كنترل كنيم.
در اينجا اگر عناصر را درست بچينيم ميتوانيم يك سازمان كوچك و چابك بگذاريم كه وظيفه مداخله دامپزشكي در حيات وحشي را دارد كه توسط انسان و نوع بشر آسيب ديده و كارها آسان ميشود. اما الان آنقدر موضوع بغرنج شده كه حتي نميدانيم از كجاي كلاف شروع كنيم.