اين جيب به آن جيب
در مثل مناقشه نيست وضعيت فعلي اين رسانه به مثابه يك شترمرغ است؛ به او ميگوييم بار ببر، ميگويد من مرغم، ميگوييم تخم بگذار، ميگويد من شترم. نكته دوم اينجاست كه باشگاههاي بزرگ ما هم دولتي هستند. تراكتور با زنوزي را كنار بگذاريم، باشگاههاي بزرگ ديگرمان دولتي هستند. دولت در حال تقبل هزينه باشگاهها و صدا و سيما است. صدا و سيما ميگويد بودجه كم گرفتهايم، دولت پاسخ ميدهد پس حالا كه بودجهات كافي نيست نميخواهد حق پخش فوتبال را بدهي. شما هم مثل آنها فرزند من هستيد. باشگاههاي فوتبال ميگويند پول نداريم، دولت به دنبال يك راهكار ديگر ميرود و همه چيز با فرمول اين جيب به آن جيب پيش ميرود. در اكثر كشورهاي جهان رسانه ميگويد من زمان پخش فلان بازي بيننده بيشتري دارم، پس حق آگهيام را بيشتر خواهم كرد. باشگاهها هم كه بنگاه تجاري هستند از اين درآمد بيشتر سهمخواهي ميكنند. اگر رسانه سهمشان را ندهد، باشگاهها براي تامين منافع خود سراغ رسانه ديگري ميروند. اين موضوع سيستم رقابتي به وجود ميآورد. انحصار رسانهاي اما تمام اين قواعد را بر هم ميزند. مشكل حق پخش تلويزيوني، ناشي از يك اشكال فرمي است كه مشكلات بسياري به وجود آورده و به وجود خواهد آورد. تا زماني كه اين فرم و اين چارچوب اصلاح نشود، در روي همين پاشنه خواهد چرخيد.