آلونکی معلق میان زمینی لمیزرع و سپیدهدمانی بیپایان!
فرزانه تونی|روبرتو بولانیو نویسنده، شاعر و مقالهنویس شیلیایی، داستان «کابوی تحملناپذیر» را پانزده روز پیش از مرگش در سال 2003 به ناشرش تحویل داد. کتاب «کابوی تحملناپذیر» که مجموعهای از پنج داستان کوتاه و دو خطابه است، در سال 2004 برنده جایزه ادبی آلتاثر شد. اين نويسنده در داستانهایش اغلب از زندگی شخصیتهای شاعر و نویسنده صحبت میکند و مهمترین عنصری که در این مجموعه داستان بولانیو میبینیم، سرگشتگیهای زندگی مدرنیته، سفر و نوعی آوارگی و ناپدیدشدن است؛ عنصری که بولانیو بهخوبی آن را در زندگی خود لمس کرد. داستان اول در باب زندگی یک سرباز ویتنامی رنجدیده است که در انتهای داستان گموگور میشود. «کابویتحملناپذیر» نام داستان دوم اوست که از قصه «جنوب» بورخس الهام گرفته شده و ماجرای مرد مسنی است که بین روستا و شهر محل زندگیاش در سفر است. داستان سوم بولانیو که با شخصیت خوسهفینای داستان کافکا در ارتباط است، حول محور زندگی موشهای صحرایی است که برای بقایشان دائما در سفر هستند. «سفر آلبارو روسلو» داستان چهارم، حکایت زندگی یک نویسنده آرژانتینی است که در جستوجوی کارگردانی که بدون داشتن حق کپی- رایت از داستانهای آلبارو استفاده كند، به فرانسه سفر میکند. داستان پنجم به نام «دو قصه کاتولیک» است و دو خطابهای که در انتهای داستانها آمده، فیالواقع جزو یکی از شاهکارهای بولانیو در این کتاب است. بولانیو که بعد از آگاهی از بیماریاش خطابه «ادبیات به علاوه ادبیات برابر است با بیماری» را نوشت، از موضوعاتی چون بیماری و رابطه آن با ادبیات، همآغوشی، سفر و اشعار شاعران فرانسوی چون مالارمه و بودلر صحبت به میان آورده است. طبیعی است که مخاطب قبل از خواندن این کتاب، باید با ادبیات امریکای لاتین و نویسندگانش آشنایی داشته باشد و همچنین به پینوشتهای دقیق و کاملی که در انتهای کتاب به ترجمه روان وحید علیزاده رزازی نوشته شده است توجه کند زیرا در خطابه دوم، بولانیو به وفور از این اسامی استفاده کرده و از وضعیت کنونی ادبیات و نویسندگان اسپانیا سخن به میان میآورد.