محمدرضا تاجيك
«راهبري در جريان اصلاحات» را تبيين كرد
در نكوهش بتسازي
در مدح تربيت سقراط
«خاتمي رهبر جريان اصلاحات نيست» گزارهاي آشنا است كه البته اينبار گوينده آن همان گوينده قبلي نيست؛ موضوعي كه به نظر ميرسد در حمله و هجمه به گويندگان اين جمله موثر باشد. آخرينبار غلامحسين كرباسچي، دبيركل كارگزاران سازندگي بود كه در مصاحبهاي با ارگان رسمي اين حزب صحبت از خاتمي را به ميان آورد و گفت رهبري و مديريت جريان اصلاحات با خاتمي نيست. ادله او اين بود كه راهبري يك جريان و مديريت آن نيازمند زمان گذاشتن تمام و كمال و پذيرش همهجانبه اقدامات يك جريان سياسي است و البته تاكيد كردهبود كه شخص خاتمي نيز مدعي رهبري جريان نيست؛ بلكه او يك شخصيت كاريزما و تاثيرگذار در جريان اصلاحات است و زمان آن فرارسيده كه جريان اصلاحات سازوكار مديريت سياسي براي خود تعبيه كند. كرباسچي پس از طرح اين موضوع ازسوي برخي رسانهها كه بعضا گرايشهاي نزديك به اصلاحطلبان داشتند با انتقادهايي مواجه شد. اين گزاره اينبار ازسوي محمدرضا تاجيك مطرح شده است. از تئوريسينهاي اصلاحات، پژوهشگر و مشاور محمدرضا عارف كه دفعه گذشته رسانهاي نزديك به او هيزم به آتشي ريخت كه از صحبتهاي كرباسچي شعلهور شدهبود. با اين حال اينبار ادعاي تاجيك چندان با حمله و هجمه مواجه نشد. شايد بتوان يكي از دلايل آن را موقعيت اين دو چهره دانست كه يكي دبيركل حزب و شخصيتي سياسي است كه قطعا در بزنگاههاي انتخاباتي طلب سهم خواهند كرد و ديگري استاد دانشگاه و تئوريسيني كه بيشتر از نقش عملياتي و اجرايي در يك جريان سياسي هويتي مشاورهاي و سياستگذاري دارد. محمدرضا تاجيك در گفتوگويي كه بهتازگي با «خبرآنلاين» داشته، گفته است: «شخص آقاي خاتمي هيچگاه مدعي رهبري جريان اصلاحطلبي نبوده، هيچ كجا گزاره و ادعايي از ايشان نيست كه بگويد من رهبر جريان اصلاحطلبي هستم.» او همچنين فرهنگ «بتسازي» از يك شخصيت را نكوهش كرده و توضيح داده است: «منش ديرينه ما، خصوصا ايرانيان اينگونه بوده است كه همواره بتي ساختيم و بعد در جلوي آن تعظيم كرديم. سفرنامهنويسان مينويسند علت استمرار قدرت در ايران اصحاب قدرت نبودند، مردم بودند. مردمي كه بالاخره يكي را بت ميكردند، اسمش را ميگذاشتند رستم و بعد خود ميهراسيدند.» تاجيك معتقد است كه رهبري اصلاحات بايد جمعي باشد چرا كه در روش و منش اصلاحطلبان اساسا راهبري و رهبري جمعي تعريف ميشود. او همچنين تاكيد ميكند كه «تفكري را بازتوليد ميكنيم كه اصلاحطلبي نافي و ناقد آن است.» مثال او از شيوه مديريت شورايي ارجاع به ماجراي سقراط است كه شاگردانش را به گونهاي تربيت كرد كه توجيهگر صحبتهاي او نباشند بلكه بتوانند ناقد باشند. جالب آنجا كه تاجيك در اثناي اين مصاحبه ميگويد رهبر انتخاب نميشود بلكه «رهبران از پسِ پرده بيرون ميآيند و نمايان ميشوند و همگان شأنيت آنها را براي رهبري به رسميت ميشناسند، نه اينكه يك عده خاص به صورت خاص، به صورت تفويضي و انتصابي يا عدهاي خاص بالاخره اين ليدري و رهبري را ايجاد كنند. شايد يك مقدار اتوپيايي و انتزاعي باشد، اما به اعتقاد من بايد در اين مسير گام بگذاريم.» اين تئوريسين البته در جاي جاي مصاحبه تاكيد دارد كه اصلاحطلبان نقد خودشان را فراموش كرده و محاسبه نفس نكردهاند. در همين راستا پيشنهاد ميدهد كه «اصلاحطلبان به يك دوران دور از خانه قدرت احتياج دارند» و «گاهي بايد شكست بخوريد تا خود را نقد و بازسازي كنيد.» او در بخش ديگري از مصاحبه نيز اذعان دارد كه با ليستي راي دادن مخالف است و توضيح ميدهد كه «من معتقد به استراتژي اقليت موثر» هستم.