مينا يا آرشيناز؟!
عليرضا حيدري
برخي از ما در نام نهادن بر فرزندان خود از عربي بودن اسامي اجتناب ميكنيم و با دست شستن از نامگذاري عربي و كوشش براي نام نهادن پارسي/آريايي روي اولادمان به خيال خود ميخواهيم با مظاهر عربي مبارزه كنيم. دشمني با مظاهر «عربيت»، اغلب مضحك است و هيچگاه نميخواهيم از فرهنگ شفاهي مجازي خود دست برداريم. بهطور مثال در يكي از صفحات مجازي توضيحي خجالتآور از نام «آرشيناز» ديدم با اين شرح: «واژه فارسي-اوستايي، نام يكي از ملكههاي دوران هخامنشي (3000 سال پيش) كه به دليل جذابيت و زيرك بودن، به اين نام مشهور گشته است. آر: آريايي، ايراني-پارسي. شي: كاردان، باتجربه. ناز: كرِشمه، عِشوه. معني: دختر دلرُبا و باهوش آريايي، دوشيزه ايراني زرنگ! شهربانوي فريبنده و كاربلد فارسي.» اما اين توضيح اشتباهات عجيبي دارد و در رد آن بايد بگويم: «1-واژه فارسي-اوستايي نداريم. اوستايي و فارسي دو زبان جدا هستند. پس فارسي-اوستايي غلط است. 2- هنگام هخامنشيان از 2600 سال پيش است نه از 300 سال پيش. 3-نام زنان هخامنشي جز در منابع يوناني و گلنبشتههاي ايلامي (عيلامي) ديده نميشود و معلوم نيست چنين نامي با چنين تلفظي اولا در اين منابع موجود و ديگر اينكه تلفظش همان تلفظ فارسي باستان (زبان فارسي هنگام هخامنشي) باشد. 4- «آر» در متون «فارسي باستان» و «اوستايي» وجود ندارد كه به معني «آريايي» و «پارسي» باشد و چون «آريايي» بخش اولش در «فارسي» امروز «آر» است دليل بر اين نيست كه در زمان «هخامنشي»، «آر» تلفظ ميشده. «آريايي» در «فارسي باستان»، «اري» و در «اوستايي»، «اايري» تلفظ ميشده. 5-«آريايي» به معني «پارسي» نيست كه هر دو در يك مدخل معني يك واژه خاص باشند. اينها ايرادات توضيح مربوط به «آر»، بخش نخست اين واژه در خوشبينانهترين حالت، موجود در منابع بيگانه و در بدبينانهترين حالت، مجعول است. اگر به بررسي «شي» و «ناز» بپردازيم، شماره دلايل به بيش از 20 خواهد رسيد كه در اين يادداشت مجال پرداختن به آنها نيست.»
براي اينكه روشن شود چگونه ريشهيابي و معناي يك نام ميتواند شناخته شود، از طريقي حدودا علمي، براي مثال يك نام را بررسي ميكنيم. واژه خوشآهنگ مينا در زبان فارسي، در واژهنامهها بايد در دو مدخل گزارش شود: 1- مينا به معني آبگينه و آيينه و شيشه و 2- مينا نام يك نوع مرغ (پرنده) است. مدخل دوم ظاهرا از مينا در هندي بگرفته شده كه نام پرندهاي است. اما اشتقاق و ريشهشناسي ميناي اول قطعي نيست. گروهي آن را برگرفته از واژه اوستايي مينو به معني گردنبند يا جواهرِ مخصوص گردن دانستهاند و گروهي ديگر آن را با واژه مينو در فارسي به معني بهشت همريشه ميدانند. در لغتنامه دهخدا، مينا در فارسي به اين معاني به كار رفته: آبگينه، شيشه، شيشه سپيد يا سبز، آسمان، پيرايه (مايه تزيين) كاسه، نوعي از زينت فلزات به رنگ آبي، جام و قدح، مي، آنچه رنگ آبي يا لاجوردي دارد، سفيدي و شفافي قرنيه چشم به مناسبت شباهت به آبگينه. دهخدا شواهد بسياري از ادب فارسي نقل و تركيبات متعددي همراه با مينا آورده و معنيشان را ذكر كرده. در هزار و صد سال گذشته، اين واژه بسيار مورد استفاده شعرا و ادباي فارسي بوده و شايد تازهترين شاهد در ادب فارسي كه ميتوان از آن ياد كرد و عموم مردم هم احتمالا از آن آگاهند، تصنيفي است سروده محمد معتمدي با نام كوير: «اي چشمان مست تو ميناي شراب من/ ياد تو چه ميكند با حال خراب من...» تعبير معتمدي با وجود آشنايي در ذهن ما، بسيار بديع است؛ چشمي كه هم مست است و هم مستكننده و چون شيشه مي است. كوتاه آنكه واژههاي بيبنياد يا با ريشهشناسي غلط، بسيار هستند و متاسفانه روي بسياري از فرزندان اين مرز و بوم نهاده ميشود! «لغتنامه دهخدا» و «فرهنگ معين» و «فرهنگ سخن» موجود است و ما براي نام نهادن روي فرزندان خود سراغ موهومات ميرويم و خوشحاليم كه اسم فرزندمان تك است و «آريايي» و اصيل.