• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4498 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۸ آبان

آموزه‌هاي مدير آمدنيوز

عباس عبدي

از بازداشت مدير آمدنيوز چه درس‌هايي مي‌توان گرفت؟ در اين يادداشت مي‌كوشم به چند مورد محدود آن اشاره كنم. هرچند درس‌هاي ديگر نيز هست. اولين نكته‌اي كه براي هر ناظري جلب‌توجه مي‌كرد، روند نزولي مخاطبان اين كانال بود. نمودار تعداد اعضاي اين كانال و كانال جانشين آن، نشان مي‌دهد كه با يك شيب معنادار تعداد اعضاي آن از ابتداي راه‌اندازي تا آبان 1396 افزايشي بوده است، ولي از آبان 1396 شروع به كاهش مي‌كند و از حدود 700 هزار به 500 هزار مي‌رسد. ولي در جريان حوادث دي‌ماه و طي مدت محدودي يك رشد صد درصدي را شاهديم. با اجراي فيلترينگ نيز روند افزايشي اعضايش ادامه پيدا مي‌كند، تا مهر 1397 كه به حدود 1 ميليون و 800 هزار عضو مي‌رسد. از مهر 1397 تا مهر 1398 دوباره روند كاهشي شده و به‌طور مستمر ادامه مي‌يابد و در دو ماه آخر تابستان امسال اين روند كاهشي شتاب بيشتري پيدا مي‌كند و در نهايت تعداد اعضا به حدود نصف رقم سال گذشته مي‌رسد.

اگر به اين روند دقت كنيم، متوجه مي‌شويم كه هنگام كاهش تعداد اعضا، مديريت كانال دست به اقدامي مي‌زند تا جلوي كاهش را بگيرد. در سال 1396 و در جريان اتفاقات دي‌ماه 1396 با سوار شدن بر امواج آن حوادث كه از سوي تندروهاي داخلي آغاز شد، موفق مي‌شود روند كاهشي را معكوس كند ولي در يك سال گذشته هيچ اقدام معمولي نتوانسته مانع از روند كاهشي تعداد اعضاي آن شود و اين به منزله حذف و مرگ اين كانال تلقي مي‌شد؛ لذا بايد دست به يك اقدام و ابتكار مي‌زد و اين كار براي بقاي آمدنيوز ضروري بود. ولي اين اقدام بسيار احمقانه بود. اگر بخواهيم در گذشته تاريخي نمونه آن را بيابيم بايد به عمليات مرصاد اشاره كرد كه اتفاقا آن هم از عراق آغاز شده بود. ارزيابي سازمان مجاهدين اين بود كه با پذيرش قطعنامه 598 و پذيرش آتش‌بس اين سازمان به حاشيه خواهد رفت؛ لذا به ناچار بايد دست به اقدامي مي‌زدند؛ اقدامي كه از نظر يك ناظر بيروني بسيار احمقانه و عجيب بود. شايد عراق هم به نحوي در صدد خلاص شدن از دست مجاهدين بود و آنان را در رسيدن به اين فهم يا نفهمي كمك كرد، همچنان كه سازمان اطلاعات فرانسه احتمالا مشابه اين نقش را در جريان آمدن مدير آمدنيوز به عراق ايفا كرد.

بنابراين اشتباه مدير آمدنيوز در آمدن به عراق فقط محصول سادگي يا حماقت نيست، بلكه ناشي از جبر موقعيتي و ساختاري است كه در آن قرار گرفته بود. اين افراد و گروه‌ها از ابتدا مسير نادرستي را طي مي‌كنند؛ مسيري كه در انتهاي آن وابستگي شديدي به قدرت خارجي پيدا كرده و قدرت و اعتبارشان به حمايت بيگانگان گره مي‌خورد و به مرحله‌اي مي‌رسند كه براي بقا بايد دست به عمليات ريسكي و انتحاري بزنند. مشكل دوم نيز بي‌ارتباط با مساله اول نيست. آمدنيوز در تله و توري گرفتار شد كه خودش آن را پهن كرده بود. كسي كه اخبار فيك و جعلي منتشر مي‌كند تا ديگران را فريب دهد، احتمالا كم‌كم خودش نيز به اين‌گونه اخبار باور مي‌كند و تحت‌تاثير اخبار دروغ و نيز فريب‌هاي اطلاعاتي قرار گرفته و در دام‌ خودساخته گرفتار مي‌شود. چگونه ممكن است كه يك نفر گمان كند يك شركت مهم از طرف كشورهاي خارجي در عراق آماده است كه با او قرارداد مهم همكاري عليه ايران بسته و از او حمايت كنند؟ و فقط هم در عراق حاضر به گفت‌وگو و انعقاد قرارداد است! يا اينكه چگونه كسي در موقعيت سياسي او به اين نتيجه مي‌رسد كه مي‌تواند به ديدار آيت‌الله سيستاني برود يا... اصولا نفس اينكه يك نفر چون او گمان كند كه مي‌تواند وارد عراق شود و تحت پيشرفته‌ترين تدابير حفاظتي به مكان امني برده شود و پول بگيرد و قرارداد امضا كند، جز ساده‌لوحي محض چيز ديگري تلقي نمي‌شود و اين نيست مگر محصول باورمندي به اخبار جعلي. سومين نكته مهم اين است كه او ظاهرا فاقد مشاور بوده است. ممكن نيست كه كسي با چند نفر مشورت كند و چنين تصميم عجيبي را بگيرد. همان اتفاقي كه در جريان رهبري مسعود رجوي در سازمان مجاهدين رخ داد و به مقام اولوهيت و بي‌نياز از مشاور رسيد. مدير آمدنيوز احتمالا همچون رجوي، اطرافياني نداشته كه برايش كف بزنند؛ لذا به تنهايي به اين نتيجه رسيده بود كه در اوج فهم و شعور و كمالات قرار دارد و اراده‌گرايانه وارد سياست مي‌شود. اين ساختارهاي رفتاري تبعات خاص خود را دارد چه براي مدير آمدنيوز چه براي مجاهدين خلق!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون