• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4516 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۳۰ آبان

گفت ‌و گو با محسن كرامتي و سپيده قضات به بهانه انتشار آلبوم اركسترال «فرزانگي»

فرهنگ ما بيدي نيست كه از باد ابتذال بلرزد

محمود توسليان

فعاليت بانوان در جامعه امروز امري اجتناب‌ناپذير است و حركت در چارچوب قانون و تحت مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد يك احترام دوسويه محسوب مي‌شود، هم به هنرمند و هم به مديران فرهنگي. اگر سري به فضاي مجازي بزنيم بعضا به مواردي برخورد مي‌كنيم كه فعاليت‌هاي بدون مجوز و نظارت را شامل مي‌شود و البته در مسير قانون هم گام برداشتن كاري سهل نيست. چندي پيش آلبوم «فرزانگي» منتشر شد. اثري مشترك به خوانندگي سپيده قضات و محسن كرامتي، شاگرد و استادي كه چندي پيش اثري را در ژانر موسيقي «اركسترال ايراني» بر اساس اشعار كلاسيك در موزه خوشنويسي رونمايي كردند. اين اثر را شنيدم و برايم از اين سو جذاب بود كه خوانندگانش تلاش داشتند، آلبومي در راستاي موسيقي اصيل ايراني ارايه دهند. ضرورتي كه شايد اين روزها كمتر مهم به نظر‌ آيد. چراكه با توجه به اوضاع نابسامان صنعت نشر موسيقي در كشور، هنرمندان اين ‌روزها كمتر به سمت نشر آلبوم حركت مي‌كنند و بيشتر جريان را به صورت تك آهنگ ادامه مي‌دهند و نگاه‌ها بيشتر به سوي برگزاري كنسرت‌ است. بر اين اساس با خالقان آلبوم «فرزانگي» گفت‌وگويي انجام شده كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

ايده اوليه انتشار اين مجموعه چگونه شكل گرفت؟

سپيده قضات: به لحاظ زماني نخستين كار مشترك ما به اولين سالگرد درگذشت بانو سيمين بهبهاني برمي‌گردد. بنا بر آشنايي نزديك آقاي خازني با بزرگ بانوي غزل معاصر ايران و با نيتِ اداي دين و بزرگداشت مقام اين شاعر ارجمند، ضبط تصنيفي بر اساس يكي از اشعار ايشان انجام گرفت. با توجه به علاقه‌اي كه از نوجواني به شعر داشتم و نظر به گستره وسيعي كه موسيقي اركسترال جهت انتخاب اشعار از قدما تا متاخرين در اختيار خواننده قرار مي‌دهد، فرصت را مغتنم شمرديم و تلاش كرديم از اين نوع موسيقي به نفع كلام بهره‌برداري كنيم و بخت با ما يار بود كه توانستيم گنجينه‌اي از مفاخر ادب و حكمت ايران زمين از ابوسعيد ابوالخير و حافظ گرفته تا مرحوم فريدون مشيري و استاد شفيعي‌كدكني را در يك مجموعه گردآوري كنيم.

اشعار اين مجموعه از ادبيات كلاسيك است، اين انتخاب‌ها چقدر آگاهانه بود و بر چه اساس اتفاق افتاد؟

سپيده قضات: غناي ادبيات كلاسيك ما به قدري است كه هر اندازه از منابع آن استخراج مي‌شود نه تنها به پايان نمي‌رسند بلكه دريچه‌هاي جديدي از منابع كهن‌تر به روي ما باز مي‌شود و هر بار چشم ما را بر شگفتي‌هاي تازه‌تري از خود مي‌گشايند. ما در حق بزرگان شعر و عرفان خود جفاي بسيار كرده‌ايم و كسي جز خود ما از بابت اين كم‌توجهي متضرر نخواهد شد؛ كما اينكه اين روزها مي‌بينيم مردم ما روايت عارفانه آشنايي مولانا و شمس تبريزي را بايد از زبان و قلم نويسندگان ديگر كشورها بخوانند و بشنوند. عرفان و حكمت ايراني كه متاسفانه كمتر به آن پرداخته شده است، استعداد و قابليت فراواني براي عرضه به نسل امروز كه در جست‌وجوي معنا و معنويت هستند، دارد و با استفاده از اين منابع سرشار داخلي مي‌توانيم در اين حوزه به مرز خودكفايي برسيم و جامعه خود را از متوسل شدن به عرفان‌هاي وارداتي بي‌نياز كنيم.

چرا به سمت ارايه اثري در ژانر اركسترال رفتيد؟

سپيده قضات: از همان ابتداي كودكي و سال‌هايي كه به فراگيري موسيقي و آواز سنتي مي‌پرداختم به اندازه‌اي انس و الفت و دلبستگي با آن داشته‌ام كه تصور مي‌كنم، جدا شدن از آن برايم مانند جدا كردن كردن فرزندي از آغوش مادر اوست. پيش‌ترها تصور فعاليت در سبك متفاوتي از موسيقي برايم غيرممكن بود. اما برخلاف تصور سابقم، آشنايي‌ام با موسيقي اركسترال مانند قدم نهادن در دنياي جديدتري بود كه ارتباط هنرمند با مخاطب را به كمك ابزارها و امكانات متفاوتي فراهم مي‌كند. اگر موسيقي سنتي آدمي را به درون خود فرو مي‌برد، لحظات خلوت‌گزيني او را استغنا مي‌بخشد و يك دنياي شخصي و زبان بومي براي فرد فراهم مي‌كند كه با كمك آن با همدلان و همزبانان خود ارتباط برقرار كند، موسيقي اركسترال مانند يك زبان بين‌المللي است كه با آن مي‌توان راهي به دل ناهمدلان و ناهمزبانان باز كرد و پيغام آشنا را به گوش آشنايان و ناآشنايان رساند.

پايه آلبوم فرزانگي بر موسيقي دستگاهي استوار است، دليل اين پايبندي چيست؟

سپيده قضات: خاستگاه موسيقي اصيل ما موسيقي دستگاهي است. براي دانستن زبان هر كشوري ابتدا بايد با الفباي آن زبان آشنا شد. الفباي قلمرو پهناور موسيقي ما در گوشه به گوشه دستگاه‌هاي مختلف اين موسيقي جاي گرفته‌اند كه اساتيد و بزرگان ما با امكانات محدود زمان خود همچون لوح محفوظي در گنجينه سينه با خود داشتند و سينه به سينه و نسل به نسل اين ‌بار امانت را بر دوش كشيدند تا به دست ما برسد و نهايتا در عصر ما الفباي زبان موسيقي ايراني كه همان رديف موسيقي دستگاهي است با امكانات امروزه به ثبت و ضبط رسيده است. در هيچ دوره زماني براي هيچ مردمي اجباري براي پايبندي به سبك خاصي از موسيقي وجود نداشته است مگر آنكه به آن تعلق خاطري داشته باشند. اگر موسيقي سنتي ما تا به امروز ماندگاري داشته و ادامه حيات مي‌دهد هيچ دليلي جز اقبال عمومي به اين سبك از موسيقي نداشته است. به تصور من برخلاف شبهه‌اي كه سعي مي‌شود در اذهان عمومي ايجاد شود، مردم ما، مردمان فرهنگ‌دوست و هنرشناسي هستند و با زيركي تمام محصولات هنري و هنرمندان جامعه خود را ارزيابي مي‌كنند. مردم ايران سره از ناسره را به خوبي بازمي‌شناسند و خود را به ريشه‌هاي فرهنگ اصيل متعهد مي‌دانند، باقي ماجرا برمي‌گردد به آن چيزي كه شما به مخاطب ارايه مي‌كنيد. طبيعي است هر كسي يك «دستمال كاغذي» را يك مرتبه استفاده مي‌كند و بعد دور مي‌اندازد ولي اگر شما به او يك دستمال پارچه‌اي گلدوزي شده بدهيد كه احيانا از پارچه نفيسي هم تهيه شده باشد قطعا ترجيح مي‌دهد به جاي استفاده آن را قاب بگيرد و به ديوار اتاقش بياويزد تا بتواند هر روز از تماشاي آن حظ بصري و روحي ببرد. صرف‌نظر از هجمه‌هاي فرهنگي كه از هر سو سعي در به ابتذال كشيدن و فروكاستن ذائقه شنيداري مخاطبان دارند، ستون استوار فرهنگ اصيل ما بيدي نيست كه از اين بادها بلرزد.

از همكاري‌هاي منتشر نشده براي‌مان بگوييد.

محسن كرامتي: در حال حاضر كاري ضبط نشده ولي احتمال دارد كه اين كار صورت بگيرد و البته در صورت تحقق اين امر در حوزه تصنيف‌خواني خواهد بود.

حضور بانوان در جامعه امروزي پر رنگ‌تر از گذشته است. ارزيابي شما چيست؟

محسن كرامتي: بايد خوشحال بود چراكه در حق بانوان به راستي بي‌انصافي شده، اين روزها فضاي مجازي هم فرصت و مكان بسيار خوبي براي ارايه آثار موسيقي از جانب بانوان به دست داده است. به‌ گمانم اگر قضاوت در باب خير و شر و خوب يا بد بودن اين فضا و نيز كارهايي كه در آن عرضه مي‌شود را به عهده زمان و مخاطبان بگذاريم، منصفانه‌تر است.

حضور استاد كرامتي در اين اثر چگونه شكل گرفت؟

سپيده قضات: لطف و بزرگواري استاد كرامتي همواره شامل حال من بوده است. از راهنمايي‌هاي‌شان هميشه استفاده كرده و مي‌كنم و بصيرتي را كه نسبت به مسائل مختلف دارند همچون چراغي روشنگر راه خود مي‌دانم.

در آينده به موسيقي دستگاهي پايبند خواهيد بود يا به دنبال امروزي‌گري در هنر تجربي خواهيد رفت؟

سپيده قضات: گمان مي‌كنم بعد از اين كار احتياج دارم كمي به دنياي شخصي و علايق دروني‌ام بپردازم و به نوعي بازگشت به خويشتن داشته باشم. گاهي انسان به وجود ابعاد و سلايق و روحيات جديدي در خود پي مي‌برد كه تا پيش از آن برايش ناشناخته بوده و در نتيجه آن دست به تجربياتي مي‌زند كه پيش‌تر برايش ناآشنا بوده‌اند. با اين همه هميشه جوهره وجودي و هسته مركزي شخصيت آدمي ثابت است. اين روزها مي‌شود حتي گفت پايبندي بيشتري از گذشته نسبت به موسيقي دستگاهي در خود احساس مي‌كنم. اگرچه تصور نمي‌كنم، قرار باشد به مرزبندي در هنر قائل باشيم. هنر وسيله‌اي است براي ابراز درونيات هنرمند، پيامي است كه مي‌رسد و بايد مخابره شود و بيشتر اوقات خودش قالب و فرم خودش را تعيين مي‌كند. ما نمي‌توانيم چارچوب‌هاي خودمان را به آن تحميل كنيم. همان طور كه وقتي شعري به يك شاعر الهام مي‌شود، اين شاعر نيست كه تصميم مي‌گيرد، قالب آن مثنوي يا غزل يا رباعي باشد.

شما در زمينه شعر هم فعاليد، چه ارتباطي ميان موسيقي و ادبيات مي‌بينيد؟

در فرهنگ ما شعر و موسيقي چنان آميختگي با هم دارند كه گاهي نمي‌توان آنها را از هم تفكيك كرد. در خانه هر ايراني يك كتاب حافظ هست. وقتي خيلي كوچك بودم، شروع به خواندن اشعار حافظ كردم و با وجود آنكه در آن سن و سال درك بيشتر مفاهيم آن برايم بسيار دشوار بود ولي از موسيقي اشعار حافظ لذت مي‌بردم، گرچه تا همين چند سال پيش نمي‌دانستم مقوله‌اي به نام «موسيقي شعر» در عالم هست. اين مطلب نشان‌دهنده آن است كه حضور موسيقي در اشعار ما و به خصوص اشعار حافظ به قدري پر رنگ است كه حتي يك آدم كم سن و سال هم متوجه آن مي‌شود. عكس اين ماجرا هم صادق است. جمله‌بندي بسياري از گوشه‌هاي رديف موسيقي ما بر پايه كلام استوار است به طوري كه تمركز و تلاش بسياري از اساتيد موسيقي ما در حوزه مستقل كردن موسيقي از كلام و تشخص بخشيدن به موسيقي‌اي بوده كه بر كلام استوار نباشد و در اين حوزه بسيار هم موفق بوده‌اند.

آيا آثار منتشر شده داخلي و بين‌المللي را مطالعه مي‌كنيد؟ ارزيابي‌تان چيست؟

محسن كرامتي: تا جايي كه به دستم برسد، گوش مي‌كنم. فكر مي‌كنم وجه تفاوت و تمايز آثاري كه اينجا و در خارج از ايران توليد و منتشر مي‌شود، منهاي هفت‌خوان ارشاد، فراغت و آزادي‌اي است كه هنرمندان ساكن كشورهاي ديگر از آن برخوردارند و اين امكان مجال برخوردهاي سانسور نشده‌تر و مآلا توليد آثار شادتري را در اختيار هنرمندان آن سوي مرزها قرار مي‌دهد.

آيا آشنايي شما با سه‌ تار در خواندن به كمك‌تان آمد؟

سپيده قضات: ساز سه‌تار را به علت علاقه‌اي كه از كودكي به نواختن تار داشتم و به علت صغر سن و كبر عظمت و ابعاد ساز تار ميسر نشد، فرا گرفتم. طبيعتا آشنايي با ساز و رديف‌سازي، اگرچه با رديف آوازي دو دنياي كاملا متفاوت هستند در كار همراهي آواز به كمك مي‌آيند. جا دارد از استاد گرانقدرم جناب آقاي مسعود شعاري كه همواره از راهنمايي‌هاي با ارزش ايشان استفاده مي‌كنم و خود را مرهون لطف و بزرگواري‌شان مي‌دانم، نام ببرم كه به راستي بزرگي را در حق شاگردان خود تمام كرده‌اند.

شما براي ارايه هنرتان به سراغ انتشار رسمي از مجاري قانوني رفتيد برخلاف برخي هنرمندان ديگر، چرا اين‌گونه عمل كرديد؟

پيش از هر چيز بگويم كه به انتخاب تمامي دوستان هنرمندم صرف‌نظر از اينكه چه راهي را براي ارايه آثارشان انتخاب كرده‌اند، احترام مي‌گذارم. در جامعه ما كار كردن سخت است اما همين موانع و سختي‌ها بعضا براي خانم‌ها بيشتر است. همين كه يك خانم عزم خود را جزم مي‌كند تا به‌رغم موانع و نياز به دست و پنجه نرم كردن با مسائل و مشكلات مختلف حركتي را انجام دهد، قابل ستايش است. اگر يك استاد بزرگ موسيقي در مصاحبه‌اي عنوان مي‌كند كه ما همه اين سال‌ها يك دستمان ساز و دست ديگرمان سپر بوده است بايد گفت وضعيت خانم‌ها دشوارتر بوده چراكه در يك دستشان سپر و در دست ديگرشان شمشير داشته‌اند و نمي‌دانم ساز را با كدام دست نگه ‌داشته‌اند. ارايه يك كار هنري از طريق مجاري قانوني دشواري‌هاي زيادي دارد و نيازمند صبر و حوصله پشت سر گذاشتن مراحل متعدد و گاه دلسرد‌كننده‌اي است. در مقام مقايسه، دور زدن قانون و ارايه بي‌واسطه اثر ساده‌تر به نظر مي‌آيد اما مطابق قانون براي هر شهروندي حقوقي تعريف شده كه براي همه يكسان است. به عنوان يك شهروند خود را نه تنها محق بلكه «موظف» به استفاده از حداقل حقوقي مي‌دانم كه طبق قانون موجود در كشور مي‌توانم از آن برخوردار باشم. اگر من نوعي نخواهم يا نتوانم از اوليه‌ترين حقوق خود استفاده كنم، خودبه‌خود اين اجازه را به قانونگذار داده‌ام كه مرا از همين حقوق اوليه هم محروم كند پس نهايتا حق درخواست مطالبات حداكثري را هم از خود سلب كرده‌ام. خداوند انسان را آزاد آفريده است اما اين خود ما انسان‌ها هستيم كه بايد براي دست پيدا كردن به اين آزادي به مطالبه آن تلاش كنيم و در درجه نخست خودمان را شايسته آن بدانيم تا به ما اعطا شود. مردمان همه كشورها هم تمام دشواري‌هايي كه ما با آنها سروكار داريم را پشت سر گذاشته‌اند و از بوته آزمون سربلند بيرون آمده‌اند. اكنون اين رسالت ماست كه قوانين را به چالش بكشيم اگرنه چشم بستن به روي محدوديت‌هاي موجود و رفتن هر كسي به راه خود، بي‌توجه به مسووليتي كه در اين برهه تاريخي بر عهده ماست، كار ساده‌اي است. البته اگر بتوانيم پاسخگو باشيم در برابر آيندگاني كه اميد داشتند، جهان را كمي بهتر از آن چيزي كه تحويل گرفتيم به آنها تحويل دهيم.

در شبانه‌روز چقدر به موسيقي گوش مي‌دهيد؟ چه سبك موسيقي‌هايي انتخاب مي‌كنيد؟

محسن كرامتي: متاسفانه اين روزها كمتر از گذشته مي‌توانم به شنيدن موسيقي بپردازم كه بخش عمده آن به خاطر وضعيت گوش‌هايم است. البته عوامل ديگري كه پرداختن به آنها از حوصله اينجا خارج است. اما براي من موسيقي يا قابل شنيدن است يا نيست. فرقي نمي‌كند كه هنرمند يا اثر مربوط به چه سرزمين يا چه سبكي است. بعضي كارها از همان ابتدا من را مي‌گريزانند.


محسن كرامتي: فكر مي‌كنم وجه تفاوت و تمايز آثاري كه اينجا و در خارج از ايران توليد و منتشر مي‌شود، منهاي هفت‌خوان ارشاد، فراغت و آزادي‌اي است كه هنرمندان ساكن كشورهاي ديگر از آن برخوردارند و اين امكان مجال برخوردهاي سانسور نشده‌تر و مآلا توليد آثار شادتري را در اختيار هنرمندان آن سوي مرزها قرار مي‌دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون