• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4516 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۳۰ آبان

كاش مرخصي روز برفي داشتيم

دقيقا صبح روزي كه اينترنت قطع شد، پايتخت در برف گير كرد. كاربران توييتر فارسي بي‌خبر از اينكه هشتگ «برف» يكي از آخرين هشتگ‌هايي است كه در توييتر درباره آن مي‌نويسند، درباره اتفاقي كه رخ‌ داده و دردسرهايي كه با غافلگيري بارش برف دچارش شدند، صحبت كردند. آنچه مي‌خوانيد منتخبي از اين نوشته‌هاست:

«پيش‌بيني هواشناسي: از فردا صبح دوباره مركز و شمال تهران برف مياد... شهرداري تهران: ‌اي بابا، باز بايد غافلگير بشيم»، «بالا شهر برف مياد عكس‌هاش رو برا ما ميفرستن، جالبه واقعا تو هر دري بايد اين تفاوت طبقاتي خودش رو نشون بده»، «من جاي كالدرون بودم همين الان يه فيلم از بارش برف مي‌گرفتم مي‌فرستادم براي اون خبرنگار تبريزي روش هم صداي خنده‌هاي ملكي رو ميذاشتم»، « ‏آقا محل ما نه برف اومده نه بارون نه حتي نم بارون. خدا تو شرايط جوي هم واسه ما چيزي درنظر نگرفته. زيبا نيست؟!»، «ايران داره به يه كشور پنج فصل تبديل ميشه؛ بين پاييز و زمستون يه فصل هست كه نه بارون مياد نه برف، فقط زلزله...بش ميگن زلستون»، «كاش يكي الان بره اون خبرنگار كه تو تبربز از كالدرون پرسيد برف تهران رو مي‌بيني يا نه رو پيدا كنه يه لبخند بهش بزنه و ازش بپرسه دنيزلي برف تبريز رو ميبينه يا نه»، ‌«اگر در تهران هستيد و بالاتر از خط اتوبان همت كاري داريد، در منزل بمانيد و جايي نرويد، شهر رها شده، اتوبان‌ها قفل است، معابر پر از برف و مسوولان در تعطيلات آخر هفته قبل باقي ماندند. به جرات امروز بي‌پناه‌ترين تهران اين سال‌ها را ديدم»، «از مدرسه زنگ زدند كه سرويس‌ها عموما در برف گير كرده‌اند و نمي‌توانند بيايند دنبال بچه‌ها خودتان بياييد. دم در خانه يخ زده و با برف مسدود شده، هيچ آژانس يا تاكسي اينترنتي سفر قبول نمي‌كند، مسير مدرسه مترو‌خور نيست. تب‌دار و‌ گريان نشسته‌ام كنار خيابان و نمي‌دانم چكار كنم»، «معاون خدمات شهري شهرداري تهران گفته سطح خيابونارو از برف پاك مي‌كنيم، دوباره برفي مي‌شه نمي‌تونيم برف رو در هوا با تير بزنيم كه»، «بابابزرگم يك‌ساعته از روي اين صندلي تكون نخورده، خيره به برف... كاش منم همچين آرامشي داشتم»، «امروز صبح قرار بود برم يه مدرسه تو شهرك‌ غرب همون كارگاه عكاسي و سفر رو. صبح زنگ زدن برف اومده و افتاد يه روز ديگه. حالا من دانش‌آموز بودم بجنورد تا كمر تو برف بوديم تو راه مدرسه ولي اون راديوي لعنتي سر صبحونه اسم بجنورد رو نمي‌گفت»، «قديم برف ميومد ما دوچندان خوشحال مي‌شديم چون علاوه بر برف مدرسه تعطيل مي‌شد، نسل الان چي؟ براي آلودگي هوا تعطيل ميشن، بيچاره‌ها»، «شب ساعت يك خوابيده باشي، ساعت پنج با گريه‌ بچه بيدار شي. تا پنج و نيم بهش شير بدي، بعد هم حاضر شي كه بري سر كار. همه جا هم تاريك باشه، برف و سوز و سرما هم باشه، دما هم منفي ده باشه، فيلز لايك هم منفي شونزده باشه، زيبا نيست؟»، «مي‌رم بخوابم. كاش تو ‌خوابم برف باشه. كودكي‌ام باشه. اون درخت كاج وسط حياط خونه‌مون و‌ اون بشكه كه با آجر ثابتش مي‌كرديم و‌ روش تخته مي‌ذاشتيم‌ و ‌الاكلنگ مي‌ساختيم، هم باشه. اينا اگه باشه، كله‌پا شدن از رو الاكلنگ كه هيچ، ديگه بيدار نشدن از خواب هم مهم نيست»، «كنار مرخصي‌هاي استعلاجي و گواهي پزشكي و مرخصي 6 ماهه حاملگي، يه مرخصي هم بذارن براي روزهاي باراني و برفي؛ كه آدما جاي
سر كار رفتن، برن تو خيابون و جاده، برن كيف كنند از برف و از آسمان خاكستري؛ برن چاي و قهوه بزنند؛ بگن ما امروز نيستيم، امروز دست مون تو دست برف و بارون و خيابوناست»، «نماي آغازين: جنگل. برف نرمي مي‌بارد. برگ‌ها زير لايه نازكي از برف‌ها لميده‌اند. قاب ساكت است. دو گوزن وارد قاب مي‌شوند. يكي از راست. يكي از چپ. به سمت هم مي‌آيند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون