• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4517 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲ آذر

پروفسور رضا را به عنوان استاد ادبيات به ياد مي‌آورم

علي دهباشي

دو سال پيش اين افتخار را داشتم كه همراه با يكي از دوستان از تورنتو به محل زندگي استاد فضل‌الله رضا در اوتاوا بروم. ديدار چندساعته‌اي بين ما اتفاق افتاد و در اين چند ساعت از هر دري با ايشان گفت‌وگو كرديم، سعي مي‌كرديم شنونده باشيم اما انبوه سوالات براي ما وجود داشت؛ در همين جا بايد ياد بكنم از برادر ايشان زنده‌ياد دكتر عنايت‌الله رضا كه يكي از شريف‌ترين انسان‌هايي است كه من در زندگي خود ديده‌ام.

اگرچه راه او با راه برادر از جهاتي جدا بود اما در ايران دوستي و عشق به زبان و فرهنگ و ادبيات ايران با هم ديدگاه‌هاي بسيار مشترك داشتند. پروفسور رضا با عمر طولاني و سلامت فكري تا دو سال پيش كه او در منزل خويش با دخترشان زندگي مي‌كرد و با عصايي كه زياد هم براي او ضروري نبود، راه مي‌رفت، در سلامت كامل جسمي و ذهني بود و صحبت از كتابي مي‌كرد كه مجموعه مقالات اوست و قرار است روزنامه اطلاعات منتشر كند.

پروفسور رضا حاصل يك دوره درخشان پرورش و توجه به علم در ايران بود؛ نسلي كه بعد از نسل اول فرزندان مشروطيت به خارج رفتند و آموختند. نسل پروفسور رضا تماما به ايران بازگشتند و منشا خدمات علمي فراواني براي ايران شدند. اصولا در آن نسل و نسل‌هاي بعد منهاي نسل كنوني اين اصل به صورت يقين بود كه ما مي‌رويم و مي‌آموزيم و بعد براي خدمت به مملكت خود بازمي‌گرديم. اين نسل هرگز وسوسه زندگي در غرب با امكانات بسيار نشدند، اگر هم مي‌رفتند براي سمينار يا يك ترم درس دادن كه بيش از سه ماه نمي‌شد. در مورد دكتر رضا به علت حوادث انقلاب اين سفر طولاني‌تر شد و به واسطه زندگي فرزندان و همسرش در آنجا به نوعي ناچار به ماندن شد. اما در دوران پس از رياست دانشگاه كه حتي سمتي هم نداشت، آماده خدمت بود.

عده بسياري پروفسور رضا را در مسائل بسيار پيچيده علمي مي‌شناسند، من ايشان را در وجوه ادبي او به جا مي‌آورم. در تمام نامه‌ها، ‌مكاتبات و چند ساعتي كه با دوست مشترك آنجا بوديم، صحبت از ادبيات و فرهنگ و موسيقي ايراني بود. انگار كه ايشان يك پروفسور در رشته ادبيات بود تا مسائل فيزيك و هسته‌اي و نجوم و از اين قبيل. بيشتر دوستي‌هاي او در ايران با هموطنانش با استاداني همچون دكتر محمود افشار، عبدالحسين زرين‌كوب، باستاني پاريزي و استادان ديگر بود.

يادم است از مقالات بخارا كه مرتب مي‌خواند توجه خاص خود را به مقالات دكتر شفيعي كدكني، دكتر ژاله آموزگار، دكتر محمدعلي موحد ابراز و تاكيد كرد و گفت هنوز مثل يك دانشجو از آنان مي‌آموزم.

فروتني علمي پروفسور رضا بي‌نظير بود. در همان زمان دانشجويي به ايشان تلفن كرد و او با فروتني خاصي آنچه مي‌دانست را گفت و آنچه نمي‌دانست كه بسيار هم بود را با نمي‌دانم، حتما به فلاني يا فلان كتاب مراجعه كنيد، بيان كرد.

اي كاش بخشي از استادان ما فروتني علمي را از پروفسور رضا بياموزند كه همواره خود را دانشجو احساس مي‌كرد. اين فروتني ذاتي بود و به آن تظاهر نمي‌كرد. شما در عمل مي‌ديديد كه با چه دقتي به صحبت‌هاي شما گوش فرامي‌دهد و با پرسش‌هايي كه مي‌كند در پي آموختن يا دريافتن يك موضوع است. با رفتن پروفسور رضا و پيوستن او به هفت هزارسالگان يكي از آخرين دانشمندان ما از آسمان كم ستاره بزرگان ايران خاموش شد. يادش گرامي و خاك بر او گوارا باد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون