• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4534 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۱ آذر

از دور و نزديك درباره تورج شعبانخاني كه ديروز به آرامگاه ابدي رفت

شبيه خلوت خود بود*

بهمن فاطمي

با درگذشت تورج شعبانخاني، جامعه فرهنگي - هنري در ايران بار ديگر حول مصيبتي گرد آمدند كه از افسوس سرشار است. مرگ اين آهنگساز، تنظيم‌كننده و خواننده موسيقي پاپ به خودي خودي غم‌انگيز است اما اندوهي عميق‌تر نيز بر تارك اين رويداد خودنمايي مي‌كند و آن- طبق معمول- جاري شدن اين مضمون در اذهان است كه «دريغا هنرمندي كه زنده‌اش را درنيافتيم.»بعد از انقلاب چند سالي طول كشيد تا موسيقي به‌طور اعم و بيش از يك دهه زمان برد تا موسيقي پاپ به‌ طور اخص به روال عادي خود برگردد و جامعه شاهد توليد و عرضه محصولاتي در اين عرصه‌ها باشد. اين طبيعت شرايط اضطراري هر انقلابي است كه تحقق برخي از امور هنجار جامعه دستخوش زمان شود و تبلور حدي از وقت و انرژي و استعداد را بالطبع به تعويق بيندازد. بسياري از سازندگان و به‌ طور كلي فعالان موسيقي تحت تاثير اين روند، سال‌هاي زيادي از هر گونه فعاليت جدي دور ماندند و در مورد بعضي از آنها اين هجران از رشته هنري تا آخر عمر ادامه يافت. از آن ميان مي‌توان از فرهاد مهراد و فريدون فروغي نام برد كه دست بر قضا هر دو از دوستان شعبانخاني بودند و نويسنده اين سطرها به دفعات درباره آنها و مصائب‌شان با او همكلام شده بود و آخرين نمونه‌هاي آن سال گذشته در يكي از روزنامه‌هاي كشور منتشر شد.از شرايط اضطرار گذشتيم و از يك جايي به بعد موسيقي و به‌طور مشخص موسيقي پاپ نه تنها جرم و قبحي در جامعه نداشت بلكه مورد حمايت نهادهاي متولي فرهنگ هم شد و گواه آن تعداد بي‌شمار خوانندگان، آهنگسازان و ترانه‌سراياني است كه در آثارشان كمتر اثري واجد استانداردهاي لازم يا حتي كيفيات حسي خوانندگان چند دهه پيش موسيقي پاپ ديده مي‌شود. در بسياري از اين آثار، قطعاتي مي‌‌شنويد كه به لحاظ ملودي در اين عرصه فعال هستند و نشنيدن نام آنها و نائل نشدن به فخر آشنايي با آثارشان، لابد از بي‌سعادتي صاحب، تنظيم و حتي گاهي خود ترانه‌ها كپي دست‌چندم آثار پيشينيان موسيقي پاپ است كه ما گاهي براي تداعي ارزش نازل آثارشان، آنها را با صفت «لس‌آنجلسي» مي‌نوازيم. بگذريم از خوانندگاني كه مي‌كوشند با صداسازي‌هايشان بدلي براي فلاني جلاي وطن كرده يا بهماني چشم از دنيا فرو بسته باشند. با وجود تداول توليد آثار موسيقي پاپ در دهه‌هاي اخير، كماكان مشكل كيفيت نازل قاطبه محصولات اين عرصه كه از مجوز رسمي نهاد متولي برخوردارند، مساله اساسي موسيقي ايران است. وضعيتي ناشي از نبود نظارت‌هاي كيفي و حرفه‌اي كه راه را براي ورود هر كسي با هر ميزان از نبوغ و استعداد موسيقي به اين عرصه باز مي‌كنند و حاصلش مي‌شود آنكه هر روز در مسير خانه تا محل كارت، نام و چهره‌اي جديد را بر بيلبوردهاي شهر ببيني كه خبر از كنسرت اين يكي و آن ديگري در جايي از شهر مي‌دهند.

شايد غم‌انگيزترين نتيجه اين فرآيند كاذبِ توليد و عرضه هنر موسيقي در ايران امروز، در سليقه‌سازي كاذب اين آشفته بازار باشد. آنجا كه ارزشمندترين نام‌هاي اين هنر در انزوا به سر مي‌برند و سليقه مردم راه به سوي نمونه‌هاي نازلي مي‌برد كه قياس‌شان با استعدادهاي به انزوا رفته، خود خبطي بزرگ و حاكي از جهل است. تورج شعبانخاني اگرچه در مقايسه با دوستان و معاشرانش، كساني چون مهرداد و فروغي در دهه‌هاي اخير كارهايي انجام داد و به ‌طور كلي از كار بر كنار نبود اما وضعيت بساماني هم نداشت و اين را نه خودش كه هموازه عزت نفسي مثال‌زدني داشت بلكه ديگراني كه از نزديك مي‌شناختندش و با او تجربه همكاري داشتند، گواهي مي‌دهند. در ادامه نظرات تني چند از اهالي موسيقي را درباره خصلت‌هاي فردي و هنري شعبانخاني مي‌خوانيد.

از بي‌مهري‌ها بيشتر از بيماري كشيد

اهورا ايمان، شاعر و ترانه ترانه‌سرا در گفت‌وگو با اعتماد درباره تورج شعبانخواني مي‌گويد: «بسيار متاسفم كه موسيقي ايران يكي از مهم‌ترين و در عين حال مظلوم‌ترين آدم‌هاي خود را از دست داد. تورج در سكوت و بي‌خبري از دنيا رفت.» ايمان در عين حال تورج را هنرمندي ارزشمند توصيف مي‌كند كه در عين حال بسيار بي‌ادعا بود: «او هنرمند مهرباني بود كه راه همتايان شريف گذشته و خنياگران قبل از خود را ادامه مي‌داد.»ايمان، همپوشاني خصلت‌هاي فردي و شخصيتي‌ با آثار هنري را از ويژگي‌هاي تورج شعبانخاني مي‌داند و يادآور مي‌شود كه «مهرباني تورج در ملودي‌هايش جاري و پيدا بود.» او همچنين تمايل شعبانخاني به خنياگري و خواندن را مي‌استايد و توضيح مي‌هد كه اين تمايل مي‌تواند راهي باشد براي مولفين موسيقي كه خود و هنرشان را از بي‌توجهي برهانند: «وقتي آهنگساز يا نوازنده‌اي دست به كار اجراي اثر خودش مي‌شود، اين كار او مي‌تواند از جنبه‌هاي مهمي اهميت داشته باشد. اولا مي‌تواند او و اثرش را در معرض توجه قرار بدهد و باعث شود ديگران شأن هنرش را بدانند و درك كنند و اين افسوس و غبن به آنها دست نمي‌دهد كه چرا يك عمر آب به آسياب بخش ديگري از جامعه موسيقي ريختند. ثانيا امكان بهترين و نزديك‌ترين اجرا به آنچه مدنظر خودش بوده را به او مي‌دهد.»او همچنين از اجرا‌كنندگان و خوانندگان آثار شعبانخاني گلايه مي‌كند: «اگر اجراكنندگان و خوانندگان آثار استاد تورج شعبانخاني فقط اندكي نسبت به كاري كه تورج براي آنها كرده بود و باعث معرفي آنها به مردم و غني كردن آلبوم‌هاي‌شان شده بود حق‌گذار بودند، ما سال‌هاي سال تورج شعبانخاني را مي‌د‌اشتيم و مجبور نبوديم به اين زودي و براي هميشه با او خداحافظي كنيم دليل مرگ تورج، به عقيده من بيماري نبود؛ بي‌معرفتي خوانندگاني بود كه ذره‌اي حق‌شناسي نداشتند. اين شرم تا ابد بر پيشاني موسيقي ما خواهد ماند كه در آن عده‌اي به دلايل غيرهنري از شدت ثروت‌اندوزي به تبختر و تكبر دچار مي‌شوند و عده‌اي هم در نهايت بي‌توجهي در مظلوميت و غربت از دنيا مي‌روند.»

وي همچنين از ضرورت پيوست ايران به قانون كپي‌رايت هم مي‌گويد و معتقد است كه «اگر چنين قانوني در ايران اجرا مي‌شد، بسياري از هنرمندان ايراني كه در بخش تاليف موسيقي اعم از شعر و ترانه يا آهنگسازي كار مي‌كردند، كساني مانند بابك بيات، ناصر چشم‌آذر، تورج شعبانخاني و... امروز هنوز در حيات بودند.»

او همچنين از هنرمندان موسيقي هم گلايه دارد و به كنايه از آنها مي‌پرسد كه اگر دولت و حكومت از موسيقي حمايت نمي‌كند آيا اخلاق حكم نمي‌كند به هنرمندمان سر بزنيم، از وضعيتش بپرسيم و ببينيم چگونه روزگار مي‌گذراند؟

ظرفيت صدايش ستودني بود

محمدعلي بهمني، شاعر و ترانه‌سرا از صداي تورج مي‌گويد و ظرفيت‌هاي صداي او را مي‌استايد. بهمني در مراسم تشييع پيكر شعبانخاني از «خوبي‌ها، مهرباني‌ها، صدا، موسيقي و خانواده او» حرف زد: «مي‌دانيد كه او چقدر به ديدارها و نشستن‌ها شيفتگي داشت. در بندر بودم كه خبر فوتش را شنيدم و بالاخره توانستم خودم را برسانم. شرمنده خانواده او شدم؛ چون صميميت‌ها بيشتر از اين بود كه بخواهد تاخيري در تسليت باشد.»عبدالجبار كاكايي‌، شاعر و ترانه‌سرا هم باب سخنانش را با خواندن شعري فتح كرد و بعد در ابتداي حرف‌هايش، تورج شعبانخاني را يك استثنا خواند: «هنري كه هر كدام از ما داريم چگونه مي‌تواند نردبان سلوك روح ما باشد؟ غالبا اين گونه نيستيم؛ تعارف كه نداريم! تورج شعبانخاني استثنا بود. او با دو نسل كار كرد؛ جامعه را شناخت و با آثاري كه ساخت توانست ماندگار شود.» كاكايي همچنين گفت: «او شبيه به هنر خود شد. شايد ما كمترين همكاري را داشتيم و شايد هم در موسيقي اصلا نداشتيم ولي من علاقه زيادي به او داشتم و فرصت نشد كه درست ابراز علاقه كنم و تصور مي‌كردم او شايد متوجه عشق من به خود نيست كه بعدا فهميدم علاقه در جريان بوده است.»

از پاك‌ترين آدم‌هاي روزگار

سيمين غانم هم شعبانخاني را يكي از پاك‌ترين انسان‌هايي برشمرده كه در زندگي ديده است: «روحيه‌اي لطيف و حساس داشت. به‌رغم مشكلات و شرايطي كه داشت در ايران ماند و كارهاي سطح پايين را قبول نمي‌كرد. آخرين چيزي كه گفت اين بود كه «دلم از روزگار گرفته چون كارهاي زيادي براي موسيقي كردم ولي آن گونه كه بايد بازخورد مالي و معنوي برايم نداشت.»

درون و برون كار به يك اندازه خالص بود

ويگن داوودي، آهنگساز و صدابرداري كه از دوستان و معاشران شعبانخاني بود در سخنانش از ضرورت توجه به هنرمند پيش از آنكه چشم از دنيا فروببندد، اشاره كرد: «خواهش مي‌كنم اين دوستان را تا زماني كه زنده هستند، بيشتر دريابيد.» داوودي همچنين از خلوص و يگانگي ظاهر و باطن شعبانخاني گفت و توضيح داد كه شعبانخاني در فضاي كار و خارج از آن يك‌جور بود و تفاوتي با هم نداشت: «به عنوان يك صدابردار كه تقريبا از دهه ۴۰ يا ۵۰ با هنرمندان فعاليت داشته‌ام، بايد بگويم هنرمندان داراي دو چهره در داخل استوديو و خارج استوديو بودند. تورج شعبانخاني فردي بود كه در داخل و خارج يكي بود. آنقدر انسان خوب و پاكي بود كه سال‌ها بدون هيچ مشكلي در كنار هم بوديم.»

* عنوان مطلب، سطري از سهراب سپهري است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون