• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4587 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۷ بهمن

ياد آر ز شمع مرده ياد آر

رضا مختاري‌اصفهاني

روزنامه صوراسرافيل به مديريت ميرزاجهانگيرخان شيرازي نمادي براي روزنامه‎نگاري در ايران است؛ روزنامه‎اي كه بر آگاهي مردمان و تحكيم مباني مشروطيت تاكيد داشت.

سرمقاله‎هاي روزنامه و ستون طنز آن با عنوان «چرند و پرند» به قلم علي‎اكبر دهخدا جذاب‎ترين بخش روزنامه بودند. دهخدا در اين ستون با نام «دخو» همان مسيري را رفت كه همشهري‎اش، عبيد زاكاني، پيش از اين در طنز واقع‎نما پيموده بود. همان‎گونه كه عبيد در طنزش جامعه بحران‎زده و در حال انحطاط را به خوبي تصوير كرده بود، دهخدا هم در چرند و پرند از مصايب ايران و خلقيات ايرانيان به زبان طنز سخن گفته است.

آدم‎هاي طنزهاي دهخدا همچنان زنده‎اند و گويي در پيرامون‌مان زندگي مي‎كنند؛ آدم‎هايي كه توسط طنزنويسان بعدي هم بازآفريني شدند. در مقالات روزنامه صوراسرافيل نيز به نقد سياسي و اجتماعي پرداخته مي‎شد. اين نقدها گريبان قشرها و گروه‌هاي مختلفي را مي‎گرفت.

از همين‌رو صوراسرافيل مخالفاني از طيف‎هاي مختلف داشت؛ مخالفاني كه به طرق مختلف مانع از انتشار روزنامه مي‎شدند. فرمان شاهي، حكم مجلس، تحريك اوباش شهري و چماق تكفير هرازچندگاهي براي صوراسرافيل دردسرساز مي‎شد و آن را به محاق توقيف مي‎برد. طيف گوناگون مخالفان اما در برابر هواداران و خوانندگان روزنامه ناچيز مي‎نمود. توزيع روزنامه وسيع و گسترده بود.

موضوعات روزنامه از اطفال صغير تا پيران باتجربه را شامل مي‎شد. مخاطبان روزنامه هم گستره‎اي از نخبگان تا توده‎هاي بي‎سواد را در بر مي‎گرفت؛ بي‎سواداني كه چشم به دهان باسوادان مي‎دوختند تا از نوشته‎هاي صوراسرافيل آگاه شوند. همچنانكه نخبگاني همچون عبدالله مستوفي در مقام كارگزار سفارت ايران در سن‌پترزبورگ چشم ‎انتظار رسيدن روزنامه صوراسرافيل از تهران بودند. شمارگان وسيع روزنامه هم نشان از اقبال مردمي به آن داشت.

ميرزاجهانگيرخان به روزنامه‎اش شناخته مي‎شد و انتقادها و آگاهي‎بخشي‎هاي صوراسرافيل در جامعه مصيبت‎زده ايران همچون دميدن اسرافيل در صور به هنگام محشر بود. به‌طوري كه مقالاتش در تهران محشري به پا مي‎كرد و حتي برخي مشروطه‎خواهان را آزرده‎خاطر مي‎ساخت. ميرزاجهانگيرخان با همه تندي كه در قلم و انتقادهايش وجود داشت، اما برخلاف همشهري‎اش، ميرزامحمدرضا شيرازي، مدير روزنامه مساوات، به هتاكي و پرده‎دري شناخته نمي‎شد.

با اين همه مانند مساوات مورد حقد و كينه محمدعلي‎شاه قرار داشت. گويا شاه به اطرافيانش وعده مجازات و انتقام از چند تن از جمله ميرزاجهانگيرخان و دهخدا را داده بود. صوراسرافيل خود هم چنين سرنوشتي را احساس كرده بود. از همين‌رو در آخرين مقاله‎اش در روزنامه از سنگفرش‎ شدن تن خويش در استقبال از مجاهدان شهرهاي ديگر نوشت كه قرار بود در حمايت از مشروطه به تهران بيايند. او خود را «پيش‎صف شهداي راه آزادي» ناميد.

مجاهدان مشروطه اما نرسيدند. محمدعلي‎شاه بساط مجلس و مشروطه را برچيد. ميرزاجهانگيرخان هدف انتقام شاه قاجاري قرار گرفت. او با چند تني از روزنامه‎نگاران و خطيبان مشروطه‎خواه به تيغ جلادان باغشاه سپرده شدند.

محمدعلي‎شاه خاطره قتل سه آزاديخواه، ميرزاآقاخان كرماني، خبيرالملك و شيخ‎احمد روحي، در دوره وليعهدي‎اش در تبريز را زنده كرد. گويي شاه قاجار با اين دو اقدام سرنوشت دردناك روزنامه‎نگاري مستقل و روشنفكري در ايران را ترسيم كرد. در اين ميان علي‎اكبر دهخدا از اين بخت برخوردار بود كه به ياري سيدحسن تقي‎زاده از خطر جست. دهخدا در دوره دوري از ايران دو شماره از روزنامه صوراسرافيل منتشر كرد كه در مقاله‎اي مهم نسبت شاه و قانون اساسي را تشريح كرد.

به اعتقاد او، شاهي كه قانون اساسي را زير پا گذاشته، ديگر نسبتي با قانون و ساختار قانوني كشور ندارد. بنابراين مخالفت با او در حكم ساختارشكني نيست. او همچنين در اين دوره با سرودن مسمط «ياد آر ز شمع مرده ياد آر» ياد و خاطره همكار جوانمرگش را زنده كرد. بدين ترتيب مهم‎ترين روزنامه عصر مشروطه كه صراحت و شجاعت شاخصه‎اش بود، سرنوشتي تراژيك يافت. تعطيلي سرنوشت روزنامه و قتل و تبعيد سرنوشت دو نويسنده اصلي آن بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون