منفعلترين جنبش اجتماعي
مهدي نيكوئي
جنبشهاي اجتماعي، شباهتهاي فراواني با يكديگر دارند: بهطور معمول عدالتخواه هستند، براي رسيدن به يك آرمان و جهان زيباتر ميكوشند، افرادي همفكر را دور هم جمع ميكنند و در كنار يك رهبر اجتماعي و مرامنامه مشخص، براي ترويج افكارشان ميكوشند. اما شايد وگانيسم تفاوتي معنادار با تمام جنبشهاي اجتماعي داشته باشد.وگانها نه رهبر اجتماعي و نه مرامنامه خاصي دارند و نه چندان به تشكيلات و سازمان ميپيوندند. آنها فقط ديوانگاني مستقل هستند كه ممكن است در هر گوشهاي از جهان ديده شوند و با آنكه شرايط زندگي هر كدامشان با ديگري فرق دارد، به يك عقيده يكسان پايبند هستند: «انصاف نيست كه حيوانات به خاطر من زجر بكشند.»وگانها همچنين براي معدود دفعات در تاريخ، از بين جناح ظالم به عدالتخواهي ديگران برخاستهاند. آنها انسان هستند و صداي حيواناتند؛ مانند حاكمي كه صداي ضعفا باشد، مردي كه فعال حقوق زنان باشد و سفيدپوستي كه براي دفاع از حقوق سياهپوستان به پا خاسته باشد. وگانها مانند دستهاي از جنبشهاي اجتماعي از ابزار صلح و آگاهيبخشي استفاده ميكنند اما تفاوتي بسيار بزرگ با تمام جنبشها دارند.
آنها جنبشي جهاني را شكل دادهاند كه با وجود صداي بلند و رشد چشمگيرشان، احتمالا منفعلترين جنبش اجتماعي تاريخ باشد. براي وگان بودن نيازي به حضور در تظاهراتها، سخنرانيها، جلساتِ تشكلها و سازمانها، حمايت از حيوانات، حمايت از محيطزيست، ايجاد حزب و بسياري از فعاليتهاي مشابه جنبشهاي ديگر نيست. براي وگان بودن، كافي است كه «حيوانات را بهطور مستقيم يا غيرمستقيم، آزار ندهي.»
شايد تضادهاي گاهبهگاه وگانها با جامعه هم از همين انفعال ناشي ميشود. كسي كه فمينيست باشد، يك فعال حقوق زنان است. او شايد انتظار نداشته باشد كه همه در اين زمينه فعاليت كنند، اما انتظار دارد كه حداقل اطرافيانش حقوق زنان را نقض نكنند. يك فرد انقلابي هم حداقل انتظاري كه دارد، خنثي بودن افراد و ضدانقلابي نبودن آنها است. اما يك وگان، خودش خنثي است. او لزوما يك فعال و حامي حقوق حيوانات نيست. او همان شخصيت حداقلي است كه در جنبشهاي اجتماعي ديگر بيخطر شناخته ميشود. به اين شكل، دنياي خاكستري جنبشهاي اجتماعي براي او سفيد و سياه ميشود: آدمها يا وگان هستند يا به شكلي در زجر حيوانات دست دارند.