جستاري در رفتارهاي ما در رسانههاي اجتماعي
منِ مجازي، منِ حقيقي
محمد ذاكري
اين روزگار حضور و بهرهگيري از ظرفيتهاي رسانههاي اجتماعي در بين بيشتر مردم جهان فراگير است و نرمافزارهاي پيامرسان و شبكههاي اجتماعي جايگاه غيرقابل انكاري در زيست فردي و جمعي ما دارند. بيشتر ما نيز تجربه عضويت در يك يا چند گروه دوستانه، خانوادگي، كاري و حرفهاي يا ايجاد يك حساب كاربري و صفحه شخصي در شبكههاي اجتماعي را داريم. گروهها و فضاهايي كه معمولا با هدف حذف موانع زماني و مكاني در ارتباطات انساني يا تبادل دانش و تجارب و احوال و فايلهاي مفيد يا گپ و گفت و سرگرمي در اوقات فراغت و درنهايت افزايش سرمايه اجتماعي شكل ميگيرند. اما گاهي اوقات از آن اهداف منحرف شده و حتي به ضد خود تبديل ميشوند، بهويژه در شرايطي كه برخي اعضاي گروه يا مخاطبان صفحه در گرايش سياسي يا فكري يا مذهبي تفاوتهاي جدي داشته باشند.
اما يك واقعيت تلخ در اين فضا، آن است كه بسياري از ما در فضاي الكترونيكي تندخوتر از فضاي ارتباطي فيزيكي هستيم. تعمدا از دو واژه مصطلحتر فضاي مجازي و حقيقي استفاده نميكنم، چون واقعا نميدانم حقيقت اخلاق و گفتار و كردار ما كداميك است و مجاز آن كداميك. اينكه آيا ملاحظاتي كه در تعاملات اجتماعي روزمره در برابر يكديگر داريم و حرمت دوستي و موي سپيد و كسوت و جنسيت و چيزهايي از اين دست را نگه ميداريم «منِ واقعي» و البته «منِ ايدهآل» است يا مواضع تند و تيز و خشن و بيپردهاي كه گاهي از زبان خودمان (در قالب پست و كامنت) يا از زبان ديگران (در قالب مطالب انتقالي از صفحات ديگر) صادر ميكنيم؟ اگرچه كه اين آخري، آفتي است كه به باور من گريبانگير گروههاي دوستانه و كاري و... است كه گاهي به عرصه زورآزمايي اعضا از طريق كپي محتواهاي توليدي ديگران تبديل ميشود و اين كار حتي مجال درگرفتن گفتوگو يا تبادل انديشههاي واقعي بين اعضا را هم ميگيرد.
موردي كه براي خودم اخيرا اتفاق افتاده يك گروه تلگرامي است كه براي تبادل ديدگاه بين برخي همكاران در مورد مسائل كاري شكل گرفته است. مواضع و محتواهايي كه از طرف برخي دوستان (در باب مسائل روز) در اين گروه منتشر ميشود گاه بسيار تند و يكسويه و متضمن برخوردهاي شخصي است اما سلوك و گفتوگوي همين افراد در فضاي عمومي كاملا دوستانه و گرم است. يا مثلا در ذيل برخي محتواها در اينستاگرام، نظراتي درج ميشود كه مملو از الفاظ تند و گاه حاوي توهين و تهديد است. حال فردي كه چنين نظري درج كرده اگر در فضاي كوچه و خيابان با صاحب صفحه برخورد كند، حاضر است همان كلمات را بر زبان براند؟ تجربه زيسته من در جامعه ايراني نشان ميدهد كه واقعا اينگونه نيست و در بسياري موارد اين برخورد با سلام و عليك كوتاه و محترمانهاي پايان مييابد.
اعتقاد دارم حتي آن نوجوانان يا جواناني كه
در قالب لشكرهاي سايبري و سازمانيافته با حسابهاي كاربري غيرواقعي به صفحات اين و آن حمله ميكنند هم در مواجهه حضوري جانب حرمت فرو نميگذارند، ولي پرسش نخستين هنوز پابرجاست كه دليل اين تفاوت از زمين تا آسمان در رفتارهاي ما در اين دو فضا چيست؟ ظاهر امر نشان از اين دارد كه رواداري و ملاحظه ما در روابط انساني در فضاي عادي بيشتر است. اما اينكه اين رواداري نقابي است كه از سر ظاهرسازي بر چهره ميزنيم يا چهره واقعي ماست كه در فضاي الكترونيكي مثل شخصيت «هالك» در اثر عصبيت تغيير ميكند، جاي بحث دارد.اما به هر حال اين همان «صفرا فزودن سركنگبين» است كه در ابتداي اين نوشتار از آن ياد كردم و رسانههاي اجتماعي الكترونيكي به جاي آنكه فرصتي براي تمرين گفتوگو و افزايش نزديكيها و همدليها فراهم كند، سرمايه اجتماعي و معنوي را از بين برده و از ما انسانهايي پرخاشگر و غيرقابل تحمل ميسازد. از آنجا كه «زبان» اصليترين ابزار ارتباط و تعامل در اين فضاست، آموختن كاربرد اين ابزار و درواقع مهارت و معرفت گفتوگو و مشاركت در رسانههاي اجتماعي يكي از مهارتهاي ضروري براي هر انساني در عصر جديد است تا كاركرد اين ابزار و اين فضا به ضد خود تبديل نشود. به قول مولانا: «آدمي مخفي است در زير زبان، اين زبان پرده است بر درگاه جان/ چونك بادي پرده را در هم كشيد، سِرِ صحن خانه شد بر ما پديد»