• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4590 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۳۰ بهمن

به بهانه خبر خوش مرخص شدن «اكبر زنجانپور» از بيمارستان

صحنه به حضور رستمي چون شما عادت دارد

بابك احمدي

حدود 3 سال قبل، يكي از روزهاي هفته‌ اول مهر 1395 با اكبر زنجانپور در خانه هنرمندان قرار گفت‌وگو داشتم. سال‌ها بود از دور فعاليت‌ها و اجراهايش را زير نظر گرفته بودم مثل بسياري ديگر. حداقل يك دهه فعاليت در راديو نمايش، چندين دهه روي صحنه تئاتر در مقام بازيگر و اواخر در كسوت كارگردان، تودار و متين(سكه رنگ پريده روزگار ما) شمايل هنرمندي الهام‌بخش و مومن به تئاتر در ذهنم مي‌ساخت. هر زمان پاي جعبه جادو سريال يا فيلمي پخش مي‌شد كه زنجانپور در آن بازي داشت، تماشاي اين كيفيت را از دست نمي‌دادم. هيچ‌وقت از زنجانپور بازي غلو شده و برون‌گرا نمي‌بينيد. مثل هم‌نسلانش استاد بازي‌هاي زيرپوستي است با چشم‌هاي عجيب‌وغريبي كه با يك حركت، مسير درام اثر را دستخوش تغيير مي‌كند. قدرت چشم‌ها و نگاه خسرو شكيبايي، مهدي فتحي، پرويز فني‌زاده، سوسن تسليمي، هادي اسلامي و خيلي‌هاي ديگر را دوباره مرور كنيد؛ زنجانپور هم چنين كيفيتي دارد. امان از آن پف زير چشم‌ها!

برگ‌ زرد و نارنجي درختان، آبي آسمان و آسفالت خيابان روبه‌روي تماشاخانه زير نور مستقيم خورشيد پاييز مي‌درخشيد؛ سرآخر هم مرد نازنين از ماشين شاسي‌بلند پياده شد. انگار همين هفته گذشته بود. خوش‌پوش و موقر، گردن‌بند بندچرمي كه روي بلوز يقه گرد آستين بلندش جلب‌توجه مي‌كرد. به موقع سر قرار حاضر شد، از تئاتري اصيل جز اين هم انتظار نمي‌رفت. رفتيم طبقه بالا و گفت‌وگو در كافه شروع شد بي‌آنكه تا پايان، لبخند روي لب‌هايش كمرنگ شود. از سال‌هاي كودكي گفت و روز 28 مرداد كه در خيل آن جمعيت زنده باد و مرده باد دست در دست مادر همراه خاله‌اش براي خريد به بهارستان رفته بودند. از وضعيت تئاتر در سال‌هاي پس از كودتا گفتيم و تاكيد مدامش بر اينكه نگران است، تئاتر امروز نيز به همان سياه‌چاله فرو رود. بسته كِنتِ قرمز از جلوي دستش كنار نمي‌رفت، خيلي سيگار كشيد! گاهي قصد مي‌كردم گوش لب، يواشكي تيز شوم كه:«آقا! با اين خس‌وخس سينه، خوب هم نيست اينقدر سيگار بكشيد» ولي چه كنم كه رسم بزرگ‌تر و كوچك‌تر اجازه نمي‌داد. چند روز پيش وقتي شنيدم اكبر زنجانپور در بيمارستان بستري است، دلم ريخت. به خودم گفتم ‌اي بيداد، آخرش هم كار دادي دست خودت اكبر آقا. حالا اصلا از جزييات ماجرا اطلاع نداشتم اما ناخواسته ياد خاطراتي افتادم كه از حضور در نمايش «چوب زير بغل» بهمن فرسي(1345 هنرهاي زيبا) گفته بود. قرار بر اين بوده كه منوچهر فريد در نمايش نقش «رستم» داشته باشد ولي فرسي ابتدا مخالفت مي‌كند. مدتي بعد پيشنهاد سينمايي براي فريد مي‌آيد و رستم به اكبر زنجانپور مي‌رسد. بازي زنجانپور هم به چشم منتقدان و هنرمندان خوش مي‌نشيند. ادامه مراقبت و درمان هنرمند نازنين اين روزها در منزل سپري مي‌شود و از اين بابت بسيار خوشحالم. اين چند خط را نوشتم كه به ايشان بگويم، شما روزگاري نه خيلي دور نقش «رستم» بازي كرديد اكبر آقا! آستين همت بالا بزنيد كه صحنه به حضور رستمي چون شما بدجور عادت دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون