• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4598 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۰ اسفند

به بهانه زادروز اميرحسين آريانپور

نويسنده‌اي جامع‌الاطراف در قامت عالم علوم انساني

اسماعيل ساغري

اميرحسين آريانپور، نويسنده و از آن دست دانشمندان علوم انساني بود كه در كنار كار تدريس، همزمان سه كار تحقيق و پژوهش را در حوزه‌هاي جامعه‌شناسي، انسان‌شناسي و معرفت‌شناسي پيش مي‌برد. او كه هشتم اسفند 1303 در تهران به دنيا آمد، از اخلاف نايبيان كاشان بود و اگر بنا باشد تبار او را بشناسيم بايد به بزرگ نايبيان يعني نايب حسين كاشي برگرديم كه از بيرانوندهاي لرستان بود كه جدش از خرم‌آباد به كاشان نقل مكان كرده و ساكن آنجا شده بود. آريانپور همچنين نسبتي با اديب، مورخ و شاعر معروف مشروطه ملك‌المورخين سپهر، نويسنده ناسخ‌التواريخ داشت. در ميان زمينه‌هاي مختلف فعاليت علمي و پژوهشي اميرحسين آريانپور، شايد برجسته‌ترين آنها حضور او و آثارش در سپهر جامعه‌شناسي ايران باشد. او را نامي بزرگ در جامعه‌شناسي ايراني مي‌دانند و گواه آن محبوبيتش در مقام مدرس در دانشگاه تهران است. گفته مي‌شود كلاس‌هاي درس او در تاريخ جامعه‌شناسي آكادميك، يكي از بي‌نظيرترين كلاس‌ها و نيز خودش در مقام استاد، سال‌هاي ابتداي 40 تا اواخر 50 پرمراجعه‌ترين مدرس اين رشته بود. در ميان كارنامه بلندبالاي او در حوزه نشر كتاب، چه تاليف‌ها و چه ترجمه‌ها و چه حتي مقدمه‌هايي كه بر آثار ديگران نوشته، گواه آن است كه او همزمان چند حوزه مختلف علوم انساني را غالبا در عالي‌ترين سطوح در كنار هم پيش مي‌برده است. بررسي سهم او در انتقال و اشاعه علوم انساني از جامعه‌شناسي، تاريخ، روانشناسي و ... در ايران جداي از تدريس در كلاس‌هاي دانشگاه، ما را به مرور اجمالي كارنامه او در حوزه نشر كتاب فرا مي‌خواند تا در آن فهرست متنوع آثار مهمي چون «بزرگمردان تاريخ، جامعه‌شناسي هنر، دو منطق: ايستا و پويا، فرويديسم/ با اشاراتي به ادبيات و عرفان، در آستانه رستاخيز/ رساله‌اي در باب ديناميسم تاريخ، آيين پژوهش»، كتاب‌هاي ديگر و نيز اثر مهمي چون «فرهنگ چهارزبانه (فارسي، انگليسي، فرانسه، آلماني» را به عنوان تاليفات اميرحسين آريانپور ببينيم. او همچنين مترجم آثار مهمي بود كه بعضي از آنها هنوز به عنوان اسنادي براي مراجعه دانش‌پژوهان علوم انساني است. از آن ميان مي‌توان جلد سوم «تاريخ تمدن ويل دورانت، دشمن مردم هنريك ايبسن، سير فلسفه در ايران محمد اقبال لاهوري و ...» را نام برد.در ميان آثار او كتاب ترجمه-تأليفي «زمينه جامعه‌‌شناسي» كتاب بسيار مهمي است كه هم اهميت علمي بالايي دارد و هم بسيار ديده، خوانده و تاكنون بيش از 60 بار تجديد چاپ شده است.ديگر كتاب مهم آريانپور يعني «جامعه‌شناسي هنر» نيز به لحاظ آوازه و بار علمي و خاصيت مرجع بودن، دست كمي از زمينه جامعه‌شناسي ندارد. در بيان اهميت كتاب جامعه‌شناسي هنر همين كافي است كه بگوييم اين كتاب چند دهه از اصلي‌ترين منابع و مراجع علمي دانشجويان و پژوهشگران حوزه جامعه‌شناسي و در بحث‌هاي بينارشته‌‌اي هنر و جامعه‌شناسي بسيار الهام‌بخش و تاثيرگذاربوده است.آريانپور جداي از تدريس و تاليف و ترجمه كتاب‌هايي كه بخشي از آنها را در سطرهاي بالا برشمردم، مقاله‌نويس چيره‌دستي هم بود كه حاصل قلمفرسايي‌هايش در زمينه‌هايي چون فلسفه، هنر، روانشناسي، تاريخ هنر، ادبيات و ... در نشرياتي چون سخن، كتاب هفته، نامه دانشسراي عالي، فردوسي، كلك، جهان نو، صدف و ... منتشر مي‌شد. از ميان مقالات او كه فهرستي بلندبالا و محتواهايي پروپيمان را در بر مي‌گيرد، مي‌توان به پژوهشي در دستگاه فلسفي ديويي، منطق استاتيك و منطق ديناميك، فرويديسم، تشريح و انتقاد آن، جهان‌بيني شوپن هاور، نقد كتاب «از اعماق» اثر اسكار وايلد، درباره سينما و تعليم و تربيت، تبيين هنرهاي ابتدايي، سبك‌شناسي استاتيك، نقد كتاب تاريخ فلسفه غرب برتراند راسل، از مدرسه تا مدرسه (درباره جلال آل‌احمد)، بازتاب انقلاب اسلامي ايران در هنرها و آينده هنري ايران، ابن خلدون پيشاهنگ جامعه‌شناسي و ... اشاره كرد.همان‌طور كه اشاره شد، آريانپور دستي هم بر آتش فرهنگ‌نويسي داشت. در واقع او و خانواده‌اش را به نوعي بايد از پيشگامان حوزه فرهنگ‌نامه‌نويسي دانست. چرا كه برادر و عمويش نيز در زمره فعالان اين حوزه بودند.

درباره خاندان او بحث‌هاي مفصلي وجود دارد كه پرداختن به آنها در اين مجال نمي‌گنجد. به هر حال با هر تعبيري كه از خاندان نايبيان كاشي داشته باشيم، قدر مسلم وجهي از تاثير آنها در زندگي و سلوك اميرحسين آريانپور مشهود است. او از دسته آكادميسين‌ها و نيز پژوهشگراني بود كه همواره نسبت به حضور امر سياسي در ساحت علوم انساني آگاهي داشتند. به عبارتي آريانپور نسبت به امر سياسي كه گاهي حضوري نامرئي در قلمرو فرهنگ و علوم انساني دارد، آگاه بود و ماهيت نهفته در پس اين نامرئي بودن را كه گاهي سبب مغفول ماندن آن از نگاه بعضي از علماي علوم انساني مي‌شود، به خوبي مي‌شناخت.شايد بتوان محصول اين شناخت را در روحيه آزاديخواهانه او جست‌وجو كرد و ديد. اين روحيه آزاديخواهي بيش از هر وقت ديگر از عمر آريانپور در همان دهه‌هاي 40 و 50 ظهور و بروز داشت كه او همواره در صف اول معترضين به سياست‌هاي حاكم حاضر بود. اين تمايل او به نقد قدرت و روحيه اعتراضي‌اش جنبه ديگري از محبوبيت او را نزد دانشجويان فراهم مي‌كرد.آريانپور در سال‌هاي آغازين دهه 60 مانند بعضي ديگر از اساتيد علوم انساني دانشگاه، قدري مورد بي‌مهري قرار گرفت و شايد به همين سبب تصميم گرفت تمركزش را روي تاليف فرهنگ چهارزبانه فارسي، انگليسي، فرانسه و آلماني بگذارد تا وقتش را مصروف رقم زدن كارستاني كند كه امروز در تاريخ فرهنگ معاصر فارسي مي‌درخشد.اين را هم بايد متذكر شد كه اين شخصيت دانشگاهي با نويسندگان و شاعران و در واقع با وجه خلاقه ادبيات معاصر بيگانه نبود و گواهش خاطراتي است كه او از معاشرات خود با نويسنده‌اي چون جلال آل‌احمد داشت يا آنچه بين او و سهراب سپهري گذشته بود. خاطراتي كه بخشي از آنها را زماني در مجله كلك به چاپ رسانده بود.اين نام بلند فرهنگ معاصر ايران در تاريخ 8 مرداد 1380 در 73 سالگي در تهران از دنيا رفت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون