• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4629 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۴ ارديبهشت

چه خوب كه اين‌ روزها را نديد

علي‌اكبر قاضي‌زاده

حالا 5 سال مي‌شود كه حسين قندي را كنارمان نداريم. وقتي بيماري‌اش بالا گرفت، با چند نفر از دوستان و همكاران جمع شديم تا برايش كاري بكنيم. دير شده بود. دوستان خيلي زحمت كشيدند. حسين اما رو به راه نبود. 
 حسين را اولين بار سال 51 در دانشكده ارتباطات ديدم. من، دانشكده را تمام مي‌كردم و او تازه آمده بود. سر هر ماه روي تابلو اسمش مي‌آمد كه به دفتر رجوع كند. برايش پول مي‌فرستادند. از همان زمان تميز و خوب مي‌پوشيد و خوب حرف مي‌زد. بعدها در مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها بيشتر توانستيم همديگر را ببينيم. چه روزگار خوبي بود. در فاصله ميان دو كلاس فرصتي براي حرف زدن و خبردار شدن داشتيم. بعد در جامعه و طوس همكار شديم. او و مسعود شهامي‌پور در اتاق سردبيري مي‌نشستند؛ همسايه احمدرضا دالوند كه حسين او را «دال بزرگ» صدا مي‌كرد. 
داشتيم نوعي روزنامه‌نگاري را تمرين مي‌كرديم كه دوست داشتيم. دور دوم كار آن تشكيلات، قندي ديگر همراهي‌مان نكرد. با فريدون صديقي و رضاييان انتخاب 
را گرداندند.
 من هرگز از حسين، از زندگي خصوصي، گذران، مشكلات و دغدغه‌هايش چيزي نشنيدم. خيلي اهل گفتن از درونيات نبود. دل‌مشغولي‌هاي ديگران را هم به شوخي مي‌گرفت. اولين بار كه ديدم چيزي در وجودش عادي نيست؛ پاييز 91 بود: با چند داور ديگر در دفتر فريدون صديقي در خيابان نجات‌اللهي جمع بوديم. كار كه تمام شد، از حسين پرسيدم، وسيله داري؟ نداشت. گفتم: كجا؟ گفت: شمرون؛ خانه. گفتم بيا تا يك جا با هم برويم. راه افتاديم. از قائم‌مقام كه به مطهري پيچيدم، بدون مقدمه و ناگهان گفت: من همين جا پياده مي‌شوم. تعجب كردم. با عتاب اصرار كرد و پياده شد. نگفت چه ‌كار دارد. يقين داشتم و دارم كه تصميم او آني و بدون فكر بود. زمستان همان‌ سال در ساختمان محيط زيست در پارك پرديسان باز براي داوري جمع بوديم. آن شب، با يونس شكرخواه برخوردي كرد كه نه درخور حسين بود و نه در شأن يونس. آنقدر دوست بوديم كه به سكوت برگزار كنيم. همان سال شنيدم كار تدريس‌اش در مركز مطالعات به مشكل خورده و كلاس نيمه‌كاره 
مانده است.
 دور هم نشستن با صديقي، قاسمي، فرقاني، نمك‌دوست، رضاييان، توكلي و دوستان ديگر كه ببينيم براي قندي چه مي‌شود كرد، كمي بعد از اين ماجرا اتفاق افتاد. مي‌خواستيم ببينيم براي درمان حسين و براي حفظ حرمتش چه بايد كرد. بي‌اثر هم نبود؛ گرچه دير شده بود. چند باري هم به خانه‌اش رفتيم: آپارتماني كوچك در انتهاي اشرفي‌اصفهاني. همان ‌شكلي بود كه بود؛ فقط كمي لاغر شده بود و رنگ‌پريده. همان‌طور ‌تر و تميز و شيك كنارمان مي‌نشست. نمي‌شناخت‌مان. لبخند آشنا را هميشه اما داشت. شعري را هم از اول تا آخر خواند. تكان‌مان داد. ديدم كه دو چشم صديقي خيس است. چه رنجي خانمش و دخترش در نگهداري او كشيدند؟ فقط كسي مي‌داند كه بيمار دمانسي را ‌تر و خشك كرده باشد و تمام روز و شب بپايدش كه كار دست خودش ندهد.
 بعد، روز نحس چندم ارديبهشت 94: جلوي دفتر مطالعات در خيابان پاكستان. عده زيادي جمعند تا با دوست، همكار، استاد و آشناي‌شان وداع كنند. صديقي بغض كرده از قطاري گفت كه در آنيم و ما را مي‌برد و هرگز
 نمي‌رساند و... 
 حالا شش سال از آن روز مي‌گذرد. عبدالرحمان فرامرزي، روزنامه‌نگاري بود كه نوشتن روزنامه‌نگارانه ياد همه ما داد. تا دهه 40 غولي در اين حرفه به شمار مي‌رفت. آخر عمر وقتي بستري بود، از الهي پرسيد: كسي بعدها از من يادي مي‌كند؟ الهي تعارف كرده بود كه جايگاه شما از ياد رفتني نيست و از اين نوع دل‌داري‌ها. چهل و چند سال از درگذشت فرامرزي مي‌گذرد. من، نديده‌ام از همكارانم، يكي، در جايي، كلمه‌اي از آن بزرگمرد بنويسد. از قندي هم! غير از روزهاي اوايل ارديبهشت، آن هم گذرا، كسي كمتر به يادش مي‌آورد؛ دريغ. 
 قندي يكي از چند وجودي است كه در چند دهه دانش روزنامه‌نگاري (نه علم ارتباطات) را به جوانان آموخت. بسياري از بچه‌هايي كه امروز در تحريريه‌ها كار مي‌كنند يا حالا سرگرم شغل ديگري هستند، از دانسته‌ها و تجربه‌هاي او بهره برده‌اند. حسين پاك‌دل، در نشست يادكرد روانشاد احمد بورقاني گفت: حالا ما آن‌طرف‌ها بيشتر از اين طرف‌ها آشنا داريم.
 چقدر بد است كه قندي را كنارمان نداريم. چقدر خوب است اما كه مصيبت‌هاي اين 5 سال را نديد: تحريم قلدرانه ايران از همه جهات، زلزله كرمانشاه، سيل در مازندران و خوزستان و لرستان و فارس و جاهاي ديگر، جدال رسمي با شغل روزنامه‌نگاري نوشتاري، گراني بي‌پير، پيش رفتن تا نزديك جنگ، ساقط شدن هواپيماي مسافري، درگيري‌هاي پراكنده و... حالا اين كوويد19 نكبتي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون